📖 #خاطرات_شهدا
👈 #بازی_بہ_سبڪ_حاج_حمید 💖
بعد از اتمام ساخت گلولههای خرمایی ، حاج حمید در یڪی از آن گلول ها یڪ مهره گذاشت و گفت ڪه گلولههای خرما را بخورید 😊. در گلولہ خرمایی هر ڪس مهره بود ، همگی او را دنبال میڪنیم . همہ با هیجان ناشی از اینڪه مهره ، سهم چہ ڪسی خواهد شد شروع بہ خوردن گلولههای خرمایی ڪردند 😀. ندا یڪی دو گاز از گلولہ خرمایی را بیشتر نخورده بود ڪه بیاختیار دستش را بہ سمت دهانش برد و آرام بلند شد ڪه فرار ڪند . حاج حمید بہ او گفت : ها ؟ چہ خبر ؟ مهره را داری میخوری ؟ ندا دو پا داشت ، دو پا هم قرض ڪرد و بہ سرعت بہ سمت حیاط فرار ڪرد . حاج حمید فریاد زد یالا بگیرینش نذارین بزنہ بچاڪ . بچهها دنبالش می دویدند و او را قلقلڪ می دادند ☺️ .
#شهید_حاج_حمید_تقوی_فر
#سالگرد_شهادتشان
✍ راوی : همسر شهید
بازی با بچه ها را فراموش نڪنیم 👌
ایتا
http://eitaa.com/yadeyaran313
سروش
https://sapp.ir/yadeyaran313