eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
83 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
هوا گرم بود ... خیلی خیلی گرم ... صدای گریه ی پسر کوچولوش امونشو بریده بود ... تشنه بود طفلک ... می
نیامده بود که شهید بشود.🤚🏼💔 اما ناگهان همه چیز در ورطه ای که افتاده بود تغییر کرد😔🕊 شاید دلش ریخت؛ شاید از آسمان حرفی به قلبش نشست؛ شاید این نام را با خودش زمزمه کرده بود: "فاطمه" سلام الله علیها دیگر خودش نبود. ساعات آخر انتخاب رسیده بود؛ میگویند کفشهایش را بابندهایش به گردن انداخت و رفت به خیمه گاه سیدالشهدا علیه السلام شاید چیزی نگفت؛ شاید فقط با چشمانش به امام گفت: دستم خالی است و جرمم سنگین. شاید همینطور که میگفت "یاحسین" میگریست💔😔 امام پذیرفتند! 🥀🍃 به همین راحتی و بخشیدند! به همین راحتی! و خدا هم بخشید و آنقدر حر را بخشید که در کربلا را نصیبش کرد؛ آنهم در واپسین لحظات. 💔
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
هوا گرم بود ... خیلی خیلی گرم ... صدای گریه ی پسر کوچولوش امونشو بریده بود ... تشنه بود طفلک ... می
نیامده بود که شهید بشود.🤚🏼💔 اما ناگهان همه چیز در ورطه ای که افتاده بود تغییر کرد😔🕊 شاید دلش ریخت؛ شاید از آسمان حرفی به قلبش نشست؛ شاید این نام را با خودش زمزمه کرده بود: "فاطمه" سلام الله علیها دیگر خودش نبود. ساعات آخر انتخاب رسیده بود؛ میگویند کفشهایش را بابندهایش به گردن انداخت و رفت به خیمه گاه سیدالشهدا علیه السلام شاید چیزی نگفت؛ شاید فقط با چشمانش به امام گفت: دستم خالی است و جرمم سنگین. شاید همینطور که میگفت "یاحسین" میگریست💔😔 امام پذیرفتند! 🥀🍃 به همین راحتی و بخشیدند! به همین راحتی! و خدا هم بخشید و آنقدر حر را بخشید که در کربلا را نصیبش کرد؛ آنهم در واپسین لحظات. 💔
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
هوا گرم بود ... خیلی خیلی گرم ... صدای گریه ی پسر کوچولوش امونشو بریده بود ... تشنه بود طفلک ... می
نیامده بود که شهید بشود.🤚🏼💔 اما ناگهان همه چیز در ورطه ای که افتاده بود تغییر کرد😔🕊 شاید دلش ریخت؛ شاید از آسمان حرفی به قلبش نشست؛ شاید این نام را با خودش زمزمه کرده بود: "فاطمه" سلام الله علیها دیگر خودش نبود. ساعات آخر انتخاب رسیده بود؛ میگویند کفشهایش را بابندهایش به گردن انداخت و رفت به خیمه گاه سیدالشهدا علیه السلام شاید چیزی نگفت؛ شاید فقط با چشمانش به امام گفت: دستم خالی است و جرمم سنگین. شاید همینطور که میگفت "یاحسین" میگریست💔😔 امام پذیرفتند! 🥀🍃 به همین راحتی و بخشیدند! به همین راحتی! و خدا هم بخشید و آنقدر حر را بخشید که در کربلا را نصیبش کرد؛ آنهم در واپسین لحظات.💔
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
هوا گرم بود ... خیلی خیلی گرم ... صدای گریه ی پسر کوچولوش امونشو بریده بود ... تشنه بود طفلک ... می
نیامده بود که شهید بشود.🤚🏼💔 اما ناگهان همه چیز در ورطه ای که افتاده بود تغییر کرد😔🕊 شاید دلش ریخت؛ شاید از آسمان حرفی به قلبش نشست؛ شاید این نام را با خودش زمزمه کرده بود: "فاطمه" سلام الله علیها دیگر خودش نبود. ساعات آخر انتخاب رسیده بود؛ میگویند کفشهایش را بابندهایش به گردن انداخت و رفت به خیمه گاه سیدالشهدا علیه السلام شاید چیزی نگفت؛ شاید فقط با چشمانش به امام گفت: دستم خالی است و جرمم سنگین. شاید همینطور که میگفت "یاحسین" میگریست💔😔 امام پذیرفتند! 🥀🍃 به همین راحتی و بخشیدند! به همین راحتی! و خدا هم بخشید و آنقدر حر را بخشید که در کربلا را نصیبش کرد؛ آنهم در واپسین لحظات.💔