eitaa logo
حسینیه و یادمان شهدای نجف آباد (درجوارمزارشهیدمحسن‌حججی)
3.9هزار دنبال‌کننده
11.8هزار عکس
3.2هزار ویدیو
140 فایل
🔺پخش زنده آپارات https://www.aparat.com/najz.ir/live 🔹️روبیکا https://rubika.ir/mohsen_hojaji1370 🔹️ایتا https://Eitaa.com/yadmanshohada ↙️ارتباط باما: نظرات، پیشنهادات و امورات کلی @R18_151354
مشاهده در ایتا
دانلود
داشتـم تو جـادہ می‌رفتـم دیـدم یہ بسیجے ڪنـار جـادہ دارہ پیـادہ میـرہ زدم ڪنار سـوار شد. سلام و علیـڪ ڪردیـم و راہ افتادیـم. داشتـم با دنـدہ سہ می‌رفتـم و سـرعت ۸۰ تـا. بهم گفت: اخـوے شنیـدے فرمانـدہ لشڪرت گفتـہ ماشینـا حق ندارن از ۸۰ تا بیشتـر بـرن ؟! یہ نـگاہ بهش ڪردم و زدم دنـدہ چهــار ! گفتم اینـم بہ عشق فرمانـدہ لشڪـر ! سرعتُ بیشتـر ڪـردم تو راہ ڪہ میرفتیـم دیـدم خیلے تحویلش می‌گیـرن می‌خواست پیـادہ بشـہ بهش گفتـم اخـوے خیلے بـرات درنوشابـہ باز می‌ڪنـن، لااقل یہ اسم و آدرس بهم بـدہ شایـد بدردت خـوردم ؟! یہ لبخنـدے زد و گفت: همون ڪہ بہ عشقش زدے دنـدہ چهـار ! 🌷 فرمانده لشکر عاشورا @najz_ir @yadmanshohada
داشتـم تو جـادہ می‌رفتـم دیـدم یہ بسیجے ڪنـار جـادہ دارہ پیـادہ میـرہ زدم ڪنار سـوار شد. سلام و علیـڪ ڪردیـم و راہ افتادیـم. داشتـم با دنـدہ سہ می‌رفتـم و سـرعت ۸۰ تـا. بهم گفت: اخـوے شنیـدے فرمانـدہ لشڪرت گفتـہ ماشینـا حق ندارن از ۸۰ تا بیشتـر بـرن ؟! یہ نـگاہ بهش ڪردم و زدم دنـدہ چهــار ! گفتم اینـم بہ عشق فرمانـدہ لشڪـر ! سرعتُ بیشتـر ڪـردم تو راہ ڪہ میرفتیـم دیـدم خیلے تحویلش می‌گیـرن می‌خواست پیـادہ بشـہ بهش گفتـم اخـوے خیلے بـرات درنوشابـہ باز می‌ڪنـن، لااقل یہ اسم و آدرس بهم بـدہ شایـد بدردت خـوردم ؟! یہ لبخنـدے زد و گفت: همون ڪہ بہ عشقش زدے دنـدہ چهـار ! 😅😅 🌷 فرمانده لشکر عاشورا @najz_ir @yadmanshohada
#خاطرات_شهدا 🌷 ✍رفته بودیم براے بازدید از موشڪ های فوق پیشرفته ے روسی. 🍁وقتی بازدیدمون تموم شد،حسن رو ڪرد به ڪارشناس موشڪی روسیه و گفت: میشه فن آورے این موشڪ رو در اختیار ما قرار بدید!❓ 🍁🌷ژنرال ها و ڪارشناسان روسی خندیدند و گفتند:امڪان نداره این فن آورے 👌فقط در اختیار کشور ماست. 🍁🌷حسن 👌خیلی جدی و محکم گفت: ولی ما #خودمون_این_موشڪ_رو_میسازیم و دوباره صداے خنده ے اونا بلند شد. 🍁🌷وقتی برگشتیم ایران،خیلی تلاش ڪردیم نمونه شو بسازیم، ولی نشد. وقتی از ساخت موشک ناامید شدیم ،حسن راهی #مشهدالرضا شد. 🍁🌷خودش تعریف مے ڪرد، به امام رضا #متوسل شدم و سه روز توی حرم موندم. روزسوم بود ڪه عنایت امام رضا رو حس ڪردم و حلقه‌ی مفقوده ڪار به ذهنم خطور کرد . 🍁🌷وقتی زیارتم تموم شد دفترچه نقاشی دخترم رو برداشتم و طرحی رو ڪه به ذهنم رسیده بود ڪشیدم تا وقتی رسیدم تهران عملیش کنم. 🍁🌷وقتی حسن از مشهد برگشت، سریع دست به ڪار شدیم و موشڪ رو ساختیم ڪه به مراتب از مدل روسی، بهتـر و پیشـرفتـه تر بود. #توسل_به_امام_رضا_علیه_السلام #پدر_موشکی_ایران #شهید_حسن_تهرانی_مقدم @najz_ir @yadmanshohada
توی منطقه عملیاتی رمضان محاصره شده بودیم ۱۵ نفری می شدیم تشنگی فشار آورده بود همه بی حال و خسته خوابمون برد وقتی بیدار شدیم ، شهید فایده گفت: بچه ها من خواب حضرت زهرا سلام الله علیها رو دیدم حضرت با دست خودشون به من آب دادند و قمقمه ی شهیدی رو پر از آب کردند ... سریع رفتم سراغ قمقمه ی یکی از بچه ها که شهید شده بود دست زدیم ، پر از آب خنک بود انگار همین الان توش یخ انداخته بودند همه ی بچه ها از اون آب سیراب شدند از اون آب شیرین و گوارا... از مهریه ی حضرت زهرا سلام الله علیها... 📚راوی: غلامعلی ابراهیمی منبع: کتاب افلاکیان ،صفحه 284 @najz_ir @yadmanshohada
🔻حضرت زهرا سلام الله علیها 🔅 عملیات بیت المقدس بدجوری مجروح شد. ترڪش خورده بود به سرش ، با اصرار بردیمش اورژانس می‌گفت: « ڪسی نفهمہ زخمی‌ شدم. همینجا مداوام ڪنید » دڪتر اومد گفت: «زخمش عمیقہ ، باید بخیہ بشہ ». بستریش ڪردند از بس خونریزی داشت بی هوش شد یه مدت گذشت یڪدفعه از جا پرید . گفت: « پاشو بریم خط » قسمش دادم گفتم: « آخه تو ڪه بی هوش بودی، چی شد یهو از جا پریدی»؟ گفت: « بهت میگم بہ شرطی ڪه تا وقتی زنده ام بہ ڪسی چیزی نگی «وقتی توی اتاق خوابیده بودم ، دیدم خانم فاطمه زهرا (س) اومدند داخل» «فرمودند: «چیہ ؟ چرا خوابیدی ؟» عرض ڪردم: « سرم مجروح شده، نمی‌تونم ادامه بدم » حضرت دستی بہ سرم ڪشیدند و فرمودند: « بلند شو، بلند شو، چیزی نیست. بلند شو برو به ڪارهات برس » به خاطر همین است ڪه هر جا ڪه می‌روید حاج احمد ڪاظمی‌حسینیه فاطمه ‌الزهرا (س) ساختہ است … « سردار عشق و شهید عرفہ » https://www.aparat.com/najz.ir/live https://www.instagram.com/mohse_nhojaji1370/ https://eitaa.com/yadmanshohada 👆
گفت، آقای امینی جایگاه من توی سپاه چیه؟ سئوال عجیب و غریبی بود ! ولی ميدانستم بدون حکمت نيست. گفتـم، شما فـرمانده‌ نـيروی هوایی سپاه هستيد سـردار... به صندلی ‌اش اشاره كرد، گـفت ، آقای امينی ، شما ممكنه هيچ وقت به اين موقـعيتی كه مـن الآن دارم، نرسـی ولی من كه رسيدم، به شما میگم كه اين جا خبری نيست! ( آن وقت‌ ها محل خدمت من لشكر هشت نجف اشرف بود. با نیروهای سـرباز، زياد سر و کار داشتم. ) سردار گفـت، اگر توی پادگان، دو تا سرباز رو ، نمازخوان و قرآن خون کردی، اين بـرات می ‌مونه، از اين پست ‌ها و درجه‌ ها، چـيزی در نمی ‌آید!.... سردار 📕 ستارگان خاکی « اللهم عجل لولیک الفرج » ╭━━⊰⊰⊰⊰⊰⊰❀🇮🇷❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╮ https://www.instagram.com/mohsen_hojaji1370/ @yadmanshohada ╰━━⊰⊰⊰⊰⊰⊰❀♥️❀⊱⊱⊱⊱⊱━━╯ 👆