eitaa logo
یاد ایام
96 دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2هزار ویدیو
153 فایل
💠 نگاهی به حقایق و وقابع عبرت آموز و رویدادهای سیاسی اجتماعی و زندگی مردمان ابن مرز و بوم در یک صد سال اخیر، از زمان قاجار، پهلوی تا عصر حاضر 📢🎥📷 در قالب صوت و فیلم و عکس های گاه کمیاب، جالب و خاطره انگیز
مشاهده در ایتا
دانلود
هدایت شده از دفاع مقدس
‼️ 🌷 وحید رزاقی از دلیر مردان گیلانی لشکر ۲۵ کربلا است که در نوجوانی با سن و سال کم و باجثه‌ی نحیف و کودکانه‌اش به جبهه آمد. اولین بار او را در پادگان شهید بیگلوی اهواز دیدم. شهید مهدی خوش‌سیرت، وحید را می‌شناخت و به من گفت: «این بچه، قاچاقی وارد اتوبوس شده و به جبهه آمده است، حواست به او باشد.» 🌷چند روزی نگذشته بود که گردان ما در منطقه جفیر خط پدافندی گرفت و ما هم در خط مستقر شدیم. یک روز شهید خوش‌سیرت با من تماس گرفت و گفت: «وحید رزاقی در منطقه‌ی شما مجروح شده، می‌ترسم روحیه‌اش را ببازد، به او سری بزن تا روحیه‌اش تقویت شود و اگر نیاز بود او را به پشت جبهه منتقل کن.» 🌷به سرعت رفتم سراغ وحید، تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی او را دیدم، بعد از سلام و احوال‌پرسی می‌خواستم با شوخی و خنده کردن به او روحیه بدهم که گفت: «من امروز، ۱۵ روز است که به سن بلوغ رسیدم و این ترکشی که به من اصابت کرده، گناهان ۱۵ روزه‌ی مرا پاک کرده است. شما دعا کنید که خداوند مرا شهید کند.» 🌷با حرفهای غیرمنتظره‌ای که از وحید شنیدم. به جای اینکه من به او روحیه بدهم، بلکه روحیه خودم چند برابر شده بود و برگشتم. بعدها وحید با این روحیه‌ی ملکوتی‌اش به شهادت رسید و آسمانی شد. 🌹خاطره‌ای به یاد شهید وحید رزاقی و (راوی: رزمنده دلاور علیجان میرشکار) ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال "دفاع مقدس" 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است
‼️ 🌷 وحید رزاقی از دلیر مردان گیلانی لشکر ۲۵ کربلا است که در نوجوانی با سن و سال کم و باجثه‌ی نحیف و کودکانه‌اش به جبهه آمد. اولین بار او را در پادگان شهید بیگلوی اهواز دیدم. شهید مهدی خوش‌سیرت، وحید را می‌شناخت و به من گفت: «این بچه، قاچاقی وارد اتوبوس شده و به جبهه آمده است، حواست به او باشد.» 🌷چند روزی نگذشته بود که گردان ما در منطقه جفیر خط پدافندی گرفت و ما هم در خط مستقر شدیم. یک روز شهید خوش‌سیرت با من تماس گرفت و گفت: «وحید رزاقی در منطقه‌ی شما مجروح شده، می‌ترسم روحیه‌اش را ببازد، به او سری بزن تا روحیه‌اش تقویت شود و اگر نیاز بود او را به پشت جبهه منتقل کن.» 🌷به سرعت رفتم سراغ وحید، تا اینکه او را پیدا کردم. وقتی او را دیدم، بعد از سلام و احوال‌پرسی می‌خواستم با شوخی و خنده کردن به او روحیه بدهم که گفت: «من امروز، ۱۵ روز است که به سن بلوغ رسیدم و این ترکشی که به من اصابت کرده، گناهان ۱۵ روزه‌ی مرا پاک کرده است. شما دعا کنید که خداوند مرا شهید کند.» 🌷با حرفهای غیرمنتظره‌ای که از وحید شنیدم. به جای اینکه من به او روحیه بدهم، بلکه روحیه خودم چند برابر شده بود و برگشتم. بعدها وحید با این روحیه‌ی ملکوتی‌اش به شهادت رسید و آسمانی شد. 🌹خاطره‌ای به یاد شهید وحید رزاقی و (راوی: رزمنده دلاور علیجان میرشکار) ا┄┄┄┄❅✾❅┄┄┄┄┄ کانال "دفاع مقدس" 🌱 نشر مطالب، صدقه جاریه است