🌹 #خاطره_ناب_از_حاج_قاسم
♦️زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.»
گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.»😊
نگاهم کرد. گفت: «ابراهیم!»
نگاهش کردم.
#نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم.
ــ حاجآقا شما همه نمازهاتون قبوله.👌
♦️قصهاش فرق میکرد. رفته بود #کاخ_کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیسجمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز.
میگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.
🕊پایان نماز پیشانیاش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا #نماز خوندم.»
✍راوی: ابراهیم شهریاری | منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه
یاران، صفحه ۱۰۹
@yadeShohada313
🌹#خاطره_ناب_از_حاج_قاسم
♦️زدیم بغل. وقت نماز بود. گفتم: «حاجی قبول باشه.»
گفت: «خدا قبول کنه انشاءاللّه.»😊
نگاهم کرد. گفت: «ابراهیم!»
نگاهش کردم.
#نمازی خوندم که در طول عمرم توی جبهه هم نخوندم.
حاجآقا شماهمه نمازهاتون قبوله👌
♦️قصهاش فرق میکرد. رفته بود #کاخ_کرملین. قرار داشت با پوتین. تا رئیسجمهور روسیه برسد وقت اذان شد. حاجی هم بلند شد. اذان و اقامهاش را گفت. صدایش پیچید توی سالن. بعد هم ایستاد به نماز.
میگفت در طول عمرش همچین لذتی از نماز نبرده بوده.
🕊پایان نماز پیشانیاش را گذاشت روی مهر. به خدای خودش گفت: «خدایا این بود کرامت تو، یه روزی توی کاخ کرملین برای نابودی اسلام نقشه میکشیدند، حالا منِ قاسم سلیمانی اومدم اینجا #نماز خوندم.»
✍راوی: ابراهیم شهریاری | منبع: سلیمانی عزیز، انتشارات حماسه
یاران، صفحه ۱۰۹
@yadeShohada313