چندوقت پیش حسن عباسی رو دستگیر کردن بدون اینکه جواب ادعای استاد رو بدن
حالا هم حسین قدیانی رو به خاطر اعتراضاش گرفتن
یاد قسمتای الان مختار میافتم که مسلم رو گرفتن..حانی رو گرفتن..
راستی ابن زیاد کیه؟؟
#محرم
#ایران
@yadegar_madar
شیش،هفت ماه پیش
یه دختری(آیسان احتشام)رفته بود استادیوم ، پلیس هم گرفتش
چند وقت پیش
یه دختر دیگه(سحر خدایاری)به خاطر یه مسئله دیگه خودکشی کرده
به نظر شما چطوری میشه القا کرد سحر همون آیسانه و به خاطر استادیوم خودکشی کرده؟
الان بهتون میگم؛
اول باید اصلاح طلب باشید!
بعدش به مقدار لازم پول گرفته باشید
بعد یکم سر و صدا و نماینده مجلس و اینجور چیزا که بتونه خوبه مواد خام رو بپزه
بعد میزاری داخل ذهن مرد کههههه
نظام دختری رو به خاطر استادیوم رفتن
حکم شیش ماه حبس داده دختر هم خیلی ناراحت شده و خودکشی کرده!!!
دوستای گلم اگه خوب درنیومدم نگران نباشید
رسانه های خارجی،مجازی و جهل مردم پشتتونه!!!
#دروغ_دخترآبی
#ایران
@yadegar_madar
(صبا کمالی بعد از حجمه های زیاد پست عذرخواهی نیز گذاشته است)
حجاریان در گفتگوی واتس اپی با سردبیر یک رسانه کثیف: به خانم صباکمالی بگویید حتی اگر گفتند بگو
...... خوردم بگوید تا قائله تمام شود چرا که تمام خیز جریان دختر آبی و ظرفیت ایجاد شده که حاصل ماه ها هماهنگی بود در حال از دست رفتن است!
#دروغ_دخترآبی
#ایران
@yadegar_madar
🔶 در منزل #قرنطینه هستید ؟
چند روز ؟
حوصله تان سر رفته ؟
تحملتان تمام شده؟
خیلی خسته شدید؟
🔻لطفا این متن را با دقت بخوانید ببینید یک عده برای شرف و عزت و ناموس ودین ما چه کشیده اند .......
آن قدر اسارتش طولانی شده بود که یک افسر عراقی گفته بود تو به #ایران باز نمی گردی بیا همین جا تشکیل خانواده بده!... همسر شهید لشگری می گفت خدا حسین را فرستاد تا سرمشقی برای همگان شود...او اولین کسی بود که رفت و آخرین نفری بود که برگشت.... #اسیر که شد پسرش علی۴ ماهه بود و دندان نداشت و به هنگام آزادیش علی پسرش دانشجوی دندانپزشکی بود...وقتی بازگشت از او پرسیدند این همه سال انفرادی را چگونه گذراندی و او می گفت: برنامه ریزی کرده بودم و هرروز یکی از خاطرات گذشته خود را مرور می کردم سالها در سلول های انفرادی بوده و با کسی ارتباط نداشت، قرآن راکامل حفظ کرده بود، زبان انگلیسی می دانست و برای ۲۶ سال نماز قضا خوانده بود😊
حسین می گفت: بهترین عیدی که این ۱۸ سال اسارت گرفتم، یک نصفه لیوان آب یخ بود! عید سال ۷۴ بود، سرباز عراقی نگهبان یک لیوان آب یخ می خورد می خواست باقی مانده آن را دور بریزد، نگاهش به من افتاد، دلش سوخت و آن را به من داد، من تا ساعت ها از این مساله خوشحال بودم، این را بگویم که من ۱۲ سال در حسرت دیدن یک برگ سبز، یک منظره بودم، حسرت ۵دقیقه آفتاب را داشتم...
کتاب خاطرات دردناک، ناصر کاوه
ازکتاب خاطرات۶۴۱۰ روز اسارت سرلشکر خلبان حسین لشکری