eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
396 دنبال‌کننده
26.7هزار عکس
9.7هزار ویدیو
55 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹 🕊🌹 اکبری ‼️هرچه می گفت دوستانش حرف دلش را نمی فهمیدند. با انگشت کنار مزار پسرعموی شهیدش شکل سنگ قبری کشید و روی آن نوشت ... ⁉️همه خندیدند و برو بابا نثارش کردند. خنده آنها دلش را با دستش نامش راکه به اسم شهید زینت داده بود پاک کرد و سرش را پایین انداخت. درد و دل کرد با کسی که سالیان سال و یاورش بود. 🌹فردای آن روز عبدالمطلب عازم شد ده روز بعد پیکر غرق به خون عبدالمطلب برروی دست های مردم شد.‌ بعد از مراسم دوستانش فهمیدند منزل جدید رفیقشان همان جاییست که او با زبان بی زبانی نشانشان داد و کسی باور نکرد. 💧بعدها که اش را خواندند نوشته بود: "یک عمر هر چه گفتم به من می‌خندیدن! یک عمر کسی را نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم. اما مردم! ما رفتیم. بدونید هر روز با آقام امام زمان (عج) حرف می‌زدم. آقا خودش گفت: تو میشی.." "شهید ناشوایی که با امام زمان ارتباط داشت" ✍️نویسنده : طاهره بنائی منتظر 🌹سلام و صلوات به روح پاک شهدا ‌ (عج) 👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
🔴 آقا خودش گفت: تو شهید میشی... 🔹 چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش.یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید،نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!" خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت. فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.‏دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم! ▫️‏وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم ‏یک عمرهر چی گفتم؛به من می‌خندیدن! ‏یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن!‏یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.‏اما مردم! ما رفتیم‏بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف می‌زدم.آقا خودش گفت: تو شهید میشی... ❣شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات :۱۹ فروردین ۱۳۶۶ کربلای ۸، شلمچه.
🔴 آقا خودش گفت: تو شهید میشی... 🔹 چون کر و لال بود، خیلی جدی نمیگرفتنش.یه روزکنار قبر پسر عموی شهیدش با انگشت یه قبر کشید،نوشت "شهید عبدالمطلب اکبری!" خندیدیم! هیچی نگفت فقط یه نگاهی به سنگ قبر کرد و نوشته‌‌ اش رو پاک کرد و سرش رو انداخت پایین و رفت. فردای اون روز عازم جبهه شد و دیگه ندیدیمش. ۱۰ روز بعد شهید شد و پیکرش رو آوردن.‏دقیقا جایی دفن شد که برای ما با دست قبر خودش رو کشیده بود و ما مسخره بازی درآورده بودیم! ▫️‏وصیت نامه‌ش خیلی سوزناک بود؛ نوشته بود: بسم الله الرحمن الرحیم ‏یک عمرهر چی گفتم؛به من می‌خندیدن! ‏یک عمر هر چی می‌خواستم به مردم محبت کنم،فکر کردن من آدم نیستم و مسخره‌‌م کردن!‏یک عمرکسی رو نداشتم باهاش حرف بزنم، خیلی تنها بودم.‏اما مردم! ما رفتیم‏بدونید هر روز با آقام امام زمان(عج)حرف می‌زدم.آقا خودش گفت: تو شهید میشی... ❣شهدا را یاد کنیم حتی با یک صلوات :۱۹ فروردین ۱۳۶۶ کربلای ۸، شلمچه.