حاج آقا مجتبی تهرانی رحمةاللهعلیه:
شب ِنوزدهم، شب ِ#شرمندگیه ما دست خالی هم نیستیم،
اتکای ما «حب علی علیه السلام» است.
#السلامعلیکیاامیرالمؤمنینع🖤
دعای جوشن کبیر.pdf
694.3K
متن کامل دعای جوشن کبیر به همراه ترجمه فارسی/ دعای سفارش شده برای شبهای قدر
@yadeShohada313
مداحی آنلاین - خجالتم نده و عاصیم خطاب نکن - نریمانی.mp3
5.25M
🌙 #مناجات ویژه #شب_قدر
🍃خجالتم نده و عاصیم خطاب نکن
🍃نده جواب مرا لااقل جواب نکن
🎤 #سید_رضا_نریمانی
@yadeShohada313
10.28M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💔حالِ مخصوصِ شب قدر
سلام علیکم امسال اولین سالی هست که درشب قدر درخدمت شما بچهای امام زمان«عج» هستیم نمیدونم شایدم اخرین سال توکل برخدا...
برید کم کم وضو بگیرید بشینید پای سجاده تون یه دور تسبیح بگید(استغفرالله ربی واتوب الیه) نه ورد زبانتون نه...
سرتو بنداز پایین برو درخانه خدا بگو مثل حر پشیمان اومدم سمت😭😭😭
گناهان تو به یاد بیار استغفار کن شاید این شبهای قدر اخرین شب قدر منوتو باشه قدر بدون....
وبعد دو رکعت نماز شب قدر رو بخون و بشین باخدا خلوت کن...
امشب شهادت نامه امضا میشود💔
ان شاءالله تا ساعتی دیگر احیا داریم درهمین کانال....
التماس دعا..
#انلاین_نجف💔
هرچی بااقا حرف داری بسم الله....😭
السلام علیک یاامیرالمؤمنین💔
#شب_نوزدهم
#فزت_ورب_الكعبة
اگر که اشک آسمون رَوون شه
میره دیگه راهیِ آسمون شه
پرِ عباشُ در گرفت عجیبِ
درِ خونه اینهمه مهریون شه
میوزه تویِ کوچه ها نسیمش
یتیمنوازِ دستایِ کریمش
ان شالله جبران میکنن یه روزی
یتیمایِ کوفه برا یتیمش
شبایِ آخرِ یه کوهِ غم تو قلبِ حیدرِ
غمی که قلشُ به خاطراتِ کوچه میبره
تموم زندگیش پشتِ همون درِ
امشب همه بریممسجد کوفه
امشب همه بریم درِ خانۀ دختر علی بگیم آقاجان نرو مسجد .. آخه امشب همچین که اومد بره مرغابی ها عباش رو گرفتن .. در ودیوار میگه نرو .. دخترش میگه بابا این سحر مسجد نرو .. آی گریه کن هایِ امیرالمومنین ..
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
اگر که اشک آسمون رَوون شه میره دیگه راهیِ آسمون شه پرِ عباشُ در گرفت عجیبِ درِ خونه اینهمه مهریون شه
سر علی مثله دلش شکسته
چشمایِ غرقِ انتظارُ بسته
مثلِ دل علی میون محراب
سجادۀ علی به خون نشسته😭😭😭
وقتی رفت تو مسجد خودش برا آخرین بار اذان گفت .. وقتی برا نماز تو محراب قرار گرفت اون نانجیب شمشیر رو بالا آورد ..
زمین و زمان میگه نامرد نزن
ملائکه میگن نزن ..
اما دل علی میگه بزن .. (بزارید زبانِ حال بگم) بزن دیگه منو راحت کن آخه دلم برا خانمم تنگ شده .. آرزو داشتم بچه م محسنُ بغل بگیرم .. همچین که شمشیرُ به فرق آقا زد یه وقت صدا بلند شد :
فزت ورب الکعبه ..
محرابُ خون گرفت .. امیرالمومنین تو محراب اُفتاده ..😭😭
خبر دادن حسن و حسین آمدن زیرِ بغل های علی رو گرفتن ..
فرق شکافته شده ..
هر کی کار داره امشب بسم الله ..
دعا برای امام زمان فراموش نشه💔
حسن زیرِ بغلِ بابا رو گرفت تو کوچه ..
یادِ اون روزی افتاد تو کوچه هایِ مدینه زیرِ بغلِ مادرُ گرفت ..😔
همچین که رسیدن به درِ خونه در زدن امیرالمومنین فرمود حسن جان ، حسین جان بابا صبر کنید .. اول خون های صورتمُ پاک کن دخترا طاقت ندارن صورت بابا رو اینطور ببین ..
علی جان مراقب بودی زینب صورتتُ زخمی نبینه .. من بمیرم برا اون خانمی که تا گفت بابا .. " سرِ بریده آوردن .."
یاحسین ....
یارقیه...
چه کردن با اهلبیت ما
خدالعنت کنه دشمنان اهلبیت رو....
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
محراب مکان ضربت خوردن مولاامیرالمومنین🥀💔❣ خبر #شهادت در مسجد #کوفه را کـه پخش کـردند اَهـالی شـهر م
شبِ ضربت خوردن امیرالمؤمنینِ😭😭امشب اون شبیِ که ندایِ "فُزْتُ وَ رَبِّ الْکَعْبَه " از محراب مسجد کوفه بلند شد،امشب تا صبح که درِ خونه ی خدایی،هی بگو:ای وای علی،ای وای علی...اصلاً از اعمال شبِ نوزدهمِ،هرکی نگفته بگه:" اَللّهُمَّ العَن قَتَلَةَ اَمِیرَالمُؤمِنِین" خدایا! ابن ملجم رو لعنت کن...فقط ابن ملجم نیست،اونهایی که خون به دلِ علی کردن...آقایِ مظلومم!...
اِبن شهرآشوبِ مازندرانی یه روایت عجیبی نقل کرده: "أَنَّ عَلِيّاً علیه السلام لَمْ يَقُمْ مَرَّةً عَلَى الْمِنْبَرِ"امیرالمؤمنین از هیچ منبری بالا نرفت"إِلَّا قَالَ فِي آخِرِ كَلَامِهِ قَبْلَ أَنْ يَنْزِل"اِلا اینکه آخرین حرفش یه جمله بود"مَا زِلْتُ مَظْلُوماً،مُنْذُ قَبَضَ اللَّهُ نَبِيَّهُ" از وقتی پیغمبر از دنیا رفت،مَنِ علی همیشه مظلوم واقع شدم....
ای خدا! دلم میخواست امشب مسجد کوفه بودم،روبرویِ محراب می نشستم،برای آقام گریه می کردم...😭😭
مجلسی روایت کرده: "فلمّا احسّ الامام بالضّرب"وقتی آقایِ ما ضربه ی شمشیر رو حس کرد،"لم یتأوّه" ناله نزد"وَ صَبَرَ " صبر کرد،"وَ وَقَعَ عَلی وَجهِه"علی با صورت رو زمین افتاد....
علی جان شنیدم پسرات کربلا با صورت رو زمین افتادن،شنیدم عباست از شما یاد گرفت،وقتی دستِ راستش رو جدا کردن،صبر کرد"فَقَطَعَ یَدَهُ الْیُسْری مِنَ الزَّنْدِ" دست چپ رو که جدا کردند صبر کرد....آی عاشقا! دلِ شنیدنش رو دارید یا نه! "فَجاءَهُ سَهْمٌ فَاَصابَ الْقِرْبَهَ وَ اُریقَ ماؤُها" یه تیری اومد به مشک اصابت کرد،آب ریخت،اینجا پسرش چه کرد؟"وَ وَقَفَ الْعَباس مُتِحَیِّرا" عباس همین طور ایستاد...یه چیزی باید به این حیرت خاتمه بده،یه وقت عمود آهن به سرش زدن،مثل بابایِ غریبش با صورت به زمین افتاد...
بریم قران هامون رو اماده کنیم بادل های شکسته