آیه 285سوره #بقره
#پیامبر_صلى_الله_علیه_و_آله
كه هركس #دوآیه سوره آخربقره رادر#شب بخوانداو را #كفایت مىكند
#ابددرپیش داریم
هستیم که هستیم
التماس دعای فرج
@yadegar_madar
#داستانک #شب
معلم به بچه ها گفت:
بنویسید به نظرتون شجاع ترین آدما چه کسانی هستن؟
هر کسی یه چیزی نوشت اما
این نوشته دست و دل معلم رو لرزوند،
تو کاغذ نوشته شده بود:
"شجاع ترین آدما اونان که خجالت نمیکشن و دست پدرمادرشونو میبوسن... نه سنگ قبرشونو...!!!
معلم در حالی که قطره اشکی روی صورتش لغزید، زیر لب گفت:
افسوس که منهم شجاع نبودم...
به پدر و مادرمون تا هستن خدمت کنیم.... و الا اشک بعد از رفتن اونا، بجز کم کردن عذاب وجدانمون، به هیچ دردی نمیخوره
#شب_خوش
🥀🥀
@yadegar_madar
#داستانک #شب
چيزی بنام شكست وجود ندارد.
آنچه هست نوعی نتيجه است.
اگر این نتیجه ها به دلخواه شما نیست، نحوه عمل خود را تغییر دهید.
کلمه شکست را قلم بگیرید و زیر کلمه نتیجه خط بکشيد و سعی کنید از هر تجربه چیزی بیاموزید.
🥀🥀
@yadegar_madar
*⚘﷽⚘
#طنز_جبهه
طلبه های جوان👳آمده بودند برای #بازدید👀 از جبهه
0⃣3⃣نفری بودند.
#شب که خوابیده 😴بودیم
دوسه نفربیدارم کردند😧
وشروع کردند به پرسیدن سوال های مسخره و الکی!😜
مثلا میگفتند:
#قرمز چه رنگیه برادر؟!😐
#عصبی شده بودم😤.
گقتند:
بابابی خیال!😏
توکه بیدارشدی
#حرص نخور بیا بریم یکی دیگه رو #بیدار کنیم!😎
دیدم بد هم نمیگویند😍😂☺️
خلاصه همین طوری سی نفررابیدارکردیم!😅😉
حالا نصف شبی جماعتی بیدارشدیم و همه مان دنبال شلوغ کاری هستیم!😇
قرار شد یک نفر خودش را به مردن بزند و بقیه درمحوطه قرارگاه #تشییعش کنند!😃😄
فوری پارچه سفیدی انداختیم روی محمد رضا
و #قول گرفتیم تحت هرشرایطی 😶خودش رانگه دارد!
گذاشتیمش روی #دوش🚿بچه ها و راه افتادیم👞
•| #گریه و زاری!😭😢
یکی میگفت:
ممدرضا !
نامرد چرا رفتیییی؟😱😭😩
یکی میگفت:
تو قرار نبود شهید شی!
دیگری داد میزد:
#شهیده دیگ چی میگی؟
مگه توجبهه نمرده!
یکی #عربده میکشید😫
یکی #غش می کرد😑
در مسیر بقیه بچه ها هم اضافه➕میشدند و چون از قضیه با خبر نبودند واقعا گریه 😭و شیون راه می انداختند!
گفتیم برویم سمت اتاق #طلبه_ها
#جنازه را بردیم داخل اتاق
این بندگان خدا که فکر میکردند #قضیه جدیه
رفتند وضو گرفتند و نشستند به قران 📖خواندن بالای سر #میت
در همین بین من به یکی از بچه ها گفتم :
برو خودت رو روی محمد رضا بینداز ویک
نیشگون محکم بگیر☺️😂
رفت گریه کنان پرید روی محمد رضاوگفت:
محمد رضا این قرارمون نبود😩
منم میخوام باهات بیااااام😭
بعد نیشگونی 👌گرفت که محمد رضا ازجا پرید
وچنان جیغی کشید😱که هفت هشت نفر از بچه ها از حال رفتند!
ماهم قاه قاه میخندیدیم😬😂😂😂😅
.....خلاصه آن شب با اینکه #تنبیه 👊سختی شدیم ولی حسابیی خندیدیم
#خنده_حلال
•❥•❤️🌿
↳
•﷽•
•
#آیت_الله_پهلوانے_تهرانے(ره):
•
وقتے انسان #سَحَر خوب داشته باشد،
بـه لطـفِ #نورے ڪه #شب اِڪتساب
ڪـــرده ، #روز نیــــــز از معــــرڪهها
و عرصــــــههاے آلــوده گذر میڪند...!
•
•
📲