#رمان_پسرک_فلافل_فروش🌸🍃 #قسمت_چهارم 💕 #پسرک_فلافل_فروش💕 ✔️راوی: يكي از جوانان مسجد كار فرهنگي مسجد موسي ابن جعفر (ع) بسيار گسترده شده بود. سيد علي مصطفوي برنامه هاي ورزشي و اردويي زيادي را ترتيب ميداد هميشه براي جلسات هيئت يا برنامه هاي اردويي #فلافل ميخريد. ميگفت هم سالم است هم ارزان😉 يك فلافل فروشی به نام جوادين در خيابان پشت مسجد بود كه از آنجا خريد ميكرد. شاگرد اين فلافل فروشی يک پسر با ادب بود. با يك نگاه ميشد فهميد اين پسر زمينه ي معنوي خوبي دارد😊👌 بارها با خود سيد علي مصطفوي رفته بوديم سراغ اين فلافل فروشی و با اين جوان حرف ميزديم. سيد علي ميگفت: اين پسر باطن پاكي دارد، بايد او را جذب مسجد كنيم☝️ براي همين چند بار با او صحبت كرد و گفت كه ما در مسجد چندين برنامه ي فرهنگي و ورزشي داريم. اگر دوست داشتي بيا و توي اين برنامه ها شركت كن. حتي پيشنهاد كرد كه اگر فرصت نداري، در برنامه ي فوتبال بچه هاي مسجد شركت كن. آن پسرک هم لبخندي ميزد و ميگفت: چشم. اگر فرصت شد، مي يام😊 رفاقت ما با اين پسر در حد سلام و عليك بود. تا اينكه يک شب مراسم يادواره ي شهدا در مسجد برگزار شد. اين اولين يادواره ي شهدا بعد از پايان دوران دفاع مقدس بود. در پايان مراسم ديدم همان #پسرك_فلافل_فروش انتهاي مسجد نشسته! به سيد علي اشاره كردم و گفتم: رفيقت اومده مسجد. سيد علي تا او را ديد بلند شد و با گرمي از او استقبال كرد. بعد او را در جمع بچه هاي بسيج وارد كرد و گفت: ايشان دوست صميمي بنده است كه حاصل زحماتش را بارها نوش جان كرده ايد! خلاصه كلي گفتيم و خنديديم. بعد سيد علي گفت: چي شد اينطرفا اومدي؟! او هم با صداقتي كه داشت گفت: داشتم از جلوي مسجد رد ميشدم كه ديدم مراسم داريد. گفتم بيام ببينم چه خبره كه شما رو ديدم. سيد علي خنديد و گفت: پس شهدا تو رو دعوت كردن. بعد با هم شروع كرديم به جمع آوري وسايل مراسم. يك #کلاه_آهني مربوط به دوران جنگ بود كه اين دوست جديد ما با تعجب به آن نگاه ميكرد. سيد علي گفت: اگه دوست داري، بگذار روي سرت. او هم كلاه رو گذاشت روي سرش👩🏻‍🚀و گفت: به من مي یاد؟☺️ سيد علي هم لبخندي زد😊 و به شوخي گفت: ديگه تموم شد، شهدا براي هميشه سرت كلاه گذاشتند! 😃❤️ همه خنديديم. اما واقعيت هماني بود كه سيد گفت. اين پسر را گويي شهدا در همان مراسم انتخاب كردند💔🕊 پسرک فلافل فروش همان #هادي_ذوالفقاري بود كه سيد علي مصطفوي او را جذب مسجد كرد و بعدها اسوه و الگوي بچه هاي مسجدي شد. #ادامــه_دارد..... ✍️نویسنده: #انتشارات_شهید_ابراهیم_هادی ✨به نیت شهید هادی ذوالفقاری برای ظهور امام زمان عج صلوات بفرستیم🌹 @yadeShohada313

#شهیدهادی_ذوالفقاری💔 میدونم دیر وقته اما دارم به این فکر میکنم هر شهید #یک_نشونه هست برامون... شهیدهمت میگن شرکت و بودن در محافلی که نام و ذکر #شهید باشه قطعا بدون دعوت نیست... واقعا درسته حتی بردن نام شهید هم بدون دلیل وحکمت نیست ... کلا در بحث شهدا خودم ادمی ام همیشه منتظر یک نشونه ام و وقتی اون نشونه رو توسط خود شهید میبینم میفهمم کارم توسط شهید #تایید شده و حتما یک پیام برام داره... دراین کانال هم همینطوره مدام دنبال #نشونه ام. یادمه داستان زندگی عاشقانه شهید امین کریمی رو گزاشتم داخل کانال... چند شب بین پارت ها به دلایل مشکلاتی فاصله افتاد #اما درست زمانی زندگی نامه این شهید تمام شد که اخرین پارت مصادف شد با سالروز #شهادت شهید💔خیلی حس عجیبی بهم دست داد باخودم گفتم این هم #نشونه ای از خود شهید بود😊الحمدالله. یه اتفاق دیگه ای هم داخل کانال مون افتاد توسط #شهیدعلی_یزدانی یادمه یه شب تو کانال گفتم بچها تک تک شما اگر اینجا هستید #بدون دعوت نیامدید قطعا خود شهدا براتون دعوت نامه ارسال کردن چراکه اینجا #محفل_شهداست💔 همون شب یکی از کاربران کانال باخودش میگه اگر این مدیر کانال راست میگه پس شهدا یک نشونه بهم بدن واونم اینکه نماز صبح بیداربشم. اگر بیدار شدم که حرف شمادرسته اگرنه که دروغه. گفت خواب دیدم با خواهرم سر قبرشهیدی ام و دارم زیارت عاشورا میخونم و روی قبر یک عکس شهید هست وقتی بیدار.شدم اذان صبح بود.بعداز پرسجو مشخص شد صاحب قبر و عکس #شهیدعلی_یزدانی هست. بعداز این خواب باعث شد ایشون حجاب برتر #چادر رو انتخاب کنند انهم چادری که سوغات کربلا بود و دوخت چادر توسط همون خواهرشون بود که درخواب دیدن... برای من که این اتفاق خیلی عجیب و بزرگ بود. از یک حرف درکانال تا عنایت شهید یزدانی در خواب ودرنتیجه چادری شدن این خانوم گل ... بدون شک #شهدا #یُرزقون هستند.. #نشونه های زیادی هست تو کانال همانند پدر کاربری که بواسطه #زیارت نیابتی دعوت شد کربلای معلی در همین کانال اسم شون در قرعه سفر کربلا در اومد و چندین اتفاق دیگر.... ❤️اما اتفاقی که امشب خودم متوجه شدم در رابطه با #شهیدهادی_ذوالفقاری هست. خیلی این شهید برای من بزرگ و مورد احترام هست مخصوصا حرفشون که گفتند باید #عَلَم_زیردست_ولی_فقیه مون باشیم خیلی برمن تاثیر گزاشت. مدت هابود میخواستم که زندگی نامه شون( #پسرک_فلافل_فروش) رو داخل کانال بزارم اما قسمت نمیشد تا اینکه چند مدت پیش بواسطه دهه فاطمیه واینکه این شهید انقلابی علاقه شدید به خانوم فاطمه داشتند همانطور که خودشون گفتند میروم تا انتقام سیلی حضرت زهرا رو بگیرم💔😭باعث شد داستان زندگی شون رو داخل کانال بزارم. همیشه دنبال تایید شدن از طرف شهدام در رابطه با مطالب کانالمون امشب متوجه شدم که، دراین ماه فردا ۱۳ بهمن سالروز #ولادت شهید هست❤️ و ۲۶بهمن ماه سالروز #شهادت شون💔خداشاهده که این موضوع رو همین امشب متوجه شدم من😔💔 ان شاءالله که مورد لطف ومحبت و عنایت شهید قراره گرفته ایم همگی... #شهدا_دعوت_کننده هستند #شهدا_نشانه هستند

#علی🌴، نقطه تلاقی بشر برای مواجه با تلاطم #دنیاست و حبِّ علی☘ کلیددار کشتی این تلاطم است. خواه نیکوکار باشی💐 یا نباشی؛ بی حبِّ او ،هیچ معامله ای در #آخرت برایت تشکیل نخواهد شد. در تاریخ📖 خوانده ایم ؛حبِّ علی🌹، چه بر سر #انسان و عاقبتش خواهد آورد . #هادی_ذوالفقاری🥀، مخاطب این نوشته✍ است .کسی که به حبِّ علی تن به مهاجرت داد🕊 و مجاور #حرم_علی شد. اما آغاز راه حبِّ علی است، یعنی عشق وصال خدا❤️، و عشق به خدا یعنی #شهادت🥀 خون بهایی که خدا خود می پردازد. #پسرک_فلافل_فروش ، #قصه ای دارد با نمک حبِّ علی ، دل شیر می خواهد ؛در کشور #غریب باشی و عضو یگان #نظامی آن کشور شوی تا با #داعش بجنگی ، #عقیده و #ایمان💚 قوی می خواهد برای عمل به این مکتب، حیف که تاریخ روز به روز تکرار می شود . مخاطبم ، خناس هایی هستند که در بلبشو عراق و تظاهرات مردمی ، #سنگ_مزاری را خراب کردند 😔که چراغ روشنی مکتب علی😞 است. کار #آوینی ،زمین نمی ماند ؛مثل هادی که #عکاس _مقاومت بود و آخر پس از #حمله_انتحاری🕊 ، بعد از چند روز با دوربینش 📷شناسایی شد . . خوش به حال #وادی_السلام☘ که تو را در آغوش دارد .بگذار مثل مولایت #مزارت را شخم بزنند 😥و گندم بکارند.😭 تو به #دل💔 نگیر نویسنده :#محمد_صادق_زارع . به مناسبت #تولد_شهید_هادی_ذوالفقاری 🎁تاریخ تولد🎁: ۱۳۶۷/۱۱/۱۳ . 🖤تاریخ شهادت🖤 :۱۳۹۳/۱۱/۲۶ . ❣محل شهادت❣ : سامرا . 🥀محل دفن 🥀:قبرستان وادی السلام نجف . #تولدت_مبارک😍🎁 @yadeShohada313