دوستے با شهــــــدا🇵🇸
💠میخواست اعزام بشه سوریه،ولی باید فرمانده اجازه میداد،اسم محمدحسین جزء اسامی اعزامی ها نبود...
🍀رفت پیش فرمانده و گفت: من میخوام برم...
اما فرمانده راضی نبود...هرچی اصرار می کرد فرمانده اجازه نمی داد...
🌷تا آخر محمدحسین زد زیر گریه...فقط گریه میکرد و میگفت: #من_با_حضرت_زهرا_قرار_دارم … شما نمیدونید...بذارید من برم...
🍃مدام این رو میگفت و گریه میکرد... تا آخر فرمانده رو راضی کرد...
🌸همرزم شهید میگه محمدحسین بعد از چندساعت از اتاق بیرون اومد...
چشماش خیس اشک بود...
🌹آخرشم رفت پیش حضرت زهرا(سلام الله علیها) و آسمانی شد...
#شهید_محمد_حسین_بشیری
@yadvare_shohada
💠میخواست اعزام بشه سوریه،ولی باید فرمانده اجازه میداد،اسم محمدحسین جزء اسامی اعزامی ها نبود...
🍀رفت پیش فرمانده و گفت: من میخوام برم...
اما فرمانده راضی نبود...هرچی اصرار می کرد فرمانده اجازه نمی داد...
🌷تا آخر محمدحسین زد زیر گریه...فقط گریه میکرد و میگفت: #من_با_حضرت_زهرا_س_قرار_دارم … شما نمیدونید...بذارید من برم...
🍃مدام این رو میگفت و گریه میکرد... تا آخر فرمانده رو راضی کرد...
🌸همرزم شهید میگه محمدحسین بعد از چندساعت از اتاق بیرون اومد...
چشماش خیس اشک بود...
🌹آخرشم رفت پیش حضرت زهرا(سلام الله علیها) و آسمانی شد...
#شهید_محمد_حسین_بشیری
@yadvare_shohada