eitaa logo
‹ یادگاࢪ مادࢪ ›
696 دنبال‌کننده
3.7هزار عکس
452 ویدیو
194 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
[ ♥️] آهے کشیدم و جلوتر از علے حرکت کردم... قرار بود کہ همہ واسہ بدرقہ تا فرودگاه برݧ .ولے علے اصرار داشت کہ نیاݧ . همہ چشم ها سمت مـݧ بود .همہ از علاقہ منو علے نسبت بہ هم خبر داشتـݧ هیچ وقت فکر نمیکردݧ کہ مـݧ راضے بہ رفتنش بشم . خبر نداشتـݧ کہ همیـݧ عشق باعث رضایت من شده بغض داشتم منتظر تلنگرے بودم واسہ اشک ریختـݧ اما نمیخواستم دم رفتـݧ دلشو بلرزونم. روپاهام بند نبودم .کلافہ ایـݧ پا و اوݧ پا میکردم.تا خداحافظے علے تموم شد اومد سمتم .تو چشمام نگاه کردو لبخندے زد .همہ ے نگاه ها سمت مـا بود . زیر لب بسم اللهی گفت و از زیر قرآݧ رد شد . چشمامو بستم بوے عطرش و استشمام کردم وقلبم بہ تپش افتاد. چشمامو باز کردم دوبار از زیر قرآن رد شد ، هر دفعہ تپش قلبم بیشتر میشد و بہ سختے نفس میکشیدم قرار شد اردلاݧ علے رو برسونہ اردلاݧ سوار ماشیـݧ شد کاسہ ے آب دستم بود .علے براے خداحافظےاومد جلو . بہ کاسہ ے آب نگاه کرد از داخلش یکے از گل هاے یاس شناور تو آب و برداشت بو کرد . لبخندے زد و گفت :اسماء بوے تورو میده قرآن کوچیکے رو از داخل جیبش درآوردو گل رو گذاشت وسطش بغض بہ گلوم چنگ میزد و قدرت صحبت کردݧ نداشتم . اسماء بہ علے قول دادے کہ مواظب خودت باشے و غصه نخورے پلکامو بہ نشونہ ے تایید تکوݧ دادم خوب خانم جاݧ کارے ندارے؟؟ کار داشتم ،کلے حرف واسہ ے گفتـݧ تو سینم بود اما بغض بهم اجازه ے حرف زدݧ نمیداد . چیزے نگفتم . دستشو بہ نشونہ ے خداحافظے آورد بالا و زیر لب آروم گفت :دوست دارم اسماء خانم. پشتشو بہ مـݧ کرد و رفت. با هر سختے کہ بود صداش کردم . علے؟؟ بہ سرعت برگشت.جان علے؟؟ ملتمسانہ با چشمهاے پر بهش نگاه کردم و گفتم :خواهش میکنم اجازه بده تا فرودگاه بیام. چند دیقہ سکوت کرد و گفت:باشہ عزیزم . کاسہ رو دادم دستش ،بہ سرعت چادرمشکیمو سر کردم و سوار ماشیـݧ شدم . زهرا هم با ما اومد . بہ اصرار علے ما پشت نشستیم و زهرا و اردلاݧ هم جلو احساس خوبے داشتم کہ یکم بیشتر میتونستم پیشش باشم. از همہ خداحافظےکردیم و راه افتادیم . نگاهے بهش انداختم و با خنده گفتم:علے با ایـݧ لباسا شبیہ برادرا شدیا اخمے نمایشے کردو گفت :مگہ نبودم ابروهامو دادم بالا و در گوشش گفتم:ݧ شبیہ علے مـݧ بودے بہ کاسہ ے آب نگاه کردو گفت :ایـݧ دیگہ چرا آوردے؟؟ خوب چوݧ میخواستم خودم پشت سرت آب بریزم کہ زود برگردے سرمو گذاشتم رو شونشو گفتم:علے دلم برات تنگ شد چیکار کنم؟؟ یکمے فکر کردو گفت:بہ ماه نگاه کـݧ . سر ساعت ۱۰ دوتاموݧ بہ ماه نگاه میکنیم لبخندے زدم و حرفشو تایید کردم. علےوتند تند زنگ بزنیا چشم چشمت بے بلا . بقیہ راه بہ سکوت گذشت . بالاخره وقت خداحافظے بود . ما نمیتونستیم وارد فرودگاه بشیم تا همینجاش هم بہ خاطر اردلاݧ تونستیم بیایم اردلاݧ زهرا خداحافظے کردݧ و رفتـݧ داخل ماشیـݧ . تو چشماش نگاه کردم و گفتم:علے برگردیا مـݧ منتظرم پلک هاشو بازو بستہ کرد و سرشو انداخت پاییـݧ دلم ریخت . دستشو گرفتم:علے ،جوݧ اسماء مواظب خودت باش همونطور کہ سرش پاییـݧ بود گفت :چشم خانم تو هم مواظب خودت باش بہ ساعتش نگاه کرد دیر شده بود سرشو آورد بالا اشک تو چشماش جمع شده بود . اسماء جاݧ مـݧ برم؟؟؟ قطره اے اشک از چشمام سر خورد سریع پاکش کردم و گفتم :برو اومدنے گل یاس یادت نره چند قدم ،عقب عقب رفت .دستشو گذاشت رو قلبش وزیر لب زمزمہ کرد:عاشقتم مـݧ هم زیر لب گفتم:مـݧ بیشتر برگشت و بہ سرعت ازم دور شد.با چشمام مسیرے کہ رفت و دنبال کردم. در رفتن جان از بدن، گویند هرنوعی سخن من با دو چشم خویشتن، دیدم که جانم میرود وارد فرودگاه شد .در پشت سرش بستہ شد. احساس کردم سرم داره گیج میره جلوے چشمام سیاه شد سعے کردم خودمو کنترل کنم.کاسہ ے آب و برداشتم و آب رو ریختم هم زماݧ سرم گیج رفت افتادم رو زمیـݧ ،کاسہ هم ازدستم افتاد و شکست بغضم ترکید و اشکهام جارے شد .زهراو اردلاݧ بہ سرعت از ماشیـݧ پیاده شدݧ و اومدݧ سمتم. اردلاݧ دستم و گرفت و با نگرانے داد میزد خوبے؟؟ نگاهش میکردم اما جواب نمیدادم با زهرا دستم رو گرفتــݧ و سوار ماشیـنم کردݧ. سرمو بہ صندلے ماشیـݧ تکیہ دادم و بے صدا اشک میریختم ـ اومدنے با علے اومده بودم.حالا تنها داشتم بر میگشتم هرچے اردلاݧ و زهرا باهام حرف میزدݧ جواب نمیدادم. تا اسم کهف اومد .سرجام صاف نشستم و گفتم چے اردلاݧ؟؟؟ هیچے میگم میخواے بریم کهف؟؟ سرمو بہ نشونہ ے تایید نشوݧ دادم قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد. ممکـݧ هم بود کہ داغون ترم کنہ چوݧ دفعہ ے قبل با علے رفتہ بودم .
[ 💚] قبول کردم کہ برم شاید آرامش کهف آرومم میکرد. ممکـݧ هم بود کہ داغون ترم کنہ چوݧ دفعہ ے قبل با علے رفتہ بودم. .. وارد کهف شدم هیچ کسے نبود رفتم و همونجایے کہ دفعہ ے قبل با علے نشستہ بودیم ،نشستم. قلبم کمے آروم شد .اصلا مگہ میشہ بہ شهدا پناه ببرے و کمکت نکنـݧ؟؟ دیگہ اشک نمیریختم،احساس خوبے داشتم چشمامو بستم و زیرلب گفتم:خدایا هر چے صلاحہ هموݧ بشہ .بہ مـݧ کمک کـݧ و صبر بده حرفهایے کہ میزدم دست خودم نبود مـݧ،اسماء اے کہ انقد علے و دوست داشت خودش با دست هاے خودش راهیش کردو الاݧ از خدا صبر و صلاحشو میخواد. . روزها همینطورے پشت سر هم میگذشت . حوصلہ ے هیچ کارے و نداشتم اکثراخونہ بودم .حتے پنج شنبہ ها هم نمیرفتم بهشت زهرا هرچند روز یکبار علے زنگ میزد بهم اما خیلے کوتاه حرف میزد و قطع میکرد . روز هایے کہ باهاش حرف میزدم حالم خوب بود اما بعدش دوباره بےوحوصلہ بودم. هرشب راس ساعت ۱۰روبروے پنجره مینشستم و بہ ماه نگاه میکردم.مطمئـݧ بودم کہ علے هم داره نگاه میکنہ و دلش برام تنگ شده با صداے گوشیم از خواب بیدار شدم . دستم رو از پتو آوردم بیروݧ و دنبال گوشیم میگشتم زنگ گوشے قطع شد . از ترس اینکہ نکنہ علے بوده از جام بلند شدم و گوشیمو پیدا کردم با چشماے نیمہ بازم قفل گوشے و باز کردم .مریم بود . پووو فے کردم و دوباره روے تخت ولو شدم و پتو رو کشیدم رو سرم گوشیم دوباره زنگ خورد با بے حوصلگے برش داشتم و جواب دادم. الو؟؟؟ الو سلام دختر کجایے تو؟؟چرا دانشگاه نمیاے؟؟؟ علیک سلام .حال و حوصلہ ندارم مریم وا ینے چے .مثل ایـݧ افسرده ها نشستے تو خونہ خوب حالا ..کارم داشتے ؟؟ آره اسماء میخوام ببینمت ،باهات حرف بزنم راجب چے . راجب محسنے ،ازم خواستگارےکرده خندیدم و گفتم:محسنے؟؟؟خوب تو چے گفتے؟؟؟ هیچے ،چپ چپ بهش نگاه کردم و گفتم واقا کہ بعدشم سریع ازش دور شدم. علے قبلا یہ چیزهایے بهم گفتہ بود ولے فکر نمیکردم جدے باشہ. خاک تو سرت مریم بعد از ۱۰۰سال یہ خواستگار برات اومده اونم پروندیش خندیدو گفت:واقعا کہ ...حالا کے ببینمت ؟؟ دیگہ واسہ چے میخواے ببینیم؟؟تو کہ پروندیش ݧ یہ کار دیگہ اے دارم .حالا اگہ مزاحمم بگو . مـنکہ دارم میگم تو بہ خودت نمیگیرے إ اسماء شوخے کردم بابا ،بعد از ظهر بیا خونموݧ دیگہ هم زنگ نزݧ میخوام بخوابم پروووو.باشہ ،پس فعلا فعلا. . گوشے رو پرت کردم اونور و دوباره خوابیدم.چشمام داشت گرم میشد کہ گوشیم دوباره زنگ خورد. فکرکردم مریم ، کلے فوشش دادم بدوݧ اینکہ بہ صفحہ ے گوشے نگاه کنم جواب دادم. بلہ؟؟؟؟مگہ نگفتم دیگہ زنگ نزݧ؟؟ صداے یہ مرد بود ،رو صفحہ ے گوشے نگاه کردم محسنے بود سریع گوشے قطع کردم. خدا بگم چیکارت نکنہ مریم. دوباره زنگ زد .صدامو صاف کردمو جواب دادم.بلہ بفرمایید؟؟ سلام خوب هستید آبجے بعد از ازدواجم با علے بهم میگفت آبجے ، از لحـݧ آبجے گفتنش خندم گرفت. ممنوݧ شما خوب هستید ؟؟ الحمداللہ ،ببخشید میخواستم راجب یہ موضوعے باهاتوݧ حرف بزنم. خواهش میکنم بفرمایید؟؟ ݧ اینطور ے کہ نمیشہ .شما کے وقت دارید ببینمتوݧ آخہ... حرفمو قطع کردو گفت :علے بهم گفت بیام و ازتوݧ کمک بگیرم اسم علے رو کہ آورد لبخند رو لبم نشست بهتوݧ اطلاع میدم .فعلا خداحافظ خداحافظ . چند دیقہ بعد گوشیم بازم زنگ خورد ایندفعہ با دقت بہ صفحہ ے گوشے نگاه کردم.با دیدݧ صفر هاے زیادے کہ تو شماره بود فهمیدم علے سریع جواب دادم. الو سلام الو سلام اسماء جاݧ خواب بودے؟؟ ݧ عزیزم بیدار بودم
•[جانم ✨♥️]• گر،بگردےدر،زمـین و🌍 زمـان وعالمـین💫🌱 هیچ عشقـی نشـود☝️ والاترازعـشق •‌‌(💚)• بانیانِ،عرش هم گـویند🌙 نامـش را مـُدام∞❥🍃 بِہ چَقَدَر،زیباست💕 این آهنگــ واین نامِ 😍 /ʝסíꪀ➘🙃 |❥
✨ یِـڪ لَـحظہ رَهـآیے زِ خـیآل [ تُ ] | نَـدارمـ ●♥️ /ʝסíꪀ➘🙃 |❥
••• برالفباۍنہآنم ”طا"ۍطاقٺـ بدهـ🎭 🏷: . . .👐🏻
چرا عاشـ😍ـق خدا نباشم؟! وقتے ڪہ بہ من گفتــ تو ریحانہ ے خلقتـــ منــی🙋♥️ فَاِنَّ المَرأَةَ رَیحانهُ من ‌هم‌ ریحانه ے خدامـــــ😍💋 ✏️ ✋ ♡
{🌸✨} ☝️فلسفه‌ے حجاب پوشاندن زيبايےها ، حذف جلب توجه و افزايش حياست ولےامروز حجابےعرضه شده ڪه: خودش زينت است😏 جلب توجه ميڪند❌ حيا را ازحجاب حذف ميڪند
سفر ِعشق از آن روز شروع شد ڪه خدا🦋 مِهر یڪ "بی ڪفن" انداخت میان ِدل ِما❤️→ 😔✋ 🌱 /ʝסíꪀ➘ |❥
قشنگ ترین ترافیکی که دوست دارم توش گیر کنم😍❤️ مرا به قصد شهادت دعا کنید😔 🎀چادرانه🎀
4_5884132893764093844.mp3
967K
• • 🌀🍃 •| دین یعنی حتی اگه به ضررت بود از حق فاصله نگیری|• 👤حاج آقا دانشمند •┈┈••✾•✨✨•✾••┈┈•
ماشین دخترا توی زمستون ...😍😍☺️
۵۰ هزار تومانی جدید با صفرهایی که رنگ باخت...
جکانه 😂 کاش منوی کافه ها عکس هم داشتن که بدونیم چی سفارش می دیم دیروز رفتم کافی شاپ یک lesdijfggxelkosdv سفارش دادم؛ همون آب خوردن خودمون بود یه زیتون انداخته بودن ته لیوان😒😂
تو زمستون دو مرحله از خواب سخته یکی اون اولش که زیر پتو سرده! بعدم اون مرحله که میخوای پاشی و زیر پتو گرمه! جفتش بدبختیه! 😐😐😐
طرف یه پارچه میبره خیاطی میگه اینو برام بدوز... فردا نیام بگی برق رفت! سوزن شکست! نخ نبود! چرخ خراب بود! عموم مرد! دائیم مرد!!! اصلا بده نمیخوام بدوزی! 😑☝️ یه شلوار میخواد بدوزه هزار تا بهونه میاره 😐😳✌ تمام☺️
•| ✨ ما را همین ز دُنیا بس اسٺ👌 ڪه دُچار بہ عشقِ حُسین شدیمـ💞✨ ❤️ 🎀چادرانه🎀
•|وقتے مسیر جاے قدمهـ👣ـاے زینبـ💔 است میلےنمےڪنیم بہ جــز خاڪ پـا شدنـ☄|•
●•●🍃•●•🌸●•●🌺•●•●•●•●•●
🍃ما سـاده دݪـیم بـﮧ دݪـے کار نـداریـم 🍃جز حضـرتـ ارباب خـریدار نـداریـم 🍃با لطمـﮧ بـروے بـدن خود بنوشتـیـم مـا 🍃مست حـسـیـنـیـم بـﮧ کسـے کار نـداریـم … ✨ 🎀چادرانه🎀
YEKNET.IR - sorood 2 - eide ghadir 98 - karimi.mp3
6.37M
🍃♥️ 🌱بیعت ڪردم با تو 🌱روزی ڪه یکی بود یڪی نبود 🎤 🌿😍 •❥•❤️🌿 ↳
🏴 بـے بـے جان گـבا نمـے خواهـے ؟😍 בخترِ بـے وفا نمـے خواهـے؟😔 کاش می‌شـב زِ من سوال کنـے😩😞 בخترم کربـلا نمـے خواهـے💔😭؟ /ʝסíꪀ➘🙃 |❥
در ڪُنج قَفَس پَر زَدَݩ را چِہ ڪنَم😔 زَنجیــر اِسارَٺ بہ تَنَم را چہ ڪُنَم 😢 رویاے حَرَم رَفتَنم آقا خوب اسٺ😔❣ ڪابوسِ حَرَم نَرَفتنَم را چہ ڪُنَم😱😭 😭😭 /ʝסíꪀ➘🙃 |❥
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞 ⭕️ استادِ همه فن حریف ❤️ 🔺 ببینید استاد وسط سخنرانی چیکار میکنه 😍😅👌 عیدتون مبارک 🙂
●•💖🎈 °「فڪر مے‌ڪنید^^ غدیر تموم شدهـ؟💓👎🏿 - اشٺباه فڪر مے‌ڪنید~-~ غدیر تازهـ شروع شدهـ🌸🌱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا