»وَ نَحْنُ أَقْرَبُ إِلَيْهِ مِنْ حَبْلِ الْوَريد«
ما از رگ گردن به شما #نزدیک تریم
و نمی دانم خداوند به آنکه #دوستش دارد
چقدر نزدیک است... :)))
❄️ @yadeShohada313
👌🏼یـــــــ❗️ــــک تلنــــــ⚠️ـــــگر
👈🏾در آخرالزمان آنقدر حق و باطل با هم آمیخته میشوند که..
نمی توانیم تشخیص بدهیم که چه کسی خوب است..😣
🔹امـــــروزه..
در زمانی به سر میبریم که..
اگه یک مادر نـجـیـبـی به دختر کوچیـــکش روسری بستن را یاد میدهد..👧🏻 بعـــضی ها به این مادرنـجـیـب تیکه می اندازند ومیگویند
مــگر میخواهی با این روسری بستن دخترت رو خــفــه کنی.. ولـــش کن..هنوز بچه است و چیزی نمی فهمه..😒
#امـــــــــــــا…‼️
اگر مادری دخترش را از کوچیکی آرایش بکنه و مثل عروسک..👩🏻به همه نشونش بده..همه به این مــادر میگن..😏چه مادر باکلاسی!
چه مادر با سلیقه ی!
که اینگونه دخترش رو بزک میکنه.😏
#امــــــــروزه..
در زمانی به سر میبریم که...اگر یک بچه حزب اللهی ریش بذاره..👨🏻
همه بهش تیکه می اندازند و میگویند
مگر پیرمردی که ریش میذاری..👴🏼
اول جونیته بقول خودشان برو حال کن😎
❌ولـــــــــــی…
اگر آقا پســــری که صورتشو همانند خـــانوم ها آرایـــش میکنه
و..👨🏻شـــلواره پاره میپوشه.. 👖همه بهش میگن.. چه آقا پسر مــدرنیته ی که همیشه با مْــــد روز آپــدیت میشه..👺
#کجـــایند_سربـــداران_ســـر_بریده_ما..؟!😞سربدارانی که برای بقای اســـلام عزیز و برای شـــادی دل امام عصر(عج) اینگونه ســــرهایشان را بریدند..😭
#ولـــــی_امــــروزه…
کسانی که پیروی کردن از دستورات شرع را مایه عقــب افتادگی میدانند..👺
کسانیکه برهنگــی را نشانه مـنـورالـــفکری مــیدانند.❌
اینگونه پا روی خــون های ریخته شده شـــهدا میگذارند..😣
⚠️بعضی از دختر خانومها برداشتن روسری برایشان عـادی شده..👩 بعضی از آقایون هم رقصیدن در خیابان برایــشان عـادی شده..🚶♂️
💥خواسـتم به این اشخاص با کلاس بگم که اگر شیــعه هستید شک نکنید…
👈همه این مســـائل را امــــام عصر(عج) دیـــده است..👉
شرمنده ام مولا جان که در این دوره زمونه در میان محبانت چقدر..غـــــریــــبــــــی..😞
فقط میتونم بگم مولاجان شرمنده ایم😔
❄️ @yadeShohada313
#پست_ویژه
#دعا
😁 من خرابم، نه تو! 😁
👈 رادیوی ماشین رو روی شبکهٔ معارف تنظیم کرده بودم، ولی خیلیوقت بود صداش خش داشت.
😤 همیشه از کیفیت رادیو معارف شاکی بودم و با خودم میگفتم: وقتی رادیو معارف تو خود شهر قم اینقدر داغونه، جاهای دیگه چطوره دیگه!
🙈 تا اینکه یه روز رادیوی ماشین راهش به تعمیرگاه باز شد، در کمال ناباوری دیدم مشکل از رادیوی منه!
خیلی شرمنده شدم بابت همهٔ دلخوریهام از رادیو معارف؛ چون فهمیدم اینهمه مدت، مشکل از گیرنده بود، نه فرستنده!😔
👌 رفقا! خیلی از ما هم همیشه فکر میکنیم خدا آنتن نمیده و ازش شاکی هستیم. سالها میگذره، یهبارم بررسی نمیکنیم ببینیم شاید مشکل از ما باشه، شاید گیرندهٔ ما خرابه!
من که بعد سالها تحقیق و بررسی، به این اطمینان خاطر رسیدم که فرستنده کارش درسته، گیرندهٔ ما خرابه.✋🏼
❄️ @yadeShohada313
بچه ها
قبل از اینک به غلط کردن بیفتید ی غلطی بکنین:)💔
#حاج_حسین_یکتا
.
✍ کاظم عبدالامیر کیست؟
توی اردوگاه تکریت۵، مسئول شکنجهی اسرای ایرانی، جوانی بود بنام #کاظم_عبدالامیر
یکی از برادران کاظم اسیر ایرانیها، و برادر دیگرش هم در جنگ با ایران کشته شده بود، به همین خاطر کینه خاصی نسبت به اسرای ایرانی داشت، و انگار ایرانیها را مقصر همه مشکلات خودش می دانست!
کاظم ، آقای ابوترابی را خیلی اذیت می کرد. او می دانست آقای ابوترابی فرمانده و روحانی انقلابی است، به همین خاطر ضربات کابلی که نثارش می کرد، شدت بیشتری نسبت به دیگر اسراء داشت، اما مرحوم ابوترابی هیچگاه شکایت نکرد و به او احترام می گذاشت!
کاظم از هر فرصتی برای شکنجه روحی، روانی و جسمی اسرا بویژه آقای ابوترابی استفاده می کرد
تنها خوبی کاظم شیعه بودنش بود. خانواده کاظم به روحانیون و سادات احترام می گذاشتند. اما آقای ابوترابی در اردوگاه حکم یک اسیر رو برای کاظم داشت، نه یک سید روحانی
یکروز کاظم با حالت دیگری وارد اردوگاه شد. یک راست رفت سراغ آقای ابوترابی و گفت:بیا اینجا کارت دارم...
ما تعجب کردیم و گفتیم لابد شکنجه جدید و...
اما از آنروز رفتار کاظم با اسرا و آقای ابوترابی تغییر کرد و دیگر ما رو کتک نمی زد.
وقتی علت رو از آقای ابوترابی پرسیدیم ، گفت:
کاظم اون روز من رو کشید کنار و گفت خانواده ما شیعه هستند و مادرم بارها سفارش سادات رو بهم کرده بود. بارها بهم گفته بود مبادا ایرانی ها را اذیت کنی، اما دیشب #خواب_حضرت_زینب(س) رو دیده و حضرت نسبت به کارهای من در اردوگاه به مادرم #شکایت کرده.صبح مادرم بسیار از دستم ناراحت بود و پرسید: تو در اردوگاه ایرانی ها رو اذیت می کنی؟ ، حلالت نمی کنم...
حالا من اومدم که حلالیت بطلبم😔
کم کم محبت حاج اقا ابوترابی در دل کاظم جا باز کرد و شد مرید ایشون❤️✌️🏼 بطوریکه وقتی قرار شد آقای ابوترابی رو به اردوگاه دیگری بفرستند کاظم گریان و بسیار دلگیر بود💔
وقتی اسرای ایرانی آزاد شدند ، کاظم برا خداحافظی با اونا بخصوص اقای ابوترابی تا مرز ایران اومد.
او بعد از مدتی نتوانست دوری حاج اقا ابوترابی رو تحمل کنه و برای دیدن حاج آقا راهی تهران شد.وقتی فهمید حاج آقا توی سانحه تصادف مرحوم شدند به شدت متاثر شد و رفت مشهد سر مزارش و مدتها آنجا بود.
کاظم از خدا می خواست تا از گناهانش نسبت به اسرای ایرانی بگذره.حتی می رفت سراغ برخی از اسرای ایرانی که شکنجه شون کرده بود و حلالیت می طلبید✋🏼
🕊تا اینکه کاظم بعد از تحول و با پیدایش داعش ، به سوریه رفت و در دفاع از حرم حضرت زینب(س) به #شهادت رسید✌️🏼
📚منبع:کتاب مدافعان حرم،ص۲۴
#نتیجه:
هرچقدر هم کج رفته باشیم، با یه توبه واقعی و مردونه و جبران خطاها و دیون، میشه برگشت به دامن اهل بیت...
کاظم اونقدر خطا کرد که حضرت زینب(س) پیش مادرش از شکایت کرد، اما وقتی توبه کرد و به سمت خدا برگشت ، همون حضرت زینب خریدارش شد و در راه دفاع از حرم شهید شد
برای با خدا شدن هیچوقت دیر نیست
#مدافع_حرم
❄️ @yadeShohada313
❀بـایدازطایـفہے؏ـشقاطاعٺآموخٺ٬ زدنڪوچہبنآم #شھداღ ڪافۍنیسٺ•••|❀
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
سلام از امشب میخوام داستان واقعیِ دختری رو بزارم کانال که به لطف #شهدا متحول شدن و زندگی شون تغییر ک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🌹قسمت شصت ودو #کرامات_و_معجزات_شهدا 😳بابا و مامان رضا اومدن خونمون میخواستن منو بفرستن کربلا... م
🌹قسمت شصت وسه
#کرامات_و_معجزات_شهدا
برگشتم بین الحرمین تو حس و حال خودم بودم دوست داشتم حاجی باز بیاد اما نیومد 😔
🍃❤️روبروم گنبد اباعبدالله الحسین (ع) بود و پشت سرم گنبد علمدارش ابوالفضل العباس (ع)
😭اشکام خود به خود جاری شد
رو به ضریح امام حسین (ع) گفتم میدونم حس و حال من مثل بقیه زائرینت نیست 😔
میدونم شاید این حرفم گناه باشه
اما من بیشتر از شما، شهدای جنوب ایران را دوست دارم، اما ازتون میخام کمکم کنید همیشه تو راهشون بمونم.
🌟سرمو بلند کردم که #زیارت_عاشورا بخونم چشمم افتاد به جانبازی که یه دستش قطع شده بود.
یاد #شلمچه یاد #هور در دلم زنده شد،
رضا 😭
حاج ابراهیم همت
زمانی که نگاه خیره من را روی خودش دید با خانمش بهم نزدیک شدن و یه ظرف غذای نذری بهم دادن.
😋وای تو عمرم غذا به این خوشمزه ای نخورده بودم.
وقتی برگشتم با تحول عظیم خانواده روبرو شدم
🍃نماز میخوندن، محجبه شدن خواهرم و مامانم دیگه پارتی رفتن ممنوع شده بود.
🔰همش سه ماه تا پایان سال ۹۲مونده سالی که برای من به شدت زهر و تلخ بود
-شهادت رضا
-ورشکستگی بابا
و....
#حنانه
تَوَسُّلبِه امامزَمٰانوَشهدا🇵🇸
🌹قسمت شصت وسه #کرامات_و_معجزات_شهدا برگشتم بین الحرمین تو حس و حال خودم بودم دوست داشتم حاجی باز ب
🌹قسمت شصت وچهار
#کرامات_و_معجزات_شهدا
🔹از کربلا که برگشتم یه دوسه روزی موندم خونه تا بچه های حوزه و بسیج اومدن خونه دیدنم
😔از حوزه انصراف دادم چون حوادث سال ۹۲ روح و روانم را داغون کرده بود
بعداز چندروز برگشتم پایگاه یه اطلاعیه نظرم جلب کرد...
#سپاه میخواست از بسیجی ها نیرو جذب کنه برای دوره روایتگری شهدا. باید میرفتیم سپاه قسمت فرهنگی ثبت نام میکردیم. اومدم از پایگاه برم بیرون
که لیلا وارد شد
-سلام
+برفرض علیک
-وا این چه وضع حرف زدنه 😒
+هوی روانی چرا اومدی از حوزه انصراف دادی؟
-لیلا داغونم چطوری درس بخونم؟😔😔
+بمیرم برات
-إه خدا نکنه
+کجا میری؟
🍃-سپاه ثبت نام دوره روایتگری
+اوهوم
-تو نمیای؟
+نه آخه به مهدی نگفتم
-باشه پس من برم فعلا یاعلی
+عزیزم مراقب خودت باش یاعلی
#حنانه