eitaa logo
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
177 دنبال‌کننده
287 عکس
154 ویدیو
4 فایل
🕊او بٰا سپاهی ازشهیدان خواهد آمد🕊 🌹وَلٰا تحسبَن الذیـنَ قُتلوا فـی سبیلِ الله امواتا بَلْ احیـٰاءٌ عندَ ربهم یُرزَقون🌹 📣لطفا شماهم ازعنایات خود توسط شهدا وامام‌زمان برای ما بگید👇 🆔 @A_Sadat313
مشاهده در ایتا
دانلود
😍✌️ 🥀 زمانی که دانشجو بودم،قبور مطهر چند شهیدگمنام توی یکی از پارکهای شهر قرارگ داشت،من هم توی شهر غریب بودم و انس عجیبی به این شهدا پیدا کرده بودم،خیلی از اوقات که فراغتی پیدا میشد به زیارتشون میرفتم،مدتی بود که درگیر پروژه دانشگاه بودم و حسابی واسش زحمت کشیده بودم،آخرین روز ارائه رسیده بود و باید پروژه رو به استادم میرسوندم،اتفاقا جایی که باید پروژه رو میبردم که به استادم تحویل بدم اداره ای بود که پشت همین پارک قرار داشت،باعجله خودم رو به اداره رسوندم،اما استاد رفته بود!این یعنی تمام زحماتم به باد رفت!!موقع برگشت،از داخل پارک و کنار قبور شهدا رد شدم اما حالم اصلا خوب نبود و نمیتونستم کنارشون بمونم،با حال نزار گفتم:ببخشید حالم خوب نیست نمیشه بمونم و خودم رو به خوابگاه رسوندم،داغون بودم،😔روی تختم خوابم برد،یه خواب چند لحظه ای،امام زمان عج رو توی خوابم دیدم،😭چهره ای گرفته اما نورانی داشت و به من فرمودن به کسی نگی که منو دیدی،البته چون سالهاست که از اون روزمیگذره گفتم☺️از خواب که پا شدم توی حالت بهت و حیرت بودم و البته خوشحال!😍همون لحظه گفتم ابن خواب منظورش چی بود؟کتاب غزلیات حافظ کنار دستم بود،سریع تفالی زدم،اون غزل اومد که انتهاش هست:🍃که شهدا که اند این همه خونین کفنان،🍃فهمیدم کار شهدای گمنام بوده💔،بعدش هم استادم پروژه ام رو قبول کرد😊 @yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✌️ ♥️🌸 ✍یکی از دوستان خواب رو دیدن که شهید یک پیغام بهشون داده بچها هرشهید که خوابش رو میبینید حتما دارای پیامی هست...✌️ بریم سراغ خواب دوست مون:👇👇 @yadeShohadaa
عِنایٰاتِ امٰام‌زَمٰان وَشهدا
#عنایت_شهیدهادی_ذوالفقاری✌️ #کاربرگرامی_کانال♥️🌸 ✍یکی از دوستان خواب #شهید رو دیدن که شهید یک پیغام
سلام .. چند وقت پیش یه خواب عجیب دیدم... یعنی یجوری بود شبیه واقعیت بود ... میدیدم وارد یه جایی شدم شبیه خونه بود که تاریک بود تاریک تاریک. فقط یه کوچولو نور✨داشت که بشه اطراف رو تشخیص بدی... همینطور که داشتم اروم میرفتم یه نفرو که لباس رزمی تنش بود روبه قبله نشسته بود داشت انگار نمازمیخوند💚 دستهاشم مثه قنوت روصورتش گرفته بود همینطور ازگوشه نگاهش میکردم ببینم کیه... یه دفعه باهمون حالتش برگشت سمت من صورتش رو دیدم مثه اینکه گریه کرده بود وناراحت بود💔 راستش قیافش رو تشخیص دادم شبیه شهید بود😭💔 خلاصه تامنو دید یک جمله گفت: گفت بچها توروبه قران قسم یشتر به فکر هاتون باشید😔 امروزهم درموردشون تو گوگل سرچ کردم دیدم درمورد حجاب خیلی تو وصیت شون توصیه کردن... ❤️🌸 _____ ✅بچها شهدا سرخی خونشون روبه سیاهیِ چادرمون بخشیدن مبادا بی حرمتی کنیم مبادا شرمنده خون شون باشیم .مبادا ازمون ناراضی باشند که هستند💔 ✌️ @yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد، توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...✌️🏼🙂 🌹 @yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 سلام عزاداریهاتون قبول در موردسفارش شهید سرافراز سردار همدانی که فرمودند براشون یک روز نماز بخونیم جبران میکنند میخواستم بگم دهه ی دوم محرم بودیکی از دوستانم روضه داشتند واون روز همش چهره ی سردار جلوی چشمام بود یه تسبیح سی وسه تایی درست کردم وبه نیابت از سردار رفتم روضه اون روز ثواب تمام اشکامو به ایشون هدیه دادم وتسبیح رو هم به همسر آقای مداح هدیه دادم وگفتم هر تعداد تونستند صلوات هدیه کنند به شهید حسین همدانی به دوستانم هم در مورد فرمایششون گفتم فردا شب حاج حسین همدانی به خوابم اومدند خوشحال بودند وگفتند سه نفر براشون هدیه فرستادند جبران میکنندوخیلی هم تشکر کردند فردا از دوستانم پرسیدم که کیا نماز خوندن دیدم سه نفر گفتند ماها خوندیم ،منم پیغام سردار رو بهشون رسوندم شهدا مدیون کسی نمی مونند خدا کنه ما شرمندشون نشیم 🌹 _____ +چقددلم شکست بااین موضوعی که ایشون تعریف کردند واقعا شهدا یرزقون هستند ان شاالله که شفیع مون بشند... 💔 @yadeShohadaa
سلام بابای دوستم اصلا راضی نمیشه که دوستم بره کربلا، خواهش میکنم دعا کنید که امشب باباش اجازه بده که بره کربلا.یعنی ضد حال شدیدی خوردیم همه مون،دلم شدیدا گرفته آخه باید باهم بریم کربلا و وقتی هم نداریم اگه نیاد امکانش هست که ما هم نریم میشه توکانال اعلام کنید که آخه حتما دعای بقیه تاثیر داره _________ +دعاشون بفرمایید باذکر صلواتی هدیه به شهید همدانی.. @yadeShohadaa
😍✌️ الحمدالله خداروشکر .. @yadeShohadaa