eitaa logo
دانلود
🍃🌺🌸💠🌸🌺🍃 https://t.me/yadshohada/472 💠 ⭕️نوجوون بود که تصمیم گرفت بره . اصرار کرد برم پایگاه بسیح براش امضا کنم. هر کاری کردم نتونستم قانعش کنم. بالٵخره بدون اجازه‌ی پدرش رفتم رو امضا کردم. ⭕️ وقتی خواست حرکت کنه گفتم: مادر میری برای رزمنده‌ها دست و پاگیر میشی! تو که نمیتونی کاری انجام بدی! در جوابم گفت: مادر سطل آبی و لیوانی میگیرم دستم و به رزمنده‌ها آب میدم، فقط همین! ⭕️ گفتم: دعا میکنم برگردی! گفت: دعا کن بشم. اگه شهید بشم پیروزم! دیگه ته دلم به رضایت داده بودم. ⭕️بار آخر که خداحافظی کرد بره جبهه، از خونه که حرکت کرد تا در مسجد امام جعفرصادق(ع) اندیمشک قد و قوارشو نگاه می‌کردم. رفت و خبر شهادت برام اومد. ⭐️راوی: مادر در دیدار رهروان زینبی اندیمشک 🔰 @shahre_zarfiyatha 🔰 @yadshohada
🍃🌺🌸💠🌸🌺🍃 https://t.me/yadshohada/472 💠 ⭕️نوجوون بود که تصمیم گرفت بره . اصرار کرد برم پایگاه بسیح براش امضا کنم. هر کاری کردم نتونستم قانعش کنم. بالٵخره بدون اجازه‌ی پدرش رفتم رو امضا کردم. ⭕️ وقتی خواست حرکت کنه گفتم: مادر میری برای رزمنده‌ها دست و پاگیر میشی! تو که نمیتونی کاری انجام بدی! در جوابم گفت: مادر سطل آبی و لیوانی میگیرم دستم و به رزمنده‌ها آب میدم، فقط همین! ⭕️ گفتم: دعا میکنم برگردی! گفت: دعا کن بشم. اگه شهید بشم پیروزم! دیگه ته دلم به رضایت داده بودم. ⭕️بار آخر که خداحافظی کرد بره جبهه، از خونه که حرکت کرد تا در مسجد امام جعفرصادق(ع) اندیمشک قد و قوارشو نگاه می‌کردم. رفت و خبر شهادت برام اومد. ⭐️راوی: مادر در دیدار رهروان زینبی اندیمشک 🔰 @shahre_zarfiyatha 🔰 @yadshohada