مادرم تعریف می کرد در بیمارستان که بودم بعد ازسه روز که از شهادت حاج قاسم سلیمانی گذشته بود دیدیم مردی که در اتاق کناری ما بستری بود خیلی گریه میکنه وقتی علت گریه رو ازش جویا شدیم گفت من پسر خیلی بدی داشتم که در اتاقش پر از عکس های خواننده ها بود بعد از شهادت حاج قاسم سلیمانی همه عکس های خواننده ها رو از دیوار اتاقش کنده و سه روز داره گریه میکنه واهل نماز شب شده
#عنایت_شهیدحاجقاسمسلیمانی💔
...🕊
🕊.....
🌺پیرمرد قفل ساز و امام زمان عج🌺
مردی سالها در آرزوی دیدن امام زمان عج بود و از اینکه توفیق پیدا نمیکرد امام را ببیند رنج میبرد
مدتها ریاضت کشید، شبها بیدار میماند و دعا و راز و نیاز میکرد
معروف است هر کس بدون وقفه چهل شبِ چهارشنبه بہ مسجد سهله (کوفه) برود و نماز مغرب و عشاء خود را آنجا بخواند
سعادت تشرف بہ محضر امام زمان عج را خواهد یافت.
این مرد عابد مدتها این کار را هم کرد ولی باز هم اثری ندید
ولی بخاطر این عبادتها و شب زندهداریها و... صفا و نورانیت خاصی پیدا کرده بود
تا اینکه روزی بہ او الهام شد:
الان حضرت بقیة الله عج در بازار آهنگران در مغازه پیرمردی قفل ساز نشسته است
اگر میخواهی او را ببینی بہ آنجا برو!
او حرکت کرد و وقتی بہ آن مغازه رسید، دید حضرت مهدی عج آنجا نشسته و با آن پیرمرد گرم گفتگو هستند
اینک ادامه داستان از زبان آن دانشمند:
بہ امام عج سلام دادم، حضرت جواب سلامم را داد و بہ من اشاره کرد که اکنون ساکت باش و تماشا کن!
در این حال دیدم پیرزنی که ناتوان بود، عصا بہ دست و با قد خمیده وارد مغازه شد و قفلی را نشان داد و گفت:
آیا ممکن است برای رضای خدا
این قفل را سه ریال از من بخرید؟
من بہ این سه ریال پول احتیاج دارم
پیرمرد قفل ساز، قفل را نگاه کرد
و دید قفل، بیعیب و سالم است
گفت: مادر چرا مال مسلمانی را ارزان بخرم و حق کسی را ضایع کنم؟
این قفل تو اکنون هشت ریال ارزش دارد من اگر بخواهم سود کنم به هفت ریال میخرم
زیرا در این معامله بیش از یک ریال سود بردن بی انصافی است
اگر میخواهی بفروشی من هفت ریال میخرم و باز تکرار میکنم که قیمت واقعی آن هشت ریال است، من چون کاسب هستم و باید نفع ببرم یک ریال ارزان تر خریداری میکنم
پیرزن ابتدا باور نکرد و گفت:
هیچکس این قفل را سه ریال از من نخرید
تو اکنون میخواهی هفت ریال از من بخری؟!
بہ هرحال پیرمرد قفل ساز
هفت ریال بہ آن زن داد و قفل را خرید
وقتی پیرزن رفت
امام زمان عج خطاب بہ من فرمودند:
مشاهده کردی؟!
این گونه باشید تا من بہ سراغ شما بیایم، ریاضت و سیر و سلوک لازم نیست
مسلمانی را در عمل نشان دهید
تا من شما را یاری کنم
از بین همه افراد این شهر من این پیرمرد را انتخاب کردم چون او دین دارد و خدا را میشناسد
از اول بازار این پیرزن برای فروش قفلش تقاضای سه ریال کرد اما چون او را محتاج و نیازمند دیدند همه سعی کردند از او ارزان بخرند و هیچکس حاضر نشد حتی سه ریال از او بخرد
درحالیکه این پیرمرد بہ هفت ریال خرید
بخاطر همین انسانیت و انصاف این پیرمرد هر هفته بہ سراغش میآیم و با هم گفتگو میکنیم.
#کرامت_امامزمان«عج»🌹
...💚@yadeShohadaa
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#عنایت_سردارقاسمسلیمانی❤️
سردار عجیب مهربون هستند😍
ممنونم از خواهرشهیدحسینینژاد که دعاگوی ماهم هستند لطفا سلام مخصوص ماروهم خدمت سردارمون برسانید🤲🍃
...💚
💚......
💥کل مکروه جایز !💥
شیخ گفت : چهل شب صدبار رب ادخلنی مدخل صدق را بخوانید ، امام زمان را می بینید 🍃
رفت و آمد گفت : خواندم ، ندیدم .
جواب شیخ مو را به تنش راست کرد : توی مسجدکه نماز می خواندی ، سیدی بهت گفت که انگشتر دست چپ کراهت دارد . گفتی کل مکروه جایز !
آن سید ، امام زمانت بود .😓💔💔
نقل است در محضر آیة الله سید محمد هادى میلانى بودیم.یک مرد و زن آلمانى همراه دختر خود وارد شدند، پس از تعارفات معمول گفتند: ما آمده ایم به اسلام مشرف شویم.
آیت الله میلانى فرمودند: علت چه چیز است؟
آن مرد عرض کرد: پهلوى دخترم که در محضر شما نشسته در حادثه اى شکست و استخوانهایش خورد شد، چنان که پزشکان از معالجه او عاجز شدند و گفتند: باید عمل شود، ولى عمل، خطرناک است.
دخترم راضى نشد و گفت: اگر در بستر بمیرم بهتر از آن است که در زیر عمل از دنیا روم. به هر حال او را به خانه آوردیم. ما یک خدمتکار ایرانى داریم که او را “بى بى” صدا مى زنیم، دخترم به او گفت: من تمام اندوخته مالى خود را راضى هستم بدهم که صحت به من برگردد، اما فکر میکنم باید ناکام و با دل پر غصه بمیرم.
بى بى گفت: من یک طبیب را سراغ دارم که میتواند تو را شفا دهد.
گفت: حاضرم تمام پول و موجودیم را به او بدهم . بى بى گفت : تمام آنها براى خودت باشد، بدان من علویه ام و جده من زهرا اطهر(سلام الله علیها) است که پهلوى او را به ظلم شکستند، تو با دل شکسته و اشک جارى بگو: یا فاطمه زهرا، مرا شفا ده.
دخترم با دل شکسته شروع کرد به صدا زدن و از آن بانوى معظمه یارى خواستن.
بى بى، هم در گوشه خانه به گریه مى گفت:« یا فاطمه زهرا، این بیمار آلمانى را با خود آورده ام و شفاى او را از شما مى خواهم . مادر جان ! کمک کن و آبروى مرا نگه دار.»
آن مرد اضافه کرد: من هم از دیدن این واقعه در گوشه حیاط منقلب شدم و گفتم:
اى فاطمه پهلو شکسته!😭💔
دیدم دخترم قدرى ساکت شد، ناگاه مرا صدا زد و گفت: پدر! بیا که دردم ساکت شده. جلو رفتم و دیدم او کاملا شفا یافته.
گفت: الان در بحر بودم ، بانوى مجلله اى نزدم آمد و دست به پهلویم کشید. گفتم : شما کیستید؟ فرمود: من همانم که او را مى خوانى.
دخترم برخاست و راحت شد و دانستم که اسلام وفاطمه زهرا(س) برحق اند.
حالا به ایران آمده ایم و به خدمت شما رسیده ایم تا مسلمان شویم.مرحوم میلانى (ره ) و حاضرین از این معجزه مسرور شدند و شهادتین و سایر امور اسلامى را به او آموختند و آنان به اسلام گرویدند.
(فضائل الزهراء، ص ١٠٩)
#عنایت_حضرت فاطمه«س»🌹❤️
CQACAgQAAxkDAAEbAnVf7kt-0iZ__rJCwuYzX_Fz74l9PQACogYAAhfKcVKmGy4fwi16Lx4E.mp3
7.03M
•••🕊
🕊•••••
قطـرهای از دریـای معجزات شهید عباس دانشگر ♥️
#عنایت_شهیدعباسدانشگر🌹
...🕊
🕊.....
⚡️ ماجرای تحول یک زوج در مناطق عملیاتی
🔺مناطق عملیاتی و یادمانهای هشت سال دفاع مقدس، یکی از مکانهایی است که دلهای انسان را خواهوناخواه بهسوی خوبیها سوق میدهد. علتش هم معلوم است! خون شهید جز پاکی و طهارت مگر چیز دیگری با خود به همراه میآورد!؟
🔻پس بیراه نیست که گفتهاند، اگر خواهان پاک شدن دل و قلبت از کژی و سیاهیهای زمانه هستی! به شلمچه، علقمه یا طلائیه بیا تا ببینی چگونه عمق وجودت لمس میکند زیباییهای دستنیافتنی شهرهای دود و غبار را...
🔺حجتالاسلام علیاصغر قربانی، جانباز 70 درصد جبهه نبرد حق علیه کفر، که در یادمان علقمه یعنی مقتل شهدای عملیات کربلای 4 مستقر بود به بیان جلوههایی از عاشقی و دلدادگی مردم در بازدید از مناطق عملیاتی پرداخت.
🔻وی در ابتدا به بیان بخشی از فعالیتهای خود و دیگر روحانیون و مبلغین حاضر در منطقه پرداخت و اظهار داشت:
اینجا کار ما بهاتفاق دیگر عزیزان مبلغ و روحانیت در 2 بخش «روایت گری حوادث رخداده در دوران جنگ» و «روایتگری سیره شهدا» است، بهگونهای که آن افرادی که در سالهای دفاع حضور داشتند، غالباً فضای نبرد را برای مخاطبان ترسیم میکردند و دیگر روحانیون به بیان سبک زندگی و راه و سیره شهدا میپرداختند.
🔺حجتالاسلام قربانی، ادامه داد و افزود: اینجایی که ما هستیم منطقه عملیاتی کربلای 4 است. یعنی جایی که چندین شهید غواص در عملیات سال 1365 به شهادت رسیدند و چندی پیش، پس از گذشت 29 سال به آغوش گرم مردم بازگشتند.
🔻این مبلغ عرصه دینی، با اشاره به حال و هوای حاکم بر منطقه، اذعان داشت: اینجا هیچکس حالت طبیعی ندارد! همه در فضایی دیگر سیر میکنند و گویی روحشان میان آبهای همیشه جاری، به دنبال گمگشتهای میگردد! گمگشتهای که شاید با آمدنش حال و هوایشان را حسینی کند.
🔺حجتالاسلام قربانی، از استقبال مردم سخن گفت و افزود: مگر میشود جایی محل نزول فرشتگان و ملائکه الله باشد و مردم از آن غفلت کنند! اینجا همیشه مملو از عاشقانی است که آرامآرام پا در خاکهای نرم آن میگذارند و خود را به لب رود میرسانند تا با قطرههای اشک خود، نظاره کنند غروب همیشه زیبای علقمه را... و حاجت طلب کنند از غواصانی که هنوز آثار آنها در این آبهای آرام وجود دارد.
🔻وی به بیان خاطرهای از تحول یک زوج در این منطقه پرداخت و گفت: یکی از همین روزها، یک زوج جوانی که بنا به گفته خودشان برای تفریح به حوالی منطقه آمده بودند، بهطور ناخودآگاه وارد علقمه شدند.
🔹از آنجاییکه وضع ظاهری آنها بسیار نامناسب بود، یکی از مبلغین حاضر در منطقه، بهمحض مشاهده این ناهنجاری، به سراغ این زوج جوان رفته و حدود چند دقیقهای را با آنها همسخن شد.
🔺حجتالاسلام قربانی، ادامه داد و افزود: پس از گذشت حدود 30 دقیقه، این مبلغ رزمنده سالهای دفاع مقدس، از آنها خداحافظی کرد و به سراغ کار خودش رفت. من هم به حالتی کنجکاوانه به سراغ این روحانی رفتم و به او گفتم چه خبر!؟ که این مبلغ در پاسخ گفت:
🔸«فلانی همینقدر بگویم که وقتی از نحوه شهادت و قطعهقطعه شدن بچهها در این آبها برایشان گفتم، اشک از چشمان آن خانم سرازیر شد و اصرار کرد که مقداری برایش حرف بزنم! من هم برایش از فاطمه و حجاب فاطمی گفتم تا اینکه او میان حرفهایم با چشمانی پر از اشک گفت:
🔹به خدا قسم تا حالا هیچ کدوم از چیزایی که بهم گفتین رو نمیدونستم».
🔻وی در ادامه بیان داشت: شهدا اگر بخواهند همه کار میکنند! که البته عنایت شهدا بود که با زبان یک مبلغ آن زوج جوان متنبه شوند و با راه شهید و خط فاطمه آشنا شوند.
🔸این مبلغ عرصه دینی، تصریح کرد: جالبترین نکته من پس از مشاهده این ماجرا، این بود که وقتی شیخ موحدی میخواست از آنها خداحافظی کند، آن زن و مرد جوان، دل از او نمیکنند و این صحنه بسیار برای من جالب و شیرین بود که یک مبلغ تا چه اندازه میتواند اثرگذار باشد.
🔺حجتالاسلام قربانی، در پایان سخنان خود، با بیان اینکه کلیه خادمین و مبلغین حاضر در یادمان، برای خدا و پاسداشت خون شهدا، فعالیت و تلاش میکنند، اظهار داشت: خدا را شاکرم که چنین توفیق بزرگی را نصیب من و دیگر دوستانم نمود و امیدواریم در آخرت مورد شفاعت شهدا و اهلبیت(ع) قرار گیریم.
▪️منبع: خوزه نیوز yon.ir/WF45
#عنایت_شـهـدا🕊🌹
...💚@yadeShohadaa
🌹بسم رب الشهداوصدیقین🌹
خاطرات_شهدا
🗣يکي از مسئولين کاروان شهدا ميگفت:
⚰پيکر شهدا رو واسه تشييع ميبردن...🌷
😳نزديک خرم آباد ديدم جلو يکي از تريلي ها شلوغ شده‼️
اومدم جلو ديدم...
🤔يه دختر 14،15 ساله جلو تريلي دراز کشيده، گفتم: چي شده❓
گفتن: هيچي اين دختره اسم باباشو رو اين تابوت ها ديده گفته تا بابامو نبينم نميذارم رد شيد
بهش گفتم :
🌷صبر کن دو روز ديگه ميرسه تهران معراج شهدا، برميگردوننشون...
گفت: نه من حاليم نميشه، من به دنيا نيومده بودم بابام شهيد شده،بايد بابامو ببينم😭
⚰تابوت هارو گذاشتم زمين پرچمو باز کردم يه کفن کوچولو درآوردم🇮🇷
سه چهارتا تيکه استخوان دادم
هي ميماليد به چشماش، هي ميگفت بابا،بابا...😭
ديدم اين دختر داره جون ميده گفتم: ديگه بسه عزيزم بذار برسونيم😔
گفت: تورو خدا بذار يه خواهش بکنم؟
👤گفتم: بگو
گفت: حالا که ميخوايد ببريد به من بگيد استخوان دست بابام کدومه؟✋🏻
همه مات و مبهوت مونده بودن که ميخواد چيکار کنه اين دختر
اما...‼️
کاري کرد که زمين و زمانو به لرزه درآورد...❕❕
استخوان دست باباشو دادم دستش؛ تا گرفت گذاشت رو سرش و گفت:
🙏"آرزو داشتم يه روز بابام دست بکشه رو سرم"...
😭😭
✨ یازهرا (س) 🙏
یه جور زندگی کنیم که فردای قیامت بتونیم جواب این جور چیزا رو بدیم.
...💚@yadeShohadaa
سلام عزیزم
حالتون خوبه
من مداح هستم
اگه کاری از دستم بر میاد در خدمتم
🦋میخواستم یه حرفی در مورد شهدا بگم 💔
یه خانمی از ماه محرم تو این ایام کرونا همش به من زنگ میزد پیام میداد که بی برا من روضه بخون من نمیرفتم ..
خلاصه شد ایام فاطمیه که الان در این ایام هستیم
بهم زنگ زد گف خانم نمیخوای بیا ی برا من روضه حضرت زهرا بخونی منم گفتم به خاطر بیماری نه انشاالله بعد کرونا سفت وسخت وایساده بودم رو حرفم نمی رفتم
در حین اینکه پیامها رد وبدل میشد یک دفعه نمی دونم چرا گفتم میام 😳
گفتم باشه فقط من و شما ......
صاحبخونه بهم گف میدونی چرا گفتی میام و دست خودتم نبود
گفتم نمیدونم چرا گفتم میام .گفت
من قبل اینکه به شما پیام بدم
متوسل شدم به یک شهید
وبا اون شهید دردو دل کردم گفتم دعا کن این خانم بیاد وبرا من روضه بخونه به خاطر دعای شهید بود که اومدی وصداتم در نیومد 😭😭😭😭 تمام بدنم یخ کرد
گفتم حتما میام حالا که اسم شهدا شده مگه میشه نیام و این بود که رفتم و۵ روز روضه حضرت زهرا براشون خوندم
برام دعا کنید 😢
#فاطمیه
#عنایت_حضرتمادر_وشـهـدا
...💚@yadeShohadaa
✨﷽✨
🏴بماند در کوچه چه گذشت
✍روزی علامه حسن زاده آملی در ضمن بیاناتشان برای لحظه ای جریان غصب فدک از حضرت زهرا سلام الله علیها را بیان نموده و آهی کشیدند، سپس فرمودند: نکته ای که می گویم، مبالغه نیست و حقیقت دارد که دومی، شقی ترین اشقیاء بر روی زمین می باشد.ایشان در ادامه فرمایشاتشان واقعه و جریان برخورد حضرت زهرا سلام الله علیها را با آن ملعون در کوچه بیان نموده و فرمودند:
بماند در کوچه چه گذشت، اما زمانی که فاطمه ی زهرا سلام الله علیها رحلت فرمودند: امام حسن علیه السّلام بیشتر از امام حسین علیه السّلام و زینب سلام الله علیها جزع و فزع می کردند، عده ای خدمت امام رسیدند و گفتند: آقا برخیزید و این قدر گریه و بی تابی نکنید، شما فرزند بزرگ هستید و این گریه ی شدید شما، باعث بی تابی بیشتر برادرتان و خواهرتان که کوچکتر از شما هستند می شود.
امام حسن علیه السّلام فرمودند اگر برادرم حسین علیه السّلام نیز مانند من می دانست که در کوچه چه گذشت و آن صحنه ی دلخراش جگر سوز را می دید او هم مانند من بلکه بیشتر بی تابی می کرد. چگونه برای مادرم نگریم در حالی که آن نانجیب چنان سیلی محکمی به صورت مادرم نواخت که بر زمین افتاد، سپس برخاسته و با هم به خانه آمدیم.
📚معجزات وکرامات امام حسنمجتبی ص ۱۸۹
حجهالاسلام عزیزی
#فاطمیه💔
...🏴@yadeShohadaa
هدایت شده از تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
...🏴
🏴.....
این شبا شبای بله برونه!
شبای بله گرفتن حضرت زهرا برای پسرش؛
حضرت مهدی است...
این گریه ها هم زیر لفظیه..
که از تو بله بگیره..
باز بهت بگم اگه پرده بره کنار یه خانمی میاد
توجلسه که دستش رو شونه ی مهدی
یه دستشم به پهلوشه؛
قصه ی هیئت ما اینه رفقا...
آقا می فرماید:ما حاجت های سالمونو جمع
میکنیم #فاطمیه ببریم خونهی حضرتزهرا...
این شبا حاجتای قشنگ قشنگ میدن...
شب آرزوهاست ..!
شب آشتی کنون کردن هاست؛
قصه اینه دیگه...
...🏴
🏴.....