تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
شهید محمدتقی سالخورده🌹 ماجرای #شال_سبز✨
🕊محمدم و شال سبزش ...
چندماہ بعد عقدمون من ومحمدم
رفتیم بازار من #دوتا شال خریدم.
یڪیش شال سبز بود ڪہ چندبار هم
پوشیدمش و یہ روز محمد بہ من گفت:
اون شال سبزت و میدیش بہ من؟
حس خوبی بہ من میده🙂
شما #سیدی و وقتی این شال سبزت
هـمراهمہ قوت قلب مے گیرم💖
خودش هـم دوردوزش ڪرد
و شد شال گردنش ڪہ هر ماموریتی
ڪہ میرفت یا بہ سرش مے بست
یا دور گردنش مے انداخت ..
و در ماموریت آخرش هـم
هـمون #شال دور گردنش بود
ڪہ بعد #شهادتش برام آوردن💔
✍ بہ روایت همسر شهید
#پاسدار_مدافع_حـرم
#شهید_محمدتقی_سالخورده
@yadeShohada313
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
سلام ... دوستان پیشنهاد میکنم سعی کنید زندگی نامه شهدا رو بخونید خیلی تو زندگی تاثیر داره واقعا...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🌸خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی ✅قسمت0⃣1⃣ 💞 تنظیم لحظهایِ وقت برای باهم بودن... 💠 معمولاً سعی می
💞خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی (مدافع حرم)
✅قسمت2⃣1⃣
💞ذوق زندگی
💠 گاهی در خانه با هم #ورزش رزمی 🥋کار میکردیم. نانچیکو را به صورت حرفهای به من یاد داد. تیراندازی با اسلحه شکاری با اهداف روی سنگ، برگ درخت و ... هردومان برای زندگی خیلی #ذوق داشتیم😍آنقدر که وقتی کسی میگفت بچهدار شوید، با تعجب میگفتم چرا باید بچهدار شوم؟☺️وقتی این همه در زندگی خوشم چرا باید به این زودی یک مسئولیت دیگری را هم قبول کنم که البته وقت من و امینم را محدودتر میکند. به امین میگفتم «تو بچه دوست داری؟» میگفت «هروقت تو راضی شوی و دوست داشته باشی. تو خانم خانهای. تو قرار است بچه را بزرگ کنی. پس تو باید راضی باشی.» میگفتم «نه امین، نظر تو برای من خیلی مهم است. میدانی که هر چه بگویی من نه نمیگویم.» میگفت «هیچوقت اصرار نمیکنم. باید خودت راضی باشی.» من هم پشتم گرم بود😊 تا کسی حرفی میزد، میگفتم فعلاً بچه نمیخواهم، شوهرم برایم بس است. شوهرم همه کسم است. فکر میکردم زمان زیادی دارم تا بچهدار شوم💔
💠 اواخر امین میگفت «زهرا خیلی بد است که ما اینطور هستیم، باید وابستگی ما به هم کمتر شود...» انگار که میدانست قرار است چه اتفاقی بیفتد😔برای من میترسید. حرفهایش را نمیفهمیدم. اعتراض کردم که «چرا اینطور میگویی؟ خیلی خوب است که 2 سال و 8 ماه از زندگی مشترک ما میگذرد و این همه به هم وابستهایم که روز به روز هم بیشتر #عاشق هم میشویم.»
💠 واقعاً علاقه ما به نسبت ابتدای آشناییمان خیلی بیشتر شده بود. گفت «آره، خیلی خوب است اما اتفاق است دیگر. خدایی ناکرده...» گفتم «آهان! اگر من بمیرم برای خودت میترسی؟» گفت «نه، زهرا زبانت را گاز بگیر این چه طرز حرف زدن است؟ اصلاً منظورم این نیست!» از این حرفها خیلی ناراحت میشد. گفتم «همه از خدا میخواهند که اینقدر با هم خوب باشند!» دیگر چیزی نگفت.
#ادامه_دارد
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
💞خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی (مدافع حرم) ✅قسمت2⃣1⃣ 💞ذوق زندگی 💠 گاهی در خانه با هم #ورزش رزمی 🥋ک
💞خاطرات همسر #شهید_امین_کریمی (مدافع حرم)
✅قسمت 3⃣1⃣
💞همسرم حساس است
💠 به امین #حساسیت_بالایی داشتم. بعد از #شهادتش یکی از دوستانش به خانه ما آمد و به من گفت مرا #حلال کنید! گفتم چرا؟ گفت واقعیتش یکبار چند نفر از رفقا با هم شوخی میکردیم. امین هم که پایه ثابت شیطنت جمع ما بود. یکی از بچهها روی امین آب ریخت، امین هم چای دستش بود، چای را روی او ریخت. دوستش ادامه داد: «حلالم کنید! من ناخودآگاه به صورتش زدم و چون با ناخنم بلند بود، صورتش زخمی شد!» همان لحظه گفت «حالا جواب زنم را چه بدهم؟»😅😔به او گفتیم «یعنی تو اینقدر زن ذلیلی؟»😳گفته بود «نه، اما همسرم خیلی #حساس است. ناچار به همسرم میگویم شاخه درخت خورده وگرنه پدرتان را در میآورد!😐
💠 یادم آمد کدام خراشیدگی را میگفت. از مأموریت زنجان برمیگشت. از خوشحالی دیدنش داشتم میخندیدم که با دیدن صورتش، خنده از لبهایم رفت و با ناراحتی گفتم «صورتت چه شده؟» گفت «فکر کن شاخه درخت خورده اینقدر حساس نباش»😊گفتم «باشه. چمدانت را بگذار کفشهایت را در نیاور. چند لحظه منتظر بمانی آماده میشوم برویم داروخانه و برایت #پماد بخریم تا جای خراش روی صورتت نماند.» امین که میدانست من خیلی حساسم مقاومت نکرد. گفت «باشه، آماده شو» و با خنده ادامه داد «من هم که اصلاً خسته نیستم!»😅گفتم «میدانم خستهای. خسته نباشی! اما تقصیر خودت است که مراقب خودت نبودی! باید برویم پماد بخریم.»😕از آنجا که مردها زیاد به این مسائل توجه نمیکنند، هر شب خودم پماد را به صورتش میزدم و هر روز و شاید هر لحظه جای خراشیدگی را چک میکردم و با ناراحتی به او میگفتم «پس چرا خوب نشد؟»😞
💠 اولین بار که از #سوریه برگشت به او گفتم «امین جای خراش صورتت هنوز مانده. من خیلی ناراحتم.» گفت «نگران نباش دفعه بعد که به سوریه بروم و برگردم جای خراشم خوب میشود خیالت راحت.» گفتم «خدا کند زودتر خوب شود. خیلی غصه میخورم صورتت را میبینم.»
#ادامه_دارد
#ختم_عاشقی♥️
بسم الله الرحمن الرحیم به عنوان یک منتظر وظیفه مون دعا برای اقامون هست🌸✋🏼
✅ختم می کنیم #دعای_سلامتی امام زمان رو به نیابت از شهدا هدیه به اقامون...
#زمان قرائت دعای سلامتی: تا سه شنبه شب🌹
✨تعداد دعایی که میخونید رو به ای دی اعلام کنید تا ثبت بشه👇
@Sadatbanyfateme313
🕊لبخنداقاصاحب الزمان نصیبتون
#شهدا اینقدر مهربانند که
دست من و شما رو میگیرند و تو سفره
پربرکت #شهید و #شهادت دعوت میکنن... 💔
کسی که #خالصانه
و با تمام وجود
بهشون #متوسل بشه
دست خالے بر نمیگرده
#آےشهــــدا
#گاهےنگاهے
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
السَلامُ عَلیك یٰااباعبدالله.. 🌹الوعده وفا، خداروشکر دلنوشته چهل نفر و اسامی ۸۰نفر ازشما عاشقان اهل
الحق که اقاامام حسین کشتی نجات هستند❤️✋🏼
برخی بهم پیام دادند که از توسل به امام حسین و نامه ای که برای ارباب نوشتند وما ارسال کردیم حرم داخل ضریح، جواب گرفتند از دعوت شدن به کربلا شرکت کنند ها تا خانومی که به حرمت نامه ای که به اقا دادند و درزیارت نیابتی شرکت کرده بودند الان خبر فرزند دارشدنشون بعداز مدت ها دادند..
الحمدلله خداروشکر زندگی تون بیمه امام حسین«علیه السلام»🌹
سلام عزیزم
برادرم بیکاره مشکل شغل داره لطفا بفرمائید همه اعضا سه تا صلوات به امام جواد هدیه بکنن
_______________
+دعاشون بفرمایید