امشب ذکر لبت یا ابالفضل باشه💔
امشب بگو:
آقا!
به حق مادرت ام البنین همه مارا امشب برای خودت سوا کن...
تو کی هستی ؛ که فردای محشر وقتی صدیقه کبری وارد محشر میشه پیغمبر صدا میزنه :
فاطمه جان!
برای شفاعت این گریه کنا این حسینیا ؛ محبین علی چی آوردی!؟
یه وقت می بینند ؛ بیبی دستهای بریده عباس و آورده می فرمایند دست بریده عباس بسنده میکند....😭
یاابالفضل
یاابالفضل
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
یا کاشِفَ الْکَرْبِ عَنْ وَجْهِ الْحُسَیْنِ، اِکْشِفْ کَرْبِی بِحَقِّ اَخیکَ الْحُسَیْنِ الحمدالل
خدا شاهده محاله کسی امشب از در خونه اباالفضل دست خالی برگرده..
از عالمایِ بزرگه میگه در مجاورت حرم ابی عبدالله خواب دیدم درعالم رویا ، رسول خدا دور تا دورشُ گرفتن ، ملائک هستند ، یه ملک نزدیک اومد عرض داشت یا رسوالله حامل پیغامم از آقازادتون قمربنی هاشم .
گفت آقاجان عباس سلام رسوند میگه همسر حاجی "آل کبه" تو حرم من پناهنده شده بچه ش از دنیا رفته اما چنان داره ضجه میزنه میگه عباس من کاری به این حرفا ندارم از تو برمیاد بخوای مرده ام رو زنده کنی .. آقا چیکارکنم ..
پیغمبرفرمود اجازه بده از محضر حق تعالی باید سوال کنم ...
سوال کردن خبرآوردن یارسول الله به عباس سلام برسون بگو عمر این جون دیگه تمون شده .. این ملک با احترام این پیامُ گرفت رفت حرم اباالفضل . این عالم میگه دارم میبینم این صحنه هارو دوباره دیدم این ملک اومد سرشُ پایین انداخت عرضِ داشت یا رسول الله ، اباالفضل یه پیغام دیگه ام داده ؛ میگه به خدا بگو یا منصبِ باب الحوائجی رو از من بگیر .. یا اگه کسی مثل این مادر دلسوخته اومده درِ خونم گره شُ باز کنه .. آخه من جوابِ ناله های این زنُ چی بدم ..😔
میگه پیغام رسوندن. حق تعالی سلام رسوند به اباالفضل بگو نه ما منصبی که بهت دادیم ازت پس نمیگیریم .. عمر این جوان تموم شده بود ، اما به عشقِ تو سی سال به عمرش اضافه میکنم ..
میگه از خواب بیدارشدم ، گفتم برم ببینم چه خبره حاجی آل کپه معروف بود سراغشُ گرفتم اومدم درِ خونش دیدم مشغول عزاداری اند گفتم چی شده؟ گفتن جوانِ حاجی دیشب از دنیا رفته ... منتظریم مردم جمع بشن برا تشیع جنازه.. گفتم جون کجاست؟.. گفتن تو اتاق مجاور کفن کردن آمادۀ تشییعِ .. گفت من یه همچین خوابی دیدم حاجی آل کپه کجاست؟.. آوردنش ، سلام کردم گفتم حاجی همسرت کجاست؟..
گفت مثل دیوانه ها رفت تو حرم اباالفضل .. هی هرچی بهش گفتم زن ، عمرش تموم شده .. گفت من کار ندارم از عباس برمیاد مرده زنده کردن ..
گفتم حاجی من یه خوابی دیدم حتماً ناله هاش کاری شده .. اومدیم تو اتاقی که جوانُ کفن کرده بودن .. دیدم این پسر نشته داره این بندی که به دهانش بستن رو باز میکنه😭حاجی به گریه افتاد .. یه مرتبه دیدم خانمش داره از حرم برمیگرده .. گفت حاجی دیدی شفایِ پسرمُ گرفتم ..
گفتم تو از کجا خبرداری .. تو که هنوز پسرتُ ندیدی .. گفت تو حرم انقد ناله زدم از هوش رفتم یه وقت دیدم یه آقایی بی دست بالا سرم ایستاده .. فرمود پاشو مادر ، بچه ت خوب شده .. خدا عمر دوباره بهش داده ..
آره عزیز دلم هرکی دم خونه عباس بره نا امید برنمیگرده ..
اما بمیرم برای این آقایی که خودش نا امید داشت میومد.. امید عباسُ نا امید کردن..😭😭
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
خدا شاهده محاله کسی امشب از در خونه اباالفضل دست خالی برگرده.. از عالمایِ بزرگه میگه در مجاورت حرم
مشکُ به دندان گرفته .. وقتی نانجیبا دست از بدنش قطع کردن .. عجب عبارتی براش به کار بردن اباالقربه .. یعنی بابایِ مشک .. خودشُ روی مشک انداخته یعنی با زبان بی زبانی داره میگه اگه تیر دارید به من بزنید .. بزارید این آبُ برا رباب ببرم .. بزارید این آبُ برا رقیه ببرم .. اما یه لحظه وقتی نانجیب تیر به مشک زد ..😭
عبارتی که نوشته بعضی از مقاتلِ ، چهار هزار تیرانداز بودن .. کاری با عباس کردن مقاتل نوشتن "کلقنفذ" مثل جوجه تیغی این بدن پر از تیر شده😭😭😭😭
میگن ابی عبدالله وقتی اومد نشست روی خاک ها .. دیدن یک به یک این تیرهارو داره جدا میکنه.. بعضی از روایات نوشت مشک به سینه دوخته شده بود
مانده ام بعد تو ای ماهِ دل آرا چه کنم
ماهِ من گر که نیایم به تماشا چه کنم
ای علمدار مرا بی تو علمداری نیست
دیده بستی و نگفتی منه تنها چه کنم
پسر اُم بنین هر طرفی ریخته ای
کرده دشمن همه جا هلهله برپا چه کنم
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
مشکُ به دندان گرفته .. وقتی نانجیبا دست از بدنش قطع کردن .. عجب عبارتی براش به کار بردن اباالقربه ..
میگن ابی عبدالله کنارِ بدن خم شد همه لشکر دارن نگاه میکنن.. ببین حسین چیکار میخواد بکنه؛ عباس با اون وضع رو زمین افتاده باز این بدن میترسن .. کسی جرأت نکرد بیاد جلو ببینه چی شده کاره عباس تموم شده یانه .. همه منتظرن ببین ابی عبدالله چجور حرف میزنه.. میگن دیدن تا خم شد رو زمین ، دست به کمر گرفت .. گفت : *الان انکسر ظهری* دیگه کمرم شکست ..😭😭😭😭
فبكى بكاءً شدیداً عالیاً😭😭 هرچی بلند بلند ناله میزد گریه میکرد ، برای اینکه گریه حسین به دل بعضی از اینا اثر نکنه یه مرتبه دستور داد گفت همه کف بزنید .. همه هلهله کنید..
اخ چه کردن بااین خاندان😭
میگن یه نفر تا ابی عبدالله کنارِ بدن نشست هی میگفت واعباسا .. یه مرتبه یه نانجیب گفت : های حسین چیشد اون عباست که بهش می نازیدی؟.. علمدارت چیشد؟.. یه نفر از اون طرف بلند شد داد زد گفت علمدار رو زمین افتاد هرکی میخواد سمت خیمه ها بره دیگه میتونه .. یه مرتبه دیدن ابی عبدالله دستُ و پا گم کرد .. عباسم هی داره خودشُ رو زمین تکون میده گفت داداش برو ..
گر بمانم به حرم پس که تو را جمع کند؟
پیش تو گر که بمانم حرمم را چه کنم؟😭😭
هرچه گشتم منِ سرگشته سرت نیست که نیست
نه سری مانده تو را ، نه قد و بالا چه کنم😭
عضو عضو بدنت رابه کناری چیدم
تازه اندازۀ اصغر شدی سقا چه کنم
مَحرَمَم خیمۀ من پر شده از نامحرم
گر به غارت برود زیورِ زن ها چه کنم
ای به قربان سرت فکر سر بازارم
گربه به بازار رود زینب کبری چه کنم
فرمود هر سواری بخواد از اسب به زمین بیوفته اول دستاشُ جلو میاره صورت آسیب نبینه .. اما برای گریه کنام بگو تمام تنم پر از تیر بود .. تیر توی چشمم دست در بدن نداشتم .. وقتی با عمود آهن به فرقم زد ..😔😔
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
میگن ابی عبدالله کنارِ بدن خم شد همه لشکر دارن نگاه میکنن.. ببین حسین چیکار میخواد بکنه؛ عباس با اون
تو رویِ خاک پا کشیدی عزیزم
تنهاییِ منو دیدی عزیزم
با این خجالتی که تو چشاتِ
داری خجالتم میدی عزیزم
دارم تمنا میکنم اباالفضل
چشامُ دریا میکنم اباالفضل
خودم میرم از زیرِ پایِ لشکر
دستاتُ پیدا میکنم اباالفضل
رسیده مادرم تو رو خدا پاشو بریم حرم
به خاطر رباب به خاطر اشکای دخترم
پاشو یه کاری کن ببین محاصره ام
پاشو بریم حرم عمویِ خیمه
نزار بریزه آبرویِ خیمه
بعد زمین خوردن تو یه لشکر
نگاهشون رفته بسویِ خیمه
بالاسرت خیلی حالم خرابه
دارن میخندن عزیزم به نالم
داری منو تنها میزاری اما
دلت میاد اسیر بشه سه سالم؟؟
ببین قیامته ، حرم آمادۀ اسارتِ
تنها چیکار کنم هرکسی اینجا فکر غارتِ
سرشو بالا آورد ، هر کسی از صبح رو زمین افتاد حسین آورد تو خیمۀ دارالحرب .. لب ها مثلِ ماهی بهم میخوره .. صورت خاک آلوده ، گفت آقا من تا حالا رو حرفت حرف نزدم .. گفت آقاجان اگه میشه منو سمتِ خیمه ها نبر .. عزیزم علی اکبرُ با اون وضعیت برگردوندم خیمه چرا میگی نه؟؟ ... گفت آخه از رویِ بچه هات خجالت میکشم .. (من یه چیز میگم نمیدونم چیکار میکنی!!..) فرمود: فاطمه جان یه عده ای میان مرداشون برا حسینت مثلِ زن جوان مرده داد میزنن!..😭😭😭
گفت آقا گریه م برا این نیست که دستمو بریدن ، چشممُ تیر زدن .. گریه م برا اینه من که نوکر شمام رو زمین افتادم شما بالاخره اومدی سرمو به دامن گرفتی اما ساعتی دیگه تو گودال .. تو تک و تنهایی .. کی سرت رو به دامن میگیره؟..
میخوام بگم اباالفضل ، سر حسینُ دامن نگرفتن ، سر حسینُ دست به دست گردوندن ..😭😭
#صلی_الله_علیک_یااباعبدالله
1.56M
#تاسوعا🏴
#شب_نهم_محرم
#گلزارشهدایگمنام
💔امشب در جوار دوشهیدگمنام بیادتون بودم ویه دور تسبیح بیادتون یاعباس ویاابالفضل گفتم..
ان شاءالله این قلیل عزاداری ها از همه قبول باشه و دست خالی ازین مجالس نرید ان شاءالله🤲
اللهم عجل لولیکالفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
اللهم عجل لولیک الفرج
#یاابالفضلالعباس💔
@yadeShohada313
مداحی آنلاین - ای اهل حرم میر و علمدار نیامد - میرداماد.mp3
5.02M
💔ای اهل حرم میر و علمدار نیامد
💔علمدار نیامد ... علمدار نیامد ...
امشب این مداحی بادل هامون چه میکنه بخصوص اون قسمتی که خانوما میخونند.. امشب خانوم ها باید عزاداری کنند اخه دیگه کسی نمونده در خیمه ها😭😭😭😭
این دوشب رو ازدست ندین رفقا
التماس دعا💔
@yadeShohada313
امشب دلم نیومد این معجزه حضرت ابالفضل رو نگم
هرسال کارش اینه یه مشکی برمیداره پر آب میکنه میره جلو دسته عزادارا هیئتی ها هرکی تشنه اش باشه از مشک اش ابش میده سیرابش میکنه
یه بچه داره توخونه افتاده این بچه یازده ساله مادرزاد از دوپا فلج یه لحظه تاعمرش روپا نایستاده😔
مریض سفارش شده خیلی هست امشب سعی کن هم حاجت خودتو بگیری هم دیگرانو امشب کَرَم ریخته بخدا💔💔💔
میگه مشک رو برداشت اول محرم دوم سوم تارسید به روز تاسوعا مثل هرسال به همه سینه زن ها وهیئتی ها آب میده💔
قربون اون دلهایی بشم که دلشون شکسته امشب😭
میگه روز تاسوعا شد بچه صدا کرد بابا؟؟ نمیتونه که بلند بشه باباشو صدا کرد... باباهه گفت چیه عزیزم؟
بابا،مگه تو نگفتی اقامون خیلی بامرامه؟
بابا،مگه تو نگفتی اقامون خیلی مردِ؟
مگه تو نگفتی اقامون بابالحوائجه؟ یادته من وقتی ازت پرسیدم بابالحوائج یعنی چی گفتی یعنی اون ادمی که در خونه اش بری هرچی بخوای بهت میده😔😔
بابا؟ یازده ساله تو خونه افتادم لب از لب وانکردم...😭😭بابادیگه خسته شدم میخوام مثل بچهای دیگه پاشم برم توکوچه بازی کنم😔منم دل دارم دیگه
بابا؟ اگه راست میگی امروز شفای منو ازین اقات بگیر اگر شفامو گرفتی میفهمم راست گفتی وگرنه میفهمم یازده ساله بهم دروغ گفتی و فریبم دادی😔
باباهه ناراحت شد گفت چی میگه بچم داره بهم سرکوفت میزنه؟
بچه شو بلند کرد انداخت رو شونه مشک بلند کرد انداخت روی شونه
اومد جلوی قافله عزادارا گفت زنجیرزنا هیئتیا سینه زنا؟؟ بچه شو گزاشت روی زمین مشک بلند کرد ..
گفت بجان همتون بجان اقام ابالفضل اگر تا شب این بچه شفا پیدا نکنه فرداعاشورا مشک رو جلو همتون پاره میکنم😭😭😭
چی داره میگه؟مردم همه گریه افتادن یه عمره داره سقایی میکنه حالا مشک رو میخواد پاره کنه؟ همه مردم اون رو دعا کردند شب شد...
بچه رو به همراه مشک اب خالیش براشت اومد خونه.. بچه شو گزاشت سرجاش خودش رفت توی اتاق دیگه زانوهاشو بغل کرد
گفت اقا امیدم رو ناامید نکن😭😭😭😭
رفقا شماهم امشب بگید اقاامیدمون رو ناامید نکن😭😭
گفت اقا امیدمو ناامید نکن بچه ام بهم طعنه میزنه کنایه میزنه بابا تو به همه عالم کرامت کردی مسیحی اومده درخونه ات ارمنیه اومده درخونه ات من حقم نیست بعداین همه نوکری 😭😭 خلاصه همینطور که باخودش حرف میزد
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
امشب دلم نیومد این معجزه حضرت ابالفضل رو نگم هرسال کارش اینه یه مشکی برمیداره پر آب میکنه میره جلو
یهو بعد دقایقی دید یه صدای گریه بلند از اتاق بلند شد دوید طرف اتاق تا در رو باز کرد ببینه چی شده یه مرتبه دید...
بچه ای که یازده ساله از دوپا فلجه پاشوده ایستاده😭😭😭😭😭
دوید بغلش کرد چیشدی عزیزم توکه توخونه افتاده بودی؟😭
گفت بابااااا ؟؟ بخدا قسم اقات خیلی مهربونه😭😭
بابا بخدا اقات خیلی مرده😭😭
بابا بخدا اقات خیلی بامرامه😭😭
چیه دلتون شکست😭😭
منکه هنوز حرفی نزدم بچها😭
گفت چییشده چتهه؟
گفت در اتاقم باز شد یه اقای قد بلند اومد یه اقای خوشگل اومد تا چشمش بمن افتاد یع دست کشید روی پاهام گفت پاشو عزیزم از جات گفتم من فلجم نمیتونم گفت میتونی عزیزم بلندشدم ایستادم یه حرف زد بهم ...
یابابالحوائج😭
گفت یه پیغامی برات دارم برو به بابات بگو جان مادرم زهرا فردا مشک رو پاره نکن😭😭😭
چرا اقا؟؟ بچه است دیگه نمیدونه چیشده دیگه..
گفت اخه من یه بار مشک ام کربلا پاره شده😭😭
من یه بار خجالت حسین رو کشیدم بسمه😭😭
امشب اقارو صدا نزنی باختی بخدا همه امشب صداش بزنید
بابالحوائج ابالفضل😭🤲
امشب اگر حسابی دلت شکست بدون مادرمون فاطمه یه دستی به قلب هاتون کشیده...💔
#یا_ابالفضلالعباس💔
#تاسوعا 🏴
🕊 لحظاتی قبل؛ کربلای معلی...
#یا_بابالحوائج
...♡ @yadeShohada313