#دفتر_خودسازی_شهیده:
مادر زينب دربارۀ دفتر خودسازی📖دختر نوجوان خود، این گونه روایت میکند: «زینب در دفتر خودسازی خود جدولی کشیده بود که بیست مورد داشت؛ از نماز به موقع، یاد مرگ، همیشه با وضو بودن، خواندن نماز شب، نماز غفیله و نماز امام زمان (عج)، ورزش صبحگاهی، قرآن خواندن بعد از نماز صبح، حفظ کردن سورههای قرآن کریم، دعا کردن در صبح و ظهر و شب، کمتر گناه کردن تا کم خوردن صبحانه، ناهار و شام. دخترم جلوی این موارد ستونهایی کشیده بود و هر شب بعد از محاسبۀ کارهایش جدول را علامت میزد✔️ من وقتی جدول را دیدم به یاد #سادگی زینب در پوشیدن و خوردن افتادم، به یاد آن اندام لاغر و نحیفش که چند تکه استخوان بود، به یاد آن روزههای مداوم و افطارهای ساده، به یاد نماز شبهای طولانی و بیصدایش، به یاد گریههای او در سجدههایش😭و دعاهایی که در حق امام خمینی (ره) داشت. زینب در #عمل، تک تک موارد آن جدول خودسازی و خیلی از چیزهایی که در آن جدول نیامده بود را رعایت میکرد
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
#دفتر_خودسازی_شهیده: مادر زينب دربارۀ دفتر خودسازی📖دختر نوجوان خود، این گونه روایت میکند: «زینب در
🔶🔸خدا وکیلی چندنفر مون دفتر حساب وکتاب دینی برای خودمون درست کردیم؟؟؟
اصلا برامون مهمه؟؟
چقد غبطه میخورم به این عشق بازی زینب با پروردگار😔😔
+بریم سراغ فعالیت های شهیده زینب کمایی👇
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام #میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میت
زینب تصمیم گرفت به رشته علوم انسانی برود و سپس قصد داشت در آینده به قم برود و درس #حوزه_علمیه را برای #طلبه شدن بخواند.
او در شاهینشهر فعالیتهای #فرهنگی میکرد. و علاوه بر فعالیت در دبیرستان به #جامعه_زنان و #بسیج میرفت.
در دبیرستان #گروه_سرود🎶و #گروه_تئاتر🎭به نام «گروه سرود و تئاتر زینب» تشکیل میداد.
دبیرستان او از خانه ما فاصله داشت.من هر ماه #پولی بابت کرایه ماشین به او میدادم که با تاکسی رفت و آمد کند اما زینب پیاده به مدرسه میرفت، و با پولش #کتاب📚برای #مجروحین میخرید و هفتهای یکی دوبار به بیمارستان عیسی بن مریم یا بیمارستان شهدا میرفت و کتابها را به مجروحین هدیه🎁میکرد. چند بار هم با مجروحین مصاحبه کرد🎙 و نوار مصاحبه را توی مدرسه سر صف برای دانشآموزان پخش میکرد.🌷
تا آنجا بفهمند و بشنوند که مجروحین و رزمندهها از آنها چه #توقعی دارند، مخصوصاً سفارش مجروحین را درباره #حجاب♥️ پخش میکرد
در زمستان❄️اصفهان که وسیله گرمکننده درست و حسابی نداشتیم و همگی در یک اتاق که با یک تکه موکت فرش شده بود میخوابیدیم. یک شب که هوا #خیلی_سرد بود بیدار شدم دیدم زینب در جایش نخوابیده. آرام بلند شدم و دیدم رفته در اتاق خالی در آن سرما مشغول خواندن #نماز_شب است. بعد از نماز وقتی مرا دید با بغض به من نگاه کرد💔 دلش نمیخواست که من در حال خواندن نماز شب او را ببینم. در تمام عمرم کمتر کسی را دیدم که مثل زینب از نمازخواندن آن قدر لذت ببرد❤️
زینب شبی که #دعای_نور حضرت زهرا (س)را حفظ کرد، خواب عجیبی دیده: «یک زن سیاهپوش در کنارش مینشیند و دعای نور را برای او #تفسیر میکند. آن قدر زیبا تفسیر را میگوید که زینب در خواب گریه میکند.زینب در همان عالم خواب وقتی تفسیر دعا را یاد میگیرد، به یک گروه کودک تفسیر را یاد میدهد، کودکانی که در حکم #انبیا بودند. زینب دعا را میخواند، رودخانه و زمین و کوه هم گریه میکردند😭» زینب آن شب در عالم خواب حرفهایی را شنیده و صحنههایی را دیده بود که خبر از یک عالم دیگری میداد. او از خواهرش شهلا که این خواب را تعریف میکند سفارش میکند که خوابش را برای #هیچکس🤚🏻 تعریف نکند.
یک شب سر نماز، سجدهاش خیلی #طولانی شد و حسابی گریه کرد😔 بلندش کردم. گفتم «مامان، تو را به خدا این همه گریه نکن. آخر تو چه ناراحتی داری؟» با چشمهای مشکی و قشنگش که از شدت گریه سرخ شده بود. گفت: «مامان، برای امام خمینی گریه میکنم، امام تنهاست😭😭😭به امام خیلی فشار میآید. به خاطر جنگ، مملکت خیلی مشکل دارد. امام بیشتر از همه غصه میخورد💔
🔶🔸ازین قسمت به بعد شرایط فرق میکنه و دلها بیشتر شهدایی میشه فعلا این مداحی رو گوش بدین تا بتونم ادامه بدم مهمانی رو💔
مداحی آنلاین - حتی نشد - میثم مطیعی.mp3
2.2M
🍃رو صورتی که ...
🍃حتی نشد یه لحظه نامحرم ببینه
در سال ۱۳۶۰ در شاهینشهر یک راهپیمایی علیه بیحجابها راه افتاد که زینب مسئول جمعآوری بچههای مدرسه برای شرکت در راهپیمایی شد. منافقین از همان جا زیر نظرش گرفتند🤚🏻 دخترم همیشه #غسل_شهادت میکرد قبل از شهادتش هم غسل شهادت کرده بود💔
در اسفند همان سال در تمیز کردن خانه برای عید نوروز به من کمک کرد و از من خواست که بگذارم روز آخر سال برای خواندن نماز مغرب و عشا به #مسجد برود. آن نماز، #آخرین نماز زینب ۱۴ ساله بود. وقتی از مسجد برمیگشت، توسط منافقین ربوده شد و او را با #چادرش خفه کردند و به شهادت رساندند😔🕊 ما بعد از دو روز توانستیم پیکرش را پیدا کنیم.
منافقین در طی ارسال نامه و تماس تلفنی مسئولیت #ترور زینب را برعهده گرفتند.
زینب چهارده ساله و اولین دبیرستانی همراه با شهدای عملیات فتحالمبین (160 شهید) در اصفهان تشییع شد و در گلستان شهدای اصفهان همانجا که آرزویش بودبه خاک سپرده شد.🕊🌷
بعد از دفن زینب با تعجب دیدم که قبر زینب زیر یک #درخت_کاج🌲 قرار دارد و تازه #رمز جمعآوری درخت میوه کاج را توسط زینب فهمیدم.
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
در سال ۱۳۶۰ در شاهینشهر یک راهپیمایی علیه بیحجابها راه افتاد که زینب مسئول جمعآوری بچههای مدرسه
🔶🔸چه شهادت مظلومانه ای💔😔 سه گره باچادر برگلوش زدند زینب باهمون گره اول پرکشید...🕊🌷
رفقا می بینید دشمن از سیاهی چادر چقد ترس داره؟؟ یزره بیشتر قدر این چادر که از حضرت زهرا ارث رسیده رو بدونیم...دشمن حتی ازیک دختر ۱۴ساله هم ترس داره اخه زینب عاشق رهبرش بود عاشق دین اش بود وهرکاری از دستش برمیومد انجام میداد...
دخترها هم #شهید میشن💔
به نظرم حالا که با زندگینامه این شهیده آشنا شدین حتی برای تاثیر گزاری بیشتر میتونید #مستند (من میترا نیستم)این شهیده رو نگاه کنید ایشون میتونه یه گزینه عالی برای الگو و دوست شهید،برای #خواهران باشه. تا مثل یک خواهر باهاش ارتباط برقرار کنن و حضورشو تو زندگیشون حس کنن
و چه کسی بهتر از #زینب_کمایی میتونه یه دختر رو درک کنه؟
کسی که همجنس خودشون هست میتونن راحت باهاش حرف بزنن.
به نظرم دوست همجنس آدمو بهتر و بیشتر درک میکنه😊👌
✅دوستان هر وصیت نامه شهید یک خواسته وپند واندرز برای ماهست بریم ببینیم شهیده زینب کمایی چه نکته ای در #وصیت_نامه شون میخوان به ما بگن👇👇👇
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
در سال ۱۳۶۰ در شاهینشهر یک راهپیمایی علیه بیحجابها راه افتاد که زینب مسئول جمعآوری بچههای مدرسه
🌷وصیت نامه شهیده زینب کمایی :
🕊خدایا نگذار نقاب نفاق و بیطرفی بر چهره مان افتد و در این هنگامه جنگ حسین را تنها گذاریم . اینها از یزدید بدترند و جایگاهشان اسفل سافلین است و بس ... ماذا وجدک من فقدک و ماذا فقد من وجدک . چه یافت آنکسی که تو را گم کرد و چه گم کرد انکس که تو را یافت . ( قسمتی از مناجات امام حسین علیه السلام )
بدلیل اینکه هر مسلمانی باید وصیت نامه ای داشته باشد من نیز تصمیم گرفتن این متن را بعنوان وصیت نامه بنویسم و #آخرین حرف های خود را برای دوستان و خانواده و تمام عاشقان شهادت بنویسم . از شما عاشقانِ شهادت می خواهم که #راه_این_شهیدان به خون خفته را ادامه دهید . هیچ گاه از پشتیبانی امام سرد نشوید . همیشه سخن #ولی_فقیه را به گوش جان بشنوید و به کار ببندید . چون هرکس روزی به سوی خدا باز خواهد گشت. همیشه به #یاد_مرگ باشید تا کبر و غرور و دیگر گناهان شما را فرا نگیرد
#نمازهایتان را فراموش نکنید و برای سلامتی اماممان همیشه دعا کنید و در انتظار ظهور مهدی عج باشید مادر جان تو که از بدو تولد همیشه پرستار و غمخوار من بودی حال که وصیت نامه مرا می خوانی خوشحال باش که از امتحان خدا سربلند بیرون امده ای و هرگزدر نبود من ناراحت نشو ٬ زیرا که من در پیشگاه خدای خود روزی می خورم و چه چیزی از این بهتر است که تشنه ای به آب برسد و عاشقی به معشوق
مادر جان می دانم که برای رساندن من به این مرحله از زندگی زحمات بسیار کشیده ای و بهمین دلیل تو را به رنجهای حضرت زینب سلام الله علیها قسم می دهم مرا حلال کن و مرا دعای خیر بفرما . در آخر از همه شما خواهران و برادران عزیزم و تمام دوستانم تقاضا می کنم که مرا حلال کنند و اگر من باعث ناراحتی شده ام مرا ببخشید . شما را به خون جوشان حسین علیه السام قسمتان می دهم دعا برای امام را فراموش نکنید
🌸خواهر کوچک شما زینب کمایی.
2897_1552486197.mp3
7.44M
شهدا که پر زدن، حالا نگاهشون به ماست
این نظام و انقلاب، امانتی از شهداست
حرف تو سینهشونو، باید هر عاشق بدونه
خواهرم حفظ #حجاب، متن وصیتاشونه
وصیت نامهشون، سفارش به عفته
وصیت نامهشون، پیروی از ولایته
وصیت نامهشون، خط به خطش بصیرته
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
شهیده میترا در سال 1347 در آبادان متولد شد. مادرم نام #میترا را برای او انتخاب کرد. اما بعدها که میت
مادر زینب میگوید:
زینب #دو تا وصیتنامه داشت. من سواد کمی داشتم و آرزو داشتم که به راحتی و روانی، آنها را بخوانم. یک شب زینب به خوابم آمد و گفت: «مامان، ناراحت نباش.» یک روز وصیتنامه مرا از اول تا آخر بدون غلط میخوانی؛ آن روز نزدیک است.» صبح که از خواب بیدار شدم. سریع به نهضت سوادآموزی رفتم و ثبتنام کردم و خوب درس خواندم تا بالاخره به راحتی وصیتنامه زینب را میخوانم و حتی بعضی جملاتش را حفظ کردم💔 وصیتنامه دومش را در13/12/1360 یعنی #هجده روز قبل از شهادتش نوشته بود🕊🌷
نامهها و دستنوشتههای زینب شبیه به نامههای یک رزمنده در جبهه بود.
امروز #داغ زینب مثل روز اول رفتنش هنوز داغ داغ است؛ داغی که هیچ وقت سرد نمیشود هیچ وقت کهنه نمیشود. باید دنیا بداند که منافقین چه کسانی را و به چه جرمی به شهادت رساندند.
بعضی شبها خواب گلزار شهدای اصفهان را میبینیم. خواب درختهای کاج🌲🌲 درختهایی که سایبان قبرهای شهدا، قبر زینب هستند.صدای نسیمی را که میان برگهای آنان میپیچد، میشنوم. یک تکه از جگر من، از قلب من❤️ زیر آن درختهاست🌲 گمشده من آنجا خوابیده است. خوشا به حال درختهای کاج😭