#خـاطرات:
🌸مادر بهنام در بیان خاطرهای از این شهید می گوید:
هنگام آغاز جنگ تحمیلی بهنام سیزده سال و هشت ماه داشت، نخستین فرزندم بود، او در دوازده سالگی به من میگفت: «می خواهم طوری باشم که در آینده سراسر ایران مرا به خوبی یاد کنند و یک قهرمان ملی باشم
دوران انقلاب، نخستین شعاری که یادش میآمد، با اسپری روی دیوار بنویسد، این بود: «یا مرگ یا خمینی، مرگ بر شاه ظالم.» شاهش را هم، همیشه برعکس مینوشت😅پدرش هر چه میگفت که بهنام نرو، عاقبت سربازها میگیرندت، توجه نمیکرد. #اعلامیه پخش میکرد، #شعار مینوشت و در #تظاهرات شرکت میکرد. گاهی نیز با تیر و کمان میافتاد به جان سربازهای شاه🤦♀
•بهنام را به مدرسه نبردم، چرا که پدرش نمیگذاشت، او را به تعمیرگاه سپاه به همراه برادرش فرستادم تا کاری یاد بگیرد.
•یک روز گفت: مادر دلم میخواهد بروم پیش امام حسین(ع) و بدانم که چگونه شهید شده!💔 روزی دیگر کاغذی به من نشان داد که درباره #غسل_شهادت در آن نوشته شده بود. آرام گفت: مادر مرا غسل شهادت بده! چون می خواهم #شهید شوم، تو هم از خرمشهر برو، اینجا نمان میترسم عراقی ها تو را ببرند😔