eitaa logo
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
1.9هزار دنبال‌کننده
12.6هزار عکس
4.9هزار ویدیو
83 فایل
🦋اینجا همه،بچهایِ امام‌زمان ودوستان شهدا محسوب میشن😍 📌اهداف کانال: ✨سهمی درظهورامام زمان عج ✨زنده نگه‌داشتن یادشهـدا 💚فروشگاه‌مون: @ForoshgahMeshkat کانال تبلیغ وتبادل ندارد🚫
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#عشق_فقط_سیدعلی❤️ شهید ابراهیم هادی قشنگـی های خونه تون😍☝️ #کاربرگرامی...🌷 _________ 📲کانال تَـوَ
❤️ قشنگـی های خونه تون😍☝️ 🌷 شما عزیزان😍👆👆 ❤️ قشنگـی های خونه تون😍☝️ گرامی🌷 جانم به این سفره های قشنگ شما 😍 مزین به سردار دلها و شهدا 😍🌹 •••••••••****🧡****••••••• 📲کانال تَـوَسُّل به آقٰاصٰـاحِبَ الزَمٰان وَ شُهـدا🕊🌷 @yadeShohada313
تَوَسُّل‌بِه‌ امام‌ز‌َمٰان‌وَشهدا🇵🇸
#رمان_پسرک_فلافل_فروش 🍃🌸 #قسمت_سی_و_ششم 🍃 #معراج_السعاده✨ ✔️راوی: خواهر شهید سال هاي آخر ماه رم
🍃🌸 🍃 ✨ ✔️راوی:سید کاظم و دوستان عراقی شهید اين را بارها مشاهده کردم که شخصيت هاي فرهنگي و افرادي که کارفرهنگي به خصوص در مسجد را تجربه کرده باشند، در هر کار و مسئوليتي وارد شوند، ديدگاهها و تفکرات فرهنگي خودشان را بروز مي دهند. هادي نيز همين گونه بود. او در زمينه ي کارهاي فرهنگي و اردويي تجربيات خوبي داشت. در همان ايامي که در کنار رزمندگان عراقي با داعش مبارزه مي کرد، برخي طرح هاي فرهنگي را ارائه کرد که نشان از روحيه ي بالاي فرهنگي اوبود. يک بار پيشنهاد داد براي يکي از مراسمات عيد، براي رزمندگان حشدالشعبي هديه تهيه کنيم. ما هم اين کار را به خود هادي واگذار کرديم. او هم با مراجعه به چندين مرکز فرهنگي هديه ي خوبي تهيه کرد. هادي در کل سه بار به مأموريت هاي نظامي حشدالشعبي اعزام شد. در عمليات آزادسازي منطقه ي بلد در کنار نيروهاي خط شکن بود. فرمانده او با آنکه علاقه ي خاصي به هادي داشت، اما خيلي از دست او عصباني مي شد! مي گفت اين پسر خيلي مهربان و دلسوز است اما ترس را نمي فهمد در مقابل نيروهاي داعش بدون ترس جلو مي رود، هر چه مي گوييم مراقب باش اما انگار متوجه نمي شود، اين رزمنده شجاعانه جلو مي رود و راه را براي بقيه ي نيروها باز مي کند. هادي نه ترس را مي فهميد و نه خستگي را ... يک بار فرمانده محور جلوي خود هادي اين حرفها را زد، هادي وقتي اين مطالب را شنيد، گفت: جلوي دشمن نبايد ترس داشت، ما با شهادت ازدواج کرده ايم. هادي به عنوان تصويربردار به جمع آن ها پيوسته بود، او تصاوير و فيلم هاي خاصي را از نزديک ترين نقطه به سنگر تکفيري ها تهيه مي کرد. از ديگر کارهاي او رساندن آب و تغذيه به نيروهاي درگير در خط مقدم بود. اما مهم ترين کار فرهنگي هادي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي حشدالشعبي در ايام اربعين بود. هادي اصرار داشت کارهاي فرهنگي رزمندگان عراقي به اطلاع مردم و شيعيان رسانده شود. لذا راهپيمايي اربعين را بهترين زمان و مکان براي اين کار تشخيص داد. واقعاً هم تفکر فرهنگي او جالب بود. هادي يک چادر در نيمه راه نجف به کربلا راه اندازي کرد و نمايشگاه تصاوير نبرد با داعش را با چينش مناسب در مقابل ديد زائران کربلا قرار داد. برادر ناجي مي گفت: هادي براي اين نمايشگاه خيلي زحمت کشيد. کار عقب بود و کاروان ها از راه مي رسيدند. هادي گفت که شب ها کمتر بخوابيم و کار را به نتيجه برسانيم. طي چند شبانه روز هادي بيش از سه ساعت نخوابيد. کار به خوبي انجام شد و مخاطب بسياري داشت. اما همين که نمايشگاه آغاز شد، هادي به نجف برگشت! او عاشق گمنامي بود و نمي خواست کسي بفهمد اين نمايشگاه مهم کار او بوده. بعد از تجربه ي موفق اين نمايشگاه به سراغ سيد کاظم آمد. هادي طرح جديدي براي برگزاري نمايشگاه دستاوردهاي نبرد با داعش در نجف آماده کرده بود. مي خواست در يک فضاي مناسب کار فرهنگي را گسترش دهد. اعتقاد داشت که تصاوير و فيلم هاي اين مبارزه ي مقدس براي آيندگان ثبت شود و همزمان بايد به ديد عموم مردم رسانده شود. هادي روي اين طرح خيلي کار کرد. اما مسئولان حشدالشعبي با اين دليل که نيرو و شرايط برگزاري اين نمايشگاه را ندارند، طرح را به تعويق انداختند تا اينکه هادي براي بار آخر راهي مناطق عملياتي شد. اما مهم ترين کار فرهنگي که از هادي ديدم مربوط مي شد به کاري که به خاطر آن به ايران برگشت. هادي تعداد زيادي چفيه و پيشاني بند با نام مقدس يا فاطمـه الزهرا (علیها السلام) آماده کرد و با خودش به عراق آورد. او مي دانست بهترين کار فرهنگي براي رزمندگان، پيوند دادن آنان با حضرات معصومين، به خصوص مادر سادات، حضرت زهرا (علیها السلام)، است. ..... ✍نویسنده:
🍃🌸 🌱 ✔️راوی:یکی از دوستان عراقی شهید اولين بار که ايشان را ديدم همراه ما با يک خودرو به سمت نجف برمي گشتيم. موقع اذان صبح بود که به ورودي نجف و کنار وادي السلام رسيديم. هادي به راننده گفت: نگه دار. تعجب کرديم. گفتم: شيخ هادي اينجا چه کار داري؟ گفت: مي خواهم بروم وادي السلام. گفتم: نمي ترسي؟ اينجا پر از سگ و حيوانات است. صبر کن وسط روز برو توي قبرستان. هادي برگشت و گفت: مرد ميدان نبرد از اين چيزها نبايد بترسد. بعد هم پياده شد و رفت. بعدها فهميدم که مدت ها در ساعات سحر به وادي السلام مي رفته و بر سر مزاري که براي خودش مشخص کرده بود مشغول عبادت مي شده. ٭٭٭ هادي مرد مبارزه بود. او در ميدان رزم و در مقابل دشمن هم دست از اعتقاداتش بر نمي داشت. هميشه تصوير مقام عظماي ولايت را بر روي سينه داشت. براي رزمندگان عراقي صحبت مي کرد و آنها را از لحاظ اعتقادي آماده مي کرد. يادم هست خيلي با اعتقاد به جمعي از رزمندگان عراقي مي گفت: لحظه ي شهادت نام مقدس يا حسين (علیه السلام) را به زبان داشته باشيد تا خود آقا بالاي سرتان بيايد. کل وسايل همراه هادي، در همه ي مدت حضور در ميادين نبرد، فقط يک ساک دستي کوچک بود. تعلقات او از همه ي دنياي مادي بريده شده بود. در دوران نبرد خيلي کم غذا مي خورد، مي گفت: شايد بقيه ي رزمندگان همين را هم نداشته باشند. کم مي خوابيد و به واقع خودش را براي وصال آماده کرده بود. هادي در خط نبرد هم وظيفه ي روحاني بودن و مبلّغ بودن خود را رها نمي کرد. در آنجا هم، وظيفه ي هر کس را به آنها متذکر مي شد. زماني هم كه احتياج بود در كار تداركات و رساندن آب و آذوقه كمك مي كرد. ..... ✍نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
دوستان لطفا دعاشون بفرمایید... 🍃🍃برای سلامتی همه بیماران علی الخصوص بیمار منظور ۵صلوات به نیابت از شهید همت هدیه به ۱۴ معصوم 🍃🍃
| بسم ربّ الام‌ابیها | با آنکه حسین است ، پناهِ دو جهان او خود به پناهِ مادرش فاطمه است . . خاطره ای از شهید نواب از کلام آیت الله جوادی‌آملی‌درخصوص‌شهیدتورجی‌زاده: صـدایش بوی ملکوت می داد و این شد رسـم همیشگی کـه بـا دیـگر طلبه ها در اوقـات فراغتـشان نـوارهـای مداحی اش را مـی گـذاشـتـند و گــوش مـی دادنــد. آیـت الله جـوادی آمـلی، آمــده بــود تــا سـری به شاگردانـش بـزند نوای سوزناک محـمدرضا در حــالی که دعای توسل به ائــمه(ع) را می خواند، فـضای حجره را پـر کـرد، اسـتاد نـام مـداح را سـوال کرد شـهـیدنواب گفت: او تـورجی‌زاده اسـت. اسـتاد مـکـثی کـرده و فـرمــود: ایــشـان (در عـشــق خـدا) سـوخته است، او قبل از سوخته بوده است. . «یــا زهــراء(س)» اولـیـن جـمـلـه ­ای بود کـه بـالای سنـگ مزار او حـک شـده است. فـرمــانده دلـیــر گــردان یــازهـراء (س) از لشگر امام حسین(ع)؛ او عاشـقِ مادر بود. وقــتـی هـم کـه شـهـید شــد تـرکــش بــه پــهـلـو و بـــازوی او اصــابـت کــرده بـود! او در پـی یـــک مــعـجـزه بود تا زندگےاش را دگرگون سـازد بــــه جـبـــهـه رفـــت حـــالـا ســـال هــاسـتــ کـــه مــــردم کـــنــار مــزارش مےنشـینــند و بــــه یــکـدیـگـر مـےگــویند مےکند...! . . ___________________ 📲کٰانال عِنٰایٰٰاتِ امٰامِ زمٰـان«عج» وشُهـدا🕊❤️ @yadeShohadaa
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مادر چه پر نور چهره این مادر عزیز خوش به سعادتت مادر چه فرزندی در دامنت پرورش دادی❤️ الهی فداتون بشم که کسی جز مادران شهدا نمیتونه حالتونو درک کنه💔
| بسم ربّ المعشوق | بــه من بی سر و پا گوشه ی چشمی بنما که محال است جز این گوشه پناهی ما را ‌ ‌ از زبان شهید محمدرضا: مــــادرم! مبـادا صدای گریــه شما را کسی بشنوند. نـهایــت و اوج مــحبـت، فــانی شــدن در معـشـوق است و من فـانی‌فـی‌الله هستم. همه‌‌ی مـا باید برویم اِنالِله‌و‌اِناالَیهِ‌راجِعون فـقــــط چـگــونــه رفــتــن مــهـم اســـت! بــا چـــه توشــه ای رفــتــن... او عاشــق خدا و رسیدن به لــقـایِ او بود محمدرضا نهایـتِ آرزویـش شهادت در راهِ خدا بود و بی‌صبرانه آرزوی ملاقاتِ خدا را داشت. ‌ او در یکی از مــناجات خــود مـی‌گـفــت: خــــدایـــا! مـعــیار سنــجـش اعـمال خــلـوص اسـت مــن مـیــدانم اخـلاصـم کــم است، امـــا اگـــــر مـخلــــص نیــستــم، امــیـدوارم... اگر معـصیـت کــورم کرده بیــنای رحـمتم با لطــف و کـرم خـود مرا دریاب که با لیاقت فرسنگ ها راه است ‌ ‌ ___________________ 📲کٰانال عِنٰایٰٰاتِ امٰامِ زمٰـان«عج» وشُهـدا🕊❤️ @yadeShohadaa
🍃🌹مهمون عزیز محفلمون امروز هستن رفقا امروز به این شهید متوسل باشید منم پستهای مرتبط با این شهید براتون ارسال میکنم تا بیش تر با این شهید آشنا بشیم... دستهای توسل رو امروز و امشب به سمت 🕊که بسیار علاقمند به حضرت زهرا سلام الله علیها بودن ... بسم الله رفقا امروز نیت کنید و همه کارهای خودتون رو به نیابت از این شهید هدیه به حضرت زهرا سلام الله علیها کنید.
• 🌟محمدرضا روز ها به دبیرستان می رفت و بعضا عصرها مجبور بود برای کمک و پدر به مغازه نانوایی برود و شب هم خودش را به مسجد ذکر الله می رساند و تقریبا تا آخر شب آنجا بود.تا این که انجمن اسلامی دبیرستان هاتف که پایگاهی برای فعالیت نیروهای مذهبی و انقلابی بود؛راه اندازی شد.محمدرضا نیز به این جمع ملحق شد و مسئولیت تبلیغات انجمن اسلامی را به عهده گرفت و بسیاری از بچه ها را از این راه با مذهب و روحانیت پیوند داد. از نظر سیاسی نیز آخرین بقایای کمونیست ها و یا بچه های شرور مدرسه را شناسایی و با آنان مقابله کرد... . . 🍃