🌹 امتحان خدا جلو رومونه، اونی بعدا سرش بالاست و سینه اش جلو که اینجا نمره منفی نگیره، حواسمون باشه شرمنده آقا نشیم 💔😔
🌹#شهیدمصطفی_صدرزاده🕊🌷
✨ #شبتون_شهدایی ✨🌙
👈 خیلی به بحث حجاب اهمیت میداد...
وقتی چهارشنبه ها از حوزه بیرون میزدیم تا برویم خانه، مصطفی سرش را پایین مینداخت و اخم هایش را در هم میکرد...
میپرسیدم :چی شده باز ؟!
با دلخوری میگفت: این همه شهید ندادیم که ناموس مملکت با این سر و وضع بیرون بیاد😔💔
#الگوی_خودسازی
#شهیدمصطفے_صدرزاده🌹
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
🥀🥀
شمایۍڪه مۍگویید
جنگیدن درڪشوردیگر ڪاراشتباهۍاست، امام_حسـین علیه السلام درمدینه زندگۍمۍڪرد؛ ولۍدر کـربلا
عـراق شهـیدشد.
#شهیدمصطفی_صدرزاده 🌱
شادۍروحشونصلوات
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
کرامات #شهیدمصطفی_صدرزاده از زبان همسرشان:
چند روز پیش پسرم محمد علی از مدرسه که برگشت دائم میگفت دلم درد میکنه
تا شب صبرکردیم بلکه بهتر شود اما درد بیشتر میشد.
با برادرم او را به درمانگاه بردیم وقتی دکتر معاینه کرد گفتند سریع ببرید بیمارستان باید جراحی شود.
وقتی او را به بیمارستان رساندیم دکتر اورژانس ما را شناخت بعد از شرح حال نوشتن از محمد علی و معاینه او توسط دکتر های دیگه
🔸خانم دکتری آمد کنار من و گفت من کارم توی این بیمارستان رو از همسر شما گرفتم چند بار درخواست دادم رد شد تا توسل کردم به شهید صدرزاده همان شب اعلام کردند که با درخواستم موافقت شده اینها را تعریف میکردند و گریه میکردند.
هر لحظه تشخیص ها پیچیده تر میشد.
کارهای بستری آقا محمد علی انجام شد و نظر جراحی قطعی تر میشد. وقتی این تشخیص ها رو میشنیدم خیلی ها رو بار اول بود به گوشم خورده بود
آنجا با اینکه پدر آقا مصطفی،مادر و برادرهایم بودند اما من فقط با آقا مصطفی حرف میزدم.
وقتی تشخیص ها رو سرچ کردم ترسم بیشتر شد.
فقط به آقا مصطفی گفتم
شما که آبرو داری و برای همه آبرو گرو میگذاری برای بچه خودت کاری کن.
محمد علی رو آماده میکردند برای سونو گرافی، به شهید گفتم من اصلا نمیدانم چطور، ولی محمد علی جراحی نشه، خودت میدونی شما پدرشی.
تقریبا یک ساعتی طول کشید تا از سونو گرافی برگشت
دکترهایی که تا قبل از سونو گرافی مستأصل بودند و استرس داشتند حالا با اطمینان گفتند دیگه مشکلی نیست و نیاز به جراحی ندارد.
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
┏━━━🌹🍃🌷━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹━━━┛
کرامات #شهیدمصطفی_صدرزاده از زبان همسرشان:
چند روز پیش پسرم محمد علی از مدرسه که برگشت دائم میگفت دلم درد میکنه
تا شب صبرکردیم بلکه بهتر شود اما درد بیشتر میشد.
با برادرم او را به درمانگاه بردیم وقتی دکتر معاینه کرد گفتند سریع ببرید بیمارستان باید جراحی شود.
وقتی او را به بیمارستان رساندیم دکتر اورژانس ما را شناخت بعد از شرح حال نوشتن از محمد علی و معاینه او توسط دکتر های دیگه
خانم دکتری آمد کنار من و گفت من کارم توی این بیمارستان رو از همسر شما گرفتم چند بار درخواست دادم رد شد تا توسل کردم به شهید صدرزاده همان شب اعلام کردند که با درخواستم موافقت شده اینها را تعریف میکردند و گریه میکردند.
هر لحظه تشخیص ها پیچیده تر میشد.
کارهای بستری آقا محمد علی انجام شد و نظر جراحی قطعی تر میشد. وقتی این تشخیص ها رو میشنیدم خیلی ها رو بار اول بود به گوشم خورده بود. آنجا با اینکه پدر آقا مصطفی،مادر و برادرهایم بودند اما من فقط با آقا مصطفی حرف میزدم. وقتی تشخیص ها رو سرچ کردم ترسم بیشتر شد.
فقط به آقا مصطفی گفتم شما که آبرو داری و برای همه آبرو گرو میگذاری برای بچه خودت کاری کن. محمد علی رو آماده میکردند برای سونو گرافی، به شهید گفتم من اصلا نمیدانم چطور، ولی محمد علی جراحی نشه، خودت میدونی شما پدرشی.
تقریبا یک ساعتی طول کشید تا از سونو گرافی برگشت دکترهایی که تا قبل از سونو گرافی مستأصل بودند و استرس داشتند حالا با اطمینان گفتند دیگه مشکلی نیست و نیاز به جراحی ندارد.
🌷اول آبان ماه سالگرد شهید مصطفی صدرزاده گرامی باد🌷
کرامات #شهیدمصطفی_صدرزاده از زبان همسرشان:
چند روز پیش پسرم محمد علی از مدرسه که برگشت دائم میگفت دلم درد میکنه
تا شب صبرکردیم بلکه بهتر شود اما درد بیشتر میشد.
با برادرم او را به درمانگاه بردیم وقتی دکتر معاینه کرد گفتند سریع ببرید بیمارستان باید جراحی شود.
وقتی او را به بیمارستان رساندیم دکتر اورژانس ما را شناخت بعد از شرح حال نوشتن از محمد علی و معاینه او توسط دکتر های دیگه
خانم دکتری آمد کنار من و گفت من کارم توی این بیمارستان رو از همسر شما گرفتم چند بار درخواست دادم رد شد تا توسل کردم به شهید صدرزاده همان شب اعلام کردند که با درخواستم موافقت شده اینها را تعریف میکردند و گریه میکردند.
هر لحظه تشخیص ها پیچیده تر میشد.
کارهای بستری آقا محمد علی انجام شد و نظر جراحی قطعی تر میشد. وقتی این تشخیص ها رو میشنیدم خیلی ها رو بار اول بود به گوشم خورده بود. آنجا با اینکه پدر آقا مصطفی،مادر و برادرهایم بودند اما من فقط با آقا مصطفی حرف میزدم. وقتی تشخیص ها رو سرچ کردم ترسم بیشتر شد.
فقط به آقا مصطفی گفتم شما که آبرو داری و برای همه آبرو گرو میگذاری برای بچه خودت کاری کن. محمد علی رو آماده میکردند برای سونو گرافی، به شهید گفتم من اصلا نمیدانم چطور، ولی محمد علی جراحی نشه، خودت میدونی شما پدرشی.
تقریبا یک ساعتی طول کشید تا از سونو گرافی برگشت دکترهایی که تا قبل از سونو گرافی مستأصل بودند و استرس داشتند حالا با اطمینان گفتند دیگه مشکلی نیست و نیاز به جراحی ندارد.