eitaa logo
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
654 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
443 ویدیو
194 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
دوستان میخوام دلنوشته های شهید علمدار رو بدم پیشنهاد میکنم همشون رو بخونیم..اگه گریه کردی برا منه بدبخت رو سیاهم دعا کنید😭😭😭😭😭😭 حتما خوانده شود...
ز دست نوشته های سردار شهید سید مجتبی علمدار و چشم از دنیا بستیم ، فکر می کردیم که دیگر همه چیز تمام شد اما این گونه نشد . دردهای شما در فراق ما ، دل ما را بیشتر اتش می زند . درست است که ما به هر چه می کنید اگاهیم اما این بلای بزرگی بود که ای کاش نصیب ما نمی شد . وقتی شما از این و آن طعنه می خورید و لاجرم به گوشه ی اتاق پناه می برید و با عکس های ما سخن می گوئید و اشک می ریزید . به خدا قسم این جا کربلا می شود و برای هر یک از غم های دلتان این جا تمام شهیدان زار می زنند . یاد آن زمانی که در مجالس با یاد ما گریه می کنید و بر سر و سینه می زنید ، ما نیز به یاد آن روزها که با هم در فراق و سوگ مولایمان سینه می زدیم و گریه می کردیم ، همراه با اشک شما اشک غم می ریزیم . خدا می داند که ما بیشتر از شما طالب شماییم . برای همین پروردگار عالم هر از چند گاهی اجازه می دهدبا مولایمان امام حسین (ع) درد دل کنیم .
راستی بچه ها ! این جا همه با لباس خاکی هستند که خود امام فرمود : این لباس بیشتر به شما می آید . بچه ها در آن روزهایی که بی بی فاطمه ی زهرا (س) دست های بریده ی عباس و قنداق خونی علی اصغر را تزد خدا برای شفاعت می برد ، ما هم گرد و غباری که از خاک شلمچه ، مهران ، فاطمیه ، فکه ، دهلران ، چزابه ، نهر اروند ، مجنون ، کوشک و پاسگاه زید بر چهر هامان نشست و خونی را که هنگام شهادت بر بردن و لباس هامان جاری شده بود ، جمع کردیم و در آن لحظه ی حساس برای شفاعت شما به همراه آوردیم . شما مطمئن باشید ، که ما شما را فراموش نکردیم و نخواهیم کرد . یا علی 
بچه ها ! آقا امام حسین (ع) خیلی بزرگوار است . او بهتر از همهی شما شلمچه را می شناسد . فاطمیه را زیباتر از همه ی شما و ما تعریف می کند و خاطره های جبهه را خیلی دوست دارد . هر وقت به پا بوسش می ریم از ما می خواهد ، برایش خاطره تعریف کنیم . به مجرد این که بچه ها شروع به نغمه سرایی میک نند چشم های آقا مالامال از اشک می شود . سر مبارکشان را به زیر می اندازد و دانه های اشکش زیمن بهشت و محاسن شریفشان را تر می کند . همین دیروز بود که نوبت من بود تا خاطره تعریف کنم . من از غروب های شلمچه تعریف کردم . از کانال ماهی ، سه راه شهادت ، از جاده ی شهید صفری ، سنگرهای نونی ، جاده ی امام رضا (ع) و جاده ی شهید خرازی ، هنوز چند دقیقه نگذشته بود که صدای ناله های آقا را با همین دو گوش خود شنیدم ، آرام و آهسته فرمود : هیچ اصحاب و یاورانی بهتر و با وفاتر از اصحاب خود ندیدم . یکی از بچه ها به من گفت : - بس است . دیگر نگو که آقا سر از زیر برداشت و اهسته فرمود : بگو . بگو عزیز دلم ! آن چه دلت را بی تاب کرده بگو . بچه ها ! این جا بر خلاف دنیای شما خاطره های جبهه زیاد مشتاق دارد و همه ی اهل بهشت بخصوص اقا مشتاق آن هستند . یک روز به آقا عرض کردم : آقا جان ! دوستان ما اکنون در دنیا هستند ، بی آن ها بر ما سخت می گذرد . آقا در حالی که اشک ، تمام محاسنش را پر کرده بود ، فرمود : آنها بقیه الشهدای منند . به جلال خداوند سوگند که در سکرات موت و ظلمت قبر و عذاب قبر و عذاب روح و در آم واویلای محشر تنهایشان نخواهم گذاشت . آنها در حساس ترین ایامی که نیاز به یاور داشتم لبیک وفا سر دادند . من به اکبرم گفته ام که بدون آنها به بهشت نیاید .
ممنون اجی از نظرت😍انشالله تعداد صلواتتون همین جوری بیشترم بشه😍💋
😍🙊ممنونم امیدوارم بتونیم مثل همیشه مطالب قشنگ تری بفرستیم
چشم ممنون..حتما پیام و کار فرهنگی بیشتر صورت میگری خوشحالیم که از کانال راضین💋❣❤️🙈
😍🙈🙈خداروشکر دیگرانم عضو کنید
ای جانم..💋اگه شد بازم رمان میزاریم البته این دفعه به جای اشک خنده ذو لباتون میاریم ممنونم😊🌈😘🙈❤️