10.48M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#عرفه آخرین فرصت است؛
برای شورهزار باران نخوردهی خشکی، که از تشنگی، ترک خورده است ...
- عرفه؛ آخرین فرصت است!
برای جبرانِ همهی شکستگیها!
● چرا آخرین فرصت؟
چطور، یک روز و جبران همهی شکستگیها؟
...💚@yadeShohada313
مرحوم آیتالله حاج آقامجتبی:
میخواهم سفارش کنم نه تنها دعا برای خودتان بلکه برای غیر هم دعا کنید. هم در مورد روز عرفه و هم شب عرفه این مطلب را داریم که برای غیر دعا کنید. اگر برای غیر دعا کنید، خدا صد هزار برابر به شما عنایت میکند. هر دعایی که برای دیگری میکنید، صد هزار برابر به شما عنایت میکند.💫🤞
التماس دعا داریم امشب ازهمه شما بچهای امامزمان«عج»🤲
#عرفه
...💚@yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قافلهسالاردارهمیاد...°
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
قافلهسالاردارهمیاد...°
#حسینمیابهکوفه😭😭
خرما فروش یک شبه خنجر فروش شد
تغییر کرده کاسبی و کارهایشان😔😔
در مسجدی که عطرِ علی می وَزد از آن
از بی نمازی پدرت حرف می زنند.!😔
نیزه فروش هایِ نظرتنگِ چشم شور
از قد و قامت پسرت حرف می زنند..
طفل شش ماهه نیاور که بیابان گرم است
کار و بار همهی نیزه فروشان گرم است😔
السّلام و ، والسّلام و این کلام آخرم
میزبان آمادهی جنگ است برگرد ای حسین😭
@nasimintezar - محمد حسین پویانفر.mp3
3.37M
" بیکس و تنها...🌱!
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
" بیکس و تنها...🌱!
💔یا اَشبَاهَ الرِّجَال وَ لا رِجال💔
باید #حـسین(ع) را خـبر کنم
که کوفیان، همان شِبهِ آدمیانِ
دوران عمویم علی(ع) هستند...
#حضرتمسلم🌱
امشب شبِ باب الحوائجِ ، شبِ غریبِ روحی لک الفدا .. خیلی شباهت پیدا کرده به سیدالشهدا(ع) بعضی شباهات به امیرالمومنین(ع) یکیش رو امشب بگم خدمت شما عزیزان ، ان شالله به همین زودیا از نزدیک مرقدش رو زیارت کنیم ..
آدم تو یه مسئله ای تو یه مصیبتی انقدر مصیبتی ببینه که به معصوم یه قدری نزدیک بشه .. این خیلی ویژگیِ ..
مردم دورش جمع بودن فکر کردن الان حکومتُ میگیریم ، به پول و مکنت میرسیم . این قیامم وسیله کرده بود برای خودشون ، وقتی اوضاع برگشت یکی یکی از تو مسجد رفتن ..
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
امشب شبِ باب الحوائجِ ، شبِ غریبِ روحی لک الفدا .. خیلی شباهت پیدا کرده به سیدالشهدا(ع) بعضی شباهات
اینو شنیدید ، از مسجد اومد بیرون هیچ کسی دیگه نبود ، تنهایِ تنها ..💔
حکومت در به در دنبالش بود بگیرتش ، سفیر امامه پس اگه کسی میشناختنش لوش میدادن .. کیا میشناختنُ و لو نمیدادن؟! ، اونایی که از پشت سرش تو نماز در رفتن .. ولی خیلی دور نرفتن وایسادن نگاهش میکردن اینا نقل کردن از مسجد اومد تو کوچه شانش اجلِ .. پرسه میزد بیخود از این کوچه به اون کوچه ..جایی نداشت بره .. تنها بود . اینو کی نقل کرده؟! یه نقلش از امام باقر علیه السلامِ یه نقلشم از یکی از فرماندهانی که خودش منصوب کرده و فرار کرده و از دور داره تماشا میکنه .
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
اینو شنیدید ، از مسجد اومد بیرون هیچ کسی دیگه نبود ، تنهایِ تنها ..💔 حکومت در به در دنبالش بود بگیر
نگاه میکردن میدیدن مسلم از این کوچه به اون کوچه حرکت میکنه ..😔
همه ی وجودش اضطرابه .. یکی رو پیدا کنم به امام نامه بده پیغام بده ..💔
اینا هم دارن نگاه میکنن .. این یه شباهته! اونایی هم که به امام نامه داده بودن تو کربلا داشتن تماشاش میکردن .. غربتشُ تماشا کردن ..😭💔
از دور دارن مسلم رو نگاه میکنن ..
این آقایِ ما مسلم ابن عقیل (ع) از این کوچه به آن کوچه .. دیگه خسته شد نصف شب ، قدیما جلو دربِ خانه سکو میذاشتن اهل خانه گاهی میومدن جلو در میشستن . اومد نشست ، آبرودارِ ، دامادِ امیرالمومنینِ .. شوهر خواهرِ سیدالشهداست .. یه پیرزنی درُ باز کرد بست ، باز کرد بست (اجازه بدید اینجور بگم دیدی یه وقت چهار تا جوان میان جلو خونه ت حرکتِ خلافِ هنجار انجام میدن ، از پنجره نگاه میکنی که بگی پاشید برید) دید نشسته ، گفت چرا اینجا نشستی ؟! من یه زنِ تنهام ، آبرو دارم، بدِ برو دنبالِ زندگیت ..بست درُ .. باز درُ باز کرد ، گفت مرد خدا خیرت بده نمیخوره بهت برو برا من حرف در میارن .. اسمت چیه ؟! کی هستی آخه؟! گفت من مسلم ابن عقیلم تو کوفه کسی رو ندارم .. تویِ این شهر مردتر از طوعه پیدا نشد .. گفت مسلم ابنِ عقیلی؟! سفیرِ حسین ؟!..😭😭😭
اهلِ تقوا بود یه اتاق جدا مسلم رو اسکان داد ازش پذیرایی کرد ، لو رفت مسلم .. حالا کی لو داد پسرِ طوعه لو داد یا همونایی که از دور داشتن نگاهش میکردن ..😔
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
نگاه میکردن میدیدن مسلم از این کوچه به اون کوچه حرکت میکنه ..😔 همه ی وجودش اضطرابه .. یکی رو پیدا کن
کوچه شلوغ که شد دید حیفه این طوعه و خانه اش آسیب ببینه اومد بیرون ،
نوشته اند یه صبح تا ظهر جنگید یه نفر آدم چقدر به امام حسین شباهت پیدا کرد یک تن مقابل لشکر ایستاد ..
طعنه زدن ،خندیدن ،تیر زدن ،از بالای پشت بام سنگ زدن ، لبِ مبارکش شکافت .. من هرجاش رو بخوام گریز بزنم با کربلا نسبت برقرار کرد.. تشنه ست ..😭😭😭💔💔
یک صبح تا ظهر جنگید دیگه خونی نماند به این بدن .. اینا گفتن امان بهت میدیم .. گفت شاید امان بدن بتونم یه فرصتی پیدا کنم یکی رو بفرستم سراغِ سیدالشهدا (ع) ..
قبول کرد دستاشُ ببندن از اینجا به بعد شباهت با امیرالمومنینم پیدا کرد ..💔
برا غربتت بمیرم که تو اون وضع عبیدالله ملعون داشت ناسزا میگفت مسلم میگشت به کدومِ اینا میشه یه جمله وصیت کرد ..
اخه زینب داره میاد...💔
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
کوچه شلوغ که شد دید حیفه این طوعه و خانه اش آسیب ببینه اومد بیرون ، نوشته اند یه صبح تا ظهر جنگید
همه جمع شده بودن پایین مناره یکی میگفت آزادش میکنن .. یکی می گفت زندانش میکنن .. یکی می گفت اعدامش میکنن .. تو این حرف ها بودن یه وقت دیدن
یه بدن بی سری ازبالایِ دارالاماره به سمت خاک کف کوچه ..💔😭😭😭