🏴این کتاب یکی از چندین کتابیه که از روی صدای یک امیر نوشته شده. امیری که اونقدر تو رو دوست داشته که سال ها پیش همه دارایش، همسرش، فرزندانش، خواهر و برادرش، بهترین دوستانش رو فدا کرد که شاید الان وسط این همه شلوغی، بشنوی صداشو..
🏴حس کنی دوست داشتنشو.. و بخوای از اون بیشتر و بیشتر بدونی.
امیر من اثری است از مجموعه آثار خانم نرجس شکوریان فرد که در تابستان ۹۸ توسط انتشارات عهد مانا و در ۵۸ صفحه به چاپ رسیده است.
🏴این کتاب حاوی ماجراهایی است کوتاه و خواندنی که بازیگران آن یا کسانی هستند که با بی معرفتی راه را بر امام زمانشان در صحرای کربلا بستند، یا کسانی که تنها ساکت و مشغول به دنیای خود بودند و یا آنان که او را شناختند و لبیکش گفتند. پیشنهادی است خواندنی و دوستانه به تمامی جوانان و به خصوص نوجوانان دانای کشورمان.
#امیر_من
#امام_حسین(ع)
#معرفی_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴 حسین(علیهالسلام) شیرین شده بود و صفا داده بود به خانه!
اما
هنوز به سخن نیامده بود.
آن روز وقت نماز، خودش را رساند مسجد.
🏴ایستاد کنار رسول خدا، رو به قبله.
پیامبر همیشه از دیدن او حال دیگری پیدا می کردند.
حسین چشم دوخته بود به لب های رسول خدا که صدای تکبیر رسول خدا بلند شد.
مسجد ساکت بود و نگاه پیامبر به صورت ولب های حسینش.
🏴 دوباره تکبیر گفتند، حسین تنها نگاه کرد.......
هفتمین تکبیر رسول خدا بود که حسین برای اولین بار لب گشود و اولین کلامش شد؛ الله اکبر!
همین هم شد سنت خوب برای راندن شیطان؛ هفت تکبیر پیش از شروع نماز!
#امیر_من
#امام_حسین(ع)
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴عبدالله بن عباس نشسته بود نزد حسین (ع) کنار خانه ی خدا!
نافع نامی می آمد کنار ابن عباس و گفت:
-خدایی را که می پرستی برایم توصیف کن!
ابن عباس ماند که چه بگوید. سکوتش طولانی شد. حسین به نافع فرمود:
-بیا تا من برایت بگویم!
🏴نافع به تندی گفت:
-از تو نپرسیدم!
ابن عباس برآشفت:
-خاموش باش! از زاده ی رسول خدا بپرس که او خاندان نبوت است و معدن حکمت!
نافع نگاهی به آرامش حسین کرد و با اکراه گفت:
-خدا را برایم توصیف کن!
امام اما نگاهی پر مهر به او انداختند و فرمودند:
-خدا را همان گونه برایت توصیف می کنم که خود خدا فرموده است؛
🏴با حواس درک نمی شود!
با مردم سنجیده نمی شود!
نزدیک است اما نه چسبیده!
دور است اما دردسترس!
یگانه است اما جزء جزء نیست! و هیچ موجودی مثل خدا لایق پرستیدن نیست!.......
حس می کردم که کلام امام همان اندیشه ایست که دوست داشته نسبت به خدا بشنود........
#امیر_من
#امام_حسین (ع)
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴مرد از شام آمده بود مدینه! دیار پیامبر اسلام.
حسین بن علی را میان مسجد دید. زیاد شنیده بود که همه ی بلاها و اتفاقات نامطلوب جامعه ی مسلمین تقصیر او است.
رفت مقابل اباعبدالله ایستاد. چشم بست و دهان باز کرد؛ هرچه می توانست ناسزا گفت.
امام صبورانه گوش دادند تا مرد همهی حرف هایش را زد.
دهان که بست، فرمود:
🏴-اهل شامی؟
مرد فکر نمی کرد که با این برخورد روبرو شود. به علی و حسین گفته بود منافق.....لعن شان کرده بود........تمام بدبختی ها را از آنها دانسته بود و حالا انتظار نداشت این آرامش را و این مدارا را؛
-بله. از شام آمده ام!
-می دانم. شامی ها این طوری هستند. بیا مهمان خانه ما باش!
نگاه و آرامش کلام حسین (ع) برای دل مرد مثل نسیم بود و برای ذهن پر از شهبه و اما و اگرش مثل پتک:
🏴_مهمان ما باش. غذایی بخور...... استراحت بکن!
خانه ی حسین را که دید، محبتش را که چشید، زندگی ساده و عبادتش را که نگاه کرد تازه فهمید دستگاه تبلیغاتی معاویه چقدر وسیع و بالاتر از آن چه قدر خائن است.
هرچه از علی و از حسن بد گفته بودند، هرچه بر علیه حسین فریاد زده بودند همه دروغ بود تزویر!
خودش که بعداً می گفت:
-آن روز دلم می خواست زمین دهان باز کند و من را ببلعد!
#امیر_من
#امام_حسین
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313
🏴زینب (سلاماللهعلیها) بود و رباب (سلاماللهعلیها) رقیه (سلاماللهعلیها) وبچه های دیگر.........
فرزندان حسین (علیهالسلام) که دست بسته و گرسنه و تشنه به دنبال کاروان سرها می بردند به سمت شام!
🏴در شهرها به همه گفته بودند کاروان غیر مسلمان ها را دارند می آوردند......
و زینب نه کافر بود و نه مرتد و نه مسیحی......
اسیر جنگ روم نبود، بلکه دختر پیامبر بود!
🏴به خاطر تبلیغات دشمن، و معرفت کم مردم،
یاری نکردن مدعیان دین داری؛ یزید حاکم شد و حسین سربر نی!
🏴مردم اگر عوامانه گوششان را در اختیار هر گوینده و هر شبکه و هر کانال بگذارند......
می شود همین......
ناسزا گفتن به رهبر جامعه و خنده های مستانه یزیدی ها!
تبلیغ، دل های ساده لوحان بی معرفت را با خودش همراه می کند؛ میماند، حسین....تنها!💔☝️🏻
#امیر_من
#امام_حسین(ع)
#بریده_کتاب
...💚@yadeShohada313