eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
83 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
🔻 🔻🔻 👈این داستان⇦ ...؟ ــ~~~~~~~~~~~~~ ✨🌸- آقا نمیشه یه لحظه بیاید دم در؟ ... کارمون واجبه ...☝️😢 معلوم بود خسته و بی حوصله است ... - یا بگو ... یا در رو ببند و برو ... سرده سوز میاد ... چند لحظه مکث کردم ... - مهران ... خودت گند زدی و باید درستش کنی ... تا اینجا اومدن تاوان بود ... نیومدن آقای غیور امتحان خداست... ؟ ... یا امتحان علوم؟🤔 ... - آقا ما تقلب کردیم ...😥 یهو سر همه معلم ها با هم اومد بالا ... چشم هاشون گرد شده بود ... علی الخصوص مدیر و ناظم ... 😰که توی زاویه در... تا اون لحظه ندیده بودم شون ... - برو فضلی ... مسخره بازی در نیار ... تو شاگرد اول مدرسه ای ... چرخیدم سمت مدیر ... - ☝️سلام آقا ... به خدا جدی میگیم ... من سوال سوم رو یادم نمی اومد ... بلند شدن برگه ام رو بدم چشمم افتاد به برگه جلویی ... بعدشم دیگه ... آقای رحمانی ... یکی از معلم های پایه پنجم ... بدجور خنده اش گرفت 😆... - همین یه سوال؟ ... همچین گفتی: آقا ما تقلب کردیم ... که الان گفتم کل برگه ات رو با تقلب نوشتی😄 ... برو بچه جون... همه فکر کردن شوخی می کنم اما کم کم با دیدن حالت من... معلوم شد اصلا شوخی نیست 😅... خیلی جدی دوباره به معلم مون نگاه کردم ...😒 - آقا اجازه☝️ ... لطفا سوال سوم رو به ما صفر بدید ... از ما گفتن بود آقا ... از اینجا گناهی گردن ما نیست ... ولی اگر شما باور نکنید و خطش نزنید ... حق الناس گردن هر دوی ماست ... - عجب پر رویی هم هست ها ... قد دهنت حرف بزن بچه...😟 سرم رو انداختم پایین ... حتی دلم نمی خواست ببینم کدوم یکی از معلم ها بود ... - اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ... . ...🍃
🔻 👈این داستان 🔻 🌾✨- با خودت فکر نکردی ... اگر فکر کنم همه اش رو تقلب کردی و کلا بهت صفر بدم چی؟ ...☹️ ترسیدم جواب بدم ... دوباره یکی، یه چیز دیگه بگه ... اما سکوت عمیقی فضا رو پر کرد ... یهو یاد حرف حضرت علی افتادم که روی دیوار مدرسه نوشته بودن ...🙂 - آقا ما اونقدر از شما ... چیزهای باارزش یاد گرفتیم که بنده شما بشیم ... حقی از ما وسط نیست ... نمره علوم رو ثلث آخر هم میشه جبران کرد ... اما ... دیگه نتونستم حرفم رو ادامه بدم ... و سرم رو انداختم پایین... دوباره دفتر ساکت شد ...😐 - برو ... در رو هم پشت سرت ببند ... کارنامه ها رو که دادن ... علوم 20 شده بودم ... اولین بار بود که از دیدن نمره 20 اصلا خوشحال نشدم ... کارنامه ام رو برداشتم و رفتم مسجد ... نماز که تموم شد ... رفتم جلو ... نشستم کنار امام جماعت ...🙂 - حاج آقا یه سوال داشتم ...☝️ از حالت جدی من خنده اش گرفت ... - بگو پسرم ... - حاج آقا ... من سر امتحان علوم تقلب کردم ... بعد یاد حرف شما افتادم که از قول امام گفتید ... این کار حق الناس و حرامه و بعدا لقمه رو حرام می کنه ...😔 منم رفتم گفتم ... اما معلم مون بازم بهم 20 داده ... الان من هنوز گناه کارم یا نه؟... پولم حروم میشه یا نه؟ ... خنده اش محو شد ... مات و متحیر مونده بود چه جوابی به یه بچه بده .🤔.. همیشه می گفت ... - به جای ترسوندن بچه ها از جهنم و عذاب ... از لطف و رحمت و محبت خدا در گوششون بگید ... برای بعضی چیزها باید بزرگ تر بشن و ... حالا یه بچه اومده و چنین سوالی می پرسه ... همین طور دونه های تسبیحش رو توی دستش بالا و پایین می کرد ... - سوال سختیه ... اینکه شما با این کار ... چشمت مال یکی دیگه رو دزدیده🤔 ... و حق الناس گردنت بوده ... توش شکی نیست ... اما علم من در این حد نیست که بدونم ... آینده شما چی میشه ... آیا توی آینده تو تاثیر می گذاره و لقمه ات رو حرام می کنه ... یا نه ... اما فکر کنم وظیفه از شما ساقط شده ... چون شما گفتی که این کار رو کردی ... و در صدد جبران براومدی ...🙂 ناخودآگاه ... در حالی که سرم رو تکان می دادم ... انداختمش پایین ... - ممنون حاج آقا ... ولی نامه عمل رو ... با فکر کنم و حدس میزنم و ... اما و اگر و شاید ... نمی نویسن ... و بلند شدم و رفتم ... تا شنبه دل توی دلم نبود ... سر نماز از خدا خجالت می کشیدم ... چنان حس عذابی بهم دست داده بود ... که حس می کردم اگر الان عذاب نازل بشه ... سبک تر از حال و روز منه ... شنبه زودتر از همیشه از خونه اومدم بیرون ... کارنامه به دست و امضا شده ... رفتم جلوی دفتر ... در زدم و رفتم تو ...😕 ...🌷⚡️🌷
💠امام صادق علیه‌السلام فرمودند: «هر کس آبی بیاشامد و جدم حسین علیه‌السلام را یاد کند و بر قاتلین او لعن و نفرین نماید، خداوند صد هزار حسنه برایش بنویسد و صد هزار گناه او را بیامرزد، و او را در جایگاه‌های بلند جای دهد و مانند این است که صد هزار بنده را آزاد کرده باشد. پس او در‌ روز‌ قیامت با دلی شاد و چهره‌ای خندان محشور می‌شود» 📚منتهی الامال صفحه ۳۴۳ https://eitaa.com/yadeShohada313
💔➰🖤➰ ➰🖤➰ 🖤➰ ➰ از امروز 💧 را هم بسته اند بر خیمه ها می رسد بر گوش عالم بعد از این:(:😭 بانگ و صدای العطش ....😭:😭....
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یک خط روضه 😭 مهمان ما باشید ▪️😭▪️ 🖤 جز خدا در همه ی عُمر به کس رو نزدم رو زدم آب بگیرم پسرم را کشتند ..😭.. شش ماهه ی من طاقت این تیر ندارد ای وااااای.....😭
....💔 ..💔 بس ڪن رباب... سر بہ سرِ غم گذاشتے ▪️اصــلا ▪️خیـال ڪـــن ▪️ڪہ تو اصغـر نداشتی .......😭😭...... طفل _ رباب بر حرمله لعنت
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍_میگفت : اگر انسان‌ سرش‌ را به‌ سمت‌ آسمان‌ بالا‌ بیاورد و کارهایش‌ رافقط‌ برای‌ رضای‌ خدا، انجام دهد؛مطمئن‌باشید زندگ اش‌ عوض‌ میشود وتازه‌معنای زندگی کردن‌رامی فهمد شهید ابراهیم هادی،،💚💚 https://eitaa.com/yadeShohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شیخ حسین : گفتند در جلسات محرم شرکت نکنید و سیاه نپوشید اما حضور مردم چند برابر شد ▪️نور اباعبدالله با نور حق تعالی پیوند خورده و این نور را تا قیامت نمی‌توان خاموش کرد.،🖤 https://eitaa.com/yadeShohada313
آیـا،ماجرای شفای حاج‌ماشالاه‌نجار رو باعنایت امام حسین علیه‌السلام رو شنیدین؟؟ دکترا جوابش کرده بودند😔 گفتن ۲۴ ساعت بیشتر زنده نیست رو به قبله گذاشتن بدن شو✋ کبوتری که قاصد ارباب بود روی پنجره نشست..🕊 مادرِ حاج ماشالاه نجار از مراسم روضه ارباب اومد داخل اتاق... باخودش اورده بود گفت بااین دستمال‌، اشک‌هامو که نثار ارباب بوده رو ذخیره کردم دستمال رو نم دار کرد و به بدن ماشالاه نجار کشید... و رفت... و مدتی بعداز مناجات حاج ماشالاه با ارباب،فضا عوض شد وناگهان سیدالشهـدا بالای‌سر ماشالاه‌نجار قرارگـرفت😭😭 وَ....... برای خوندن ماجرای کامل شفای حاج ماشالاه نجار بیا اینجا👇 https://eitaa.com/yadeShohadaa .