#روایت_حبیب
یکی از سفرهایی که حاج قاسم به سوریه داشت، در نیمه یکی از شب ها، برادرم را صدا زده و به او می گوید باید با موتور، کمی جلوتر رفته و منطقه ای را شناسایی کنیم.
وقتی به منطقه می روند داعشیان متوجه حضور آنها شده و با تیربار و اسلحه های دیگری که در اختیار داشته اند، اقدام به شلیک می کنند و آتش سنگینی به سمت آنها می گشایند.
آنها نیز با موتور به سرعت به عقب برمیگردند.
برادرم به همرزمانش گفته بود: وقتی در حال بازگشت به عقب بودیم، داغی گلوله هایی که از اطراف ما می گذشت را حس می کردم اما به ما اصابت نمی کرد.
به نظر من، سالم ماندن این دونفر درآن واقعه بیشتر شبیه معجزه بوده و اراده خدا بر این بوده است که آنها درآن منطقه به شهادت نرسند.
🎤: مجتبی مظفری نیا
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی🌷
#شهیدشهروزمظفری_نیا🌷
#یادعزیزشان_باصلوات🌷
تو مرا یاد کنے یا نکنے...
باورت گر بشود، یا نشود ، حرفے نیست!
اما...
نفسم می گیرد در هوایے که نفس های تو نیست (:💔✨
#شهید_مصطفے_صدرزاده 😍
#شهیدحاج_قاسم_سلیمانی 😍
#سلام صبح تون شهدایی 🌷