eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.7هزار عکس
4.9هزار ویدیو
84 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
🌔 کسوف فردا صبح/ وجوب نماز آیات مدیر انجمن نجوم آماتوری ایران از خورشید گرفتگی در اولین روز تابستان
اجوبه الاستفتائات س 711: نماز آیات چیست و علت شرعی وجوب آن کدام است؟ ج: نماز آيات دو رکعت است که هر رکعت آن پنج رکوع و دو سجده دارد و اسباب شرعى وجوب آن عبارت است از: کسوف خورشيد و خسوف ماه، اگر چه مقدار کمى از آنها گرفته شود؛ زلزله و هر حادثه غيرعادى که باعث ترس بيشتر مردم شود مانند بادهاى سياه يا سرخ و يا زرد که غيرعادى باشند؛ تاريکى شديد، فرو رفتن زمين و ريختن کوه، صيحه آسمانى و آتشى که گاهى در آسمان ظاهر مى‏شود. در غير از کسوف و خسوف و زلزله، بايد آن حادثه موجب ترس و وحشت بيشتر مردم شود، و حادثه‏اى که ترس آور نباشد و يا موجب ترس و وحشت افراد نادرى گردد، اعتبار ندارد. ⚡️✨س 712: نماز آیات چگونه باید خوانده شود؟ ج: به چند صورت می توان نماز آیات را به‌جا آورد: 🌞🌱صورت اوّل: بعد از نیت و تکبیرة‌الاحرام، حمد و سوره خوانده شود و به رکوع برود، سپس سر از رکوع برداشته و دوباره حمد و سوره را بخواند و به رکوع رود، و باز سر از رکوع بردارد، و حمد و سوره بخواند و به رکوع رود، و سپس سر از رکوع بردارد، و همین‌طور ادامه دهد، تا یک رکعت پنج رکوعی که قبل از هر رکوعی حمد و سوره خوانده است انجام دهد، سپس به سجده رفته و دو سجده نماید، و بعد برای رکعت دوم قیام کند، و مانند رکعت اول انجام دهد، و دو سجده را به‌ جا آورد و بعد از آن تشهد بخواند و سلام دهد. 🌞🌱صورت دوّم: بعد از نیت و تکبیرةالاحرام، حمد و یک آیه (البته احتساب بسم‌الله به عنوان یک آیه، صحیح نیست) از سوره ای را قرائت کرده و رکوع کند، سپس سر از رکوع بردارد، و آیه دیگری از آن سوره را بخواند و به رکوع رود، و بعد سر از رکوع برداشته و آیه دیگری از همان سوره را قرائت نماید، و همین‌طور تا رکوع پنجم ادامه دهد تا سوره ای که پیش از هر رکوع، یک آیه از آن را قرائت کرده، قبل از رکوع آخر تمام شود. سپس رکوع پنجم را به‌جا آورد و به سجده رود، و پس از اتمام دو سجده، برای رکعت دوم قیام نماید و حمد و آیه ای از یک سوره را بخواند و به رکوع برود، و همین‌طور مانند رکعت اول ادامه دهد تا تشهد بخواند و سلام دهد؛ و چنانچه بخواهد برای هر رکوعی به یک آیه از سوره ای اکتفا کند، نباید سوره حمد را بیش از یک مرتبه در اول آن رکعت بخواند. 🌹اجرکم محفوظ در پناه حق
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#شهید_چمران از زبان همسرش « غاده» قسمت دوم ماجرا از روزی شروع شد که سید محمد غروی، روحانی شهرمان
🍃🌷 ﷽ از زبان همسرش « غاده» قسمت سوم ✍...... شش هفت ماه از این قول و قرار گذشته بود و من هنوز نرفته بودم موسسه. در این مدت سید غروی هر جا من را می‌دید می‌گفت: چرا نرفته‌اید؟ آقای صدر مدام از من سراغ می‌گیرند. ولی من آماده نبودم، هنوز اسم برایم با جنگ همراه بود، فکر می‌کردم نمی‌توانم بروم او را ببینم. از طرف دیگر پدرم ناراحتی قلبی پیدا کرده بود و من خیلی ناراحت بودم. سید غروی یک شب برای عیادت بابا آمد خانه ما و موقع رفتن دم در تقویمی از سازمان امل به من داد گفت: هدیه است آن وقت توجهی نکردم، اما شب در تنهایی همانطور که داشتم می‌نوشتم، چشمم رفت روی این تقویم. دیدم دوازده نقاشی دارد برای دوازده ماه که همه‌شان زیبایند، اما اسم و امضایی پای آن‌ها نبود. 🌸یکی از نقاشی‌ها زمینه‌ای کاملاً سیاه داشت و وسط این سیاهی شمع کوچکی می‌سوخت که نورش در مقابل این ظلمت خیلی کوچک بود. زیر این نقاشی به عربی شاعرانه‌ای نوشته بود؛ من ممکن است نتوانم این تاریکی را از بین ببرم، ولی با همین روشنایی کوچک فرق ظلمت و نور و حق و باطل را نشان می‌دهم و کسیکه بدنبال نور است این نور هرچقدر کوچک باشد در قلب او بزرگ خواهد بود. کسیکه بدنبال نور است، کسی مثل من. آن شب تحت تاثیر آن شعر و نقاشی خیلی گریه کردم. انگار این نور همه وجودم را فراگرفته بود. اما نمی‌دانستم چه کسی این را کشیده. 🌸بالاخره یک روز همراه یکی از دوستانم که قصد داشت برود موسسه، رفتم در طبقه اول مرا معرفی کردند به آقایی و گفتند ایشان دکتر چمران هستند. مصطفی لبخند به لبش داشت و من خیلی جا خوردم. فکر می‌کردم که کسیکه اسمش با جنگ گره خورده و همه از او می‌ترسند باید آدم غسی‌ای باشد، حتی می‌ترسیدم، اما لبخند او و آرامشش مرا غافلگیرکرد. دوستم مرا معرفی کرد و مصطفی با تواضعی خاص گفت: شمایید؟ من خیلی سراغ شما را گرفتم زود‌تر از این‌ها منتظرتان بودم. مثل آدمی که مرا از مدت‌ها قبل می‌شناخته حرف می‌زد. عجیب بود. به دوستم گفتم: مطمئنی که دکتر چمران این است؟ مطمئن بود..... ✍........ مصطفی تقویمی آورد مثل آن تقویمی که چند هفته قبل سید غروی به من داده بود نگاه کردم گفتم: من این را دیده‌ام. مصطفی گفت: همه تابلو‌ها را دیدید؟ از کدام بیشتر خوشتان آمد؟ گفتم: شمع، شمع خیلی مرا متاثر کرد. توجه او سخت جلب شد و با تاکید پرسید: شمع؟ چرا شمع؟ من خود به خود گریه کردم، اشکم ریخت. گفتم: نمی‌دانم. این شمع، این نور، انگار دروجود من هست، من فکر نمی‌کردم کسی بتواند معنی شمع و از خودگذشتگی را به این زیبایی بفهمد و نشان دهد. مصطفی گفت: من هم فکر نمی‌کردم یک دختر لبنانی بتواند شمع و معنایش را به این خوبی درک کند. پرسیدم: این را کی کشیده؟ من خیلی دوست دارم ببینمش، و با او آشنا شوم. 🌸مصطفی گفت: من. بیشتر از لحظه‌ای که چشمم به لبخندش و چهره‌اش افتاده بود تعجب کردم شما! شما کشیده‌اید؟ مصطفی گفت: بله، من کشیده‌ام. گفتم: شما که در جنگ و خون زندگی می‌کنید، مگر می‌شود؟ فکر نمی‌کنم شما بتوانید این قدر احساس داشته باشید. بعد اتفاق عجیب تری افتاد. مصطفی شروع کرد به خواندن نوشته‌های من. گفت: هر چه نوشته‌اید خوانده‌ام و دوررا دور با روحتان پرواز کرده‌ام. و اشک‌هایش سرازیر شد. این اولین دیدار ما بود و سخت زیبا بود. 🌸بار دوم که دیدمش برای کار در موسسه آمادگی کامل داشتم. کم کم آشنایی ما شروع شد. من خیلی جا‌ها با مصطفی بودم، در موسسه کنار بچه‌ها، در شهرهای مختلف و یکی دوبار در جبهه. برایم همه کار‌هایش گیرا و آموزنده بود. بی‌آنکه خود او عمدی داشته باشد...... 👇
از زبان همسرش « غاده» قسمت چهارم ✍...... غاده با فرهنگ اروپایی بزرگ شده بود. حجاب درستی نداشت اما دوست داشت جوردیگری باشد، دوست داشت چیز دیگری ببیند غیر از این بریز و بپاش‌ها و تجمل‌ها، او از این خانه که یک اتاق بیشتر نیست و درش همیشه به روی همه باز است خوشش می‌آید. بچه‌ها می‌توانند هر ساعتی که می‌خواهند بیایند تو، بنشینید روی زمین و با مدیرشان گپ بزنند. مصطفی از خود او هم در این اتاق پذیرایی کرد و غاده چقدر جا خورد وقتی فهمید باید کفش‌هایش را بکند و بنشیند روی زمین! به نظرش مصطفی یک شاه کار بود، غافل کننده و جذاب.  🌸یادم هست در یکی از سفرهایی که به روستا‌ها می‌رفت همراهش بودم. داخل ماشین هدیه‌ای به من داد، اولین هدیه‌اش به من بود و هنوز ازدواج نکرده بودیم. خیلی خوشحال شدم و‌‌ همان جا بازکردم دیدم روسری است، یک روسری قرمز با گلهای درشت. من جا خوردم، اما او لبخند زد و با شیرینی گفت: بچه‌ها دوست دارند شما را با روسری ببینند. از آن وقت روسری گذاشتم و مانده. من می‌دانستم بچه‌ها به مصطفی حمله می‌کنند که چرا شما خانمی را که حجاب ندارد می‌آورید موسسه، اما برایم عجیب بود که مصطفی خیلی سعی می‌کرد، خودم متوجه می‌شدم، مرا به بچه‌ها نزدیک کند. می‌گفت: ایشان خیلی خوبند. اینطور که شما فکر می‌کنید نیست. به خاطر شما می‌آیند موسسه و می‌خواهند از شما یاد بگیرند ان شاالله خودمان بهش یاد می‌دهیم. نگفت این حجابش درست نیست، مثل ما نیست، فامیل و اقوامش آن چنانی‌اند. این‌ها خیلی روی من تاثیر گذاشت. او مرا مثل یک بچه کوچک قدم به قدم جلو برد به اسلام آورد. نه ماه. نه ماه زیبا با هم داشتیم و بعد با هم ازدواج کردیم. البته ازدواج ما به مشکلات سختی برخورد. یاران 💖 @yadeshohada313
خببببب!!!! بریم سراغ حکایت ☺️ رفقایی که از قبل داخل کانال مون هستند میدانند که!!!؟؟؟؟؟ از حکایتی میگیم که خییییلی عجیبه از منطقه ای میگیم که غریبش 😔 مارو یاد میندازه.... منطقه ای به نام قلاویزان نزدیک ترین یادمان به 😭 حالا اینکه چی شده یاد این منطقه افتادیم حکایت ها دارد....😭😭 که قطعا از طرف خود شهدا بوده.... و لذا از همه ی عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند خواهش میکنم 🙏 پیگیر این روایت باشند که بعدا دست خالی نمونند... از ما گفتن بود....‌ ای که مرا خوانده ای راه نشانم بده... 🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 یاران
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
✅ادامه ی داستان قلاویزان.... قسمت:5⃣ ⬅در سال1374 در قلاویزان مهران به دنبال کشف پیکر مطهر شهدا
7.39M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ادامه ی حکایت قلاویزان.... قسمت : 6⃣ ✅آیا اسم *کانال کمیل* رو شنیده اید⁉️ ✅ایا زنده به گور کردن 😭غواصان دست بسته را شنیده اید⁉️ ✅قلاویزان برای کرمانی ها مثل کانال کمیل میمونه..... که شهدان را محاصره کردند....😭 ✅و نیز مثل شهدای غواص🌹 دست بسته که زنده به گور کردند😔 ✅ولی اینجا *مجروحین* را هم زنده زنده به دره ریختند باورتون میشه ⁉️ ⬅نمیدانم چه رازی دارد قلاویزان ، ⬅️این قتلگاه شهدای 41 ثارالله ، ⬅️ این دست نخورده ترین یادمان به *کربلا* 😭 و غروب قلاویزان دقیقا انجایی که افتاب غروب میکنه رو به کربلاست😭 ✅قلاویزان ⬅️مثل *بقیع* غریبه ✅قلاویزان ⬅️محل عروج شهیدعلی آقا ماهانی😢 ✅قلاویزان ⬅️محل عروج شهید محمود ماهانی😢 پس مطمئن باشید ✅شهید محمود ماهانی هم می اید... منتظر باشید... رفقا یه سوال!!!!🤔 نمیدانم *گلزار شهدای کرمان* انتظار شهدایش را از قلاویزان میکشه ⁉️ یا قلاویزان منتظر قدمهای بچه های کرمان هست⁉️ یادمان باشد دیگه حالا گلزار شهدای کرمان شده👇 ✅ *پایتخت مقاومت دنیای اسلام* *خبر آمد خبری در راه است....* 🕊 یاران 🌷🕊 @yadeshohada313
11.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
✅ادامه ی داستان قلاویزان... قسمت :7️⃣ در پی هجوم دشمن به که به موجب ان بخش های زیادی از خاک میهن اسلامی که در تصرف دشمن قرار گرفته بود..... ✅این بار دست تقدیر خدا بر این شد که یاران کربلایی امام حسین (ع) نه در سال ۶۱ هجری قمری و این بار سال ۶۲ هجری شمسی از لشگر خط شکن ۴۱ ثارالله... عاشورای دیگری رقم زنند...👌 ✅به راستی چه رازیست بین حضرت ثارالله و اسم این لشگر...😢🤔 ✅چه رازیست بین حضرت ثارالله و این نزدیک ترین یادمان کشور به کربلا...😭 ✅چه رازیست بین این شهدا و عاشورا...😭 👈این بار تابستان... سال ۶۲... هجری شمسی... ✅رزمنده های لشگر خط شکن ثارالله کرمان مامور تصرف و باز پسگیری ارتفاعات قلاویزان میشوند. ✅گردانی از لشگر ۴۱ ثارالله تا اعماق خاکریز ها و تپه های تصرف شده قلاویزان پیش روی میکند و عرصه را بر گردان های مستقر شده عراق بر ارتفاعات قلاویزان سخت میکنند... به راستی ماشاالله لا حول ولا قوه الا بالله ادامه دارد..... 🕊 🌷🕊 @yadeshohada313
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
✅قلاویزان ... یادمان قلاویزان ...😔 ✅از همه ی دوستان میخواهیم داستان قلاویزان رو که طی چند مرحله
عزیزانی که تازه به جمع ما پیوستند قسمت اول این حکایت عجیب رو از اینجا دنبال کنند....👆 حکایت قلاویزان حکایت عجیبیه... اگر شلمچه کربلای ایرانه😔 قلاویزان بقیع ایرانه😭 چرا که هنوز خییییلی از رفقای حاج قاسم یعنی بچه های لشکر ۴۱ ثارالله برنگشتند.....😔😔 این یعنی خییییلی پدر و مادر هستند هنوز که چشم انتظار جووناشون هستند ⬅️نثار روح مطهرش تک تک شهدا و آرامش دل مادران شهدای مفقود الاثر ⬅️۱۴ صلوات ✅منتظر قسمت بعدی این روایت باشید... یازهرا مدد.... 🕊 ✨ 🌷🕊 @yadeshohada313
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سلام گلزار شهدای گمنام دعاگویی شما عزیزان هستم ان شاءالله به حق شهدا همه دوستان کانال حاجت رو بشن 🌺 ______________________ +به به چه رزق خوبی نصیب مون شده لطفا جهت حاجت دل واسطهٔ رزق امروزمون صلواتی عنایت بفرمایید