eitaa logo
کانال شهدایی یاد یاران
398 دنبال‌کننده
26.6هزار عکس
9.6هزار ویدیو
54 فایل
✅کپی با صلوات برای سلامتی و ظهور آقا امام زمان عج تعالی فرجه الشریف بلامانع است 🌷🇮🇷ما را بدوستان خود معرفی کنید🇮🇷🌷
مشاهده در ایتا
دانلود
◀️ شب از شب‎های و شب با است و در آن شب و در آن است🙏🏻 🍃 در این شب، صد و هفتاد سال عبادت را دارد. 👈براى شب عرفه چند وارد شده است:   🌹اوّل: این دعا را که روایت شده، هرکه آن را در شب عرفه یا شب‌های جمعه بخواند، خدا او را بیامرزد: اللّٰهُمَّ یَا شاهِدَ کُلِّ نَجْوىٰ، وَمَوْضِعَ کُلِّ شَکْوىٰ، وَعالِمَ کُلِّ خَفِیَّةٍ....الی انتها 🌹دوم: «هزار مرتبه» «تسبیحات عشر» را که سید به نقل از کفعمی ذکر فرموده است. 🌹سوم: دعای «اللّٰهُمَّ مَنْ تَعَبَّأَ وَتَهَیَّأَ» را که در روز عرفه و شب ‌و روز جمعه نیز وارد است بخواند و متن آن در بیان اعمال شب جمعه درمفاتیح آمده است. 🌹چهارم: حضرت سیدالشهدا علیه السّلام و زمین کربلا را زیارت کند و تا روز عید قربان در آنجا بماند تا از شرّ آن سال محفوظ باشد. @yadyaaran
✍ مقام عباس، تجلی در است! همه‌ی اصحاب عاشورا، اهل بصیرت بودند، اما عباس را، مقام بصیرت این قیام خوانده‌اند! ـ بصیرت، شجاعت می‌آورد؛ مثل وقتی که دشمن برایش امان‌نامه آورد... و او پشیمانشان کرد! ـ بصیرت، قدرت می‌آورد؛ مثل وقتی که اول برادرهایش را به میدان می‌فرستد.... می‌خواهد با سهم قربانی بیشتری، در کنار امامش باشد! ـ بصیرت، وفاداری می‌آورد؛ مثل وقتی که پنجه در فرات دارد، و آب نمی‌نوشد! ▪️راز پایداری در میدان ... نه !! راز عباس شدن ... است! خیلی ها در میدان می‌مانند، اما عباس نمی‌شوند! عباس؛ یعنی قیمت هر چیزی را، به اندازه‌ای که هست بدانی ... و امامت را ، پای ارزش‌هایِ اشتباهیِ دنیا، ذبح نکنی!
📩 ◄ 🍁شهید محـمد ابراهیم همت: خدا را فراموش نکنید مرتّب بسم الله بگویید با یاد و ذکر خدا و برای رضای‌خدا خیلی از مسائل حل می شـــود.
فرازی از وصیت نامه شهید: امروز می‌ بینیم به خاطر اسلام و مسلمانان در ایران چقدر و و داده می‌ شود. ما هم به حکم اینکه مسلمان هستیم مکلف به ادامه ی این راه می‌ باشیم. 🍃⚘🍃 پدر عزیزم ، اگر من شدم برادرم عبدالله را به ایران بفرستید که جای خالی مرا پر کند و برای رهایی مسلمانان ، فراگیری علوم اسلامی را شروع کند. 🍃⚘🍃 از مادرم ، خواهران و برادرانم حلالیت می‌ طلبم نسبت به آنچه از آن‌ ها بر گردن دارم. 🍃⚘🍃 ای خواهران عزیزم ، مثل زینب (س)⚘باشید و در کشورم ( ترکیه ) که راه کفر را در پیش گرفته بر اساس اسلامی تلاش کنید. مخصوصا اسلامی را رعایت کنید و قرآن را هم بیاموزید. 🍃⚘🍃 چند سال پیش کاروان زیارتی کشور ترکیه با حضور در گلزار بهشت حضرت زهرا (س)⚘ تهران با تجدید میثاق کردند. در میان اعضای این کاروان خواهر قزل کایا هم حضور داشت و بعد از گذشت سال ها به دیدن و سر مزارش آمدند. 🍃⚘🍃 سرانجام کمال قزل کایا هم در تاریخ ۱۳۶۳/۴/۲۸ در منطقه ی قصر شیرین به آرزویش که همانا در راه خدا بود رسید. 🍃⚘🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
، تنها راه ارتباط با پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان ‏‏💠🌸🍃🌺🍃🌸💠 💠آن مسیری که... ملّت را به حقوق اساسیِ خودش میرساند...، همین تمسّک به ارزشهای اساسی انقلاب است. ☀️⁦⁦⁦⁦
از خیابان آرام آرام در حال گذر بودم!🤔 . 🌷اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی؟... جوابی نداشتم؛ سر به زیر انداخته و گذشتم...😞 . 🌷دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از 😓 از کوچه گذشتم... . به سومین کوچه رسیدم! 🌷شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . به چهارمین کوچه! 🌷شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی؟! برای دفاع از !؟! همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم...😓 . 🌷به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم😓، از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . 🌷ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ، نگهبانی ... کم آوردم...😭 گذشتم... . 🌷هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم ! هم ! هم ! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان می‌کرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم😞 و گذشتم... . 🌷هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را می‌کردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود...😭😭😭 . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا، نمی توان گذشت... 🌷🌿🌷🌿🌷🌿 👇👇 🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃 @yadyaaran
💠 🔸 امام علی علیه السلام: از کسانى مباش که بدون عمل، به آخرت دارند. دیگران را از باز مى دارند، اما خود مرتکب آن می‌شوند. به کارهای نیک فرمان می‌دهند، ولی خودشان آنرا انجام نمی‌دهند. 📚 نهج البلاغه/ح150 ✍🏼 و پاداش خداوند مشروط به ایمان و عمل صالح است و کسی که این دو را ندارد، نمی‌تواند توقع نعمت‌های الهی را داشته باشد.  👇👇 ┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
. از خیابان شهدا آرام آرام در حال گذر بودم! . اولین کوچه به نام شهید همت؛ محمد ابراهیم با صدایی آرام و لحنی دلنشین... نامم را صدا زد! گفت: توصیه ام بود! چه کردی... جوابی نداشتم؛سر به زیر انداخته و گذشتم... . . دومین کوچه شهید عبدالحسین برونسی؛ پرچم سبز یا زهرا سلام الله علیها بر سر این کوچه حال و هوای عجیبی رقم زده بود! انگار همین جا بود... عبدالحسین آمد! صدایم زد! گفت: سفارشم توسل بود به حضرت زهرا و رعایت خدا... چه کردی؟ جوابی نداشتم و از از کوچه گذشتم... . . به سومین کوچه رسیدم! شهید محمد حسین علم الهدی... به صدایی ملایم،اما محکم مرا خواند! گفت: و در کجای زندگی ات قرار دارد؟!؟ چیزی نتوانستم جواب دهم! با چشمانی که گوشه اش نمناک شد! سر به گریبان؛ گذشتم... . . به چهارمین کوچه! شهید عبدالحمید دیالمه... آقا وحید بر خلاف ظاهر جدی اش در تصاویر و عکس ها! بسیار مهربان و آرام دستم را گرفت؛ گفت: چقدر برای روشن کردن مردم! کردی؟! برای خودت چه کردی!؟ برای دفاع از !!؟ همچنان که دستانم در دستان شهید بود! از او جدا شدم و حرفی برای گفتن نداشتم... . . به پنجمین کوچه و شهید مصطفی چمران... صدای نجوا و شهید می آمد! صدای و ناله در درگاه پروردگار... حضورم را متوجه اش نکردم! شدم،از رابطه ام با پروردگار... از حال معنوی ام... گذشتم... . . ششمین کوچه و شهید عباس بابایی... هیبت خاصی داشت... مشغول تدریس بود! مبارزه با ،نگهبانی ... کم آوردم... گذشتم... . . هفتمین کوچه انگار بود! بله؛ شهید ابراهیم هادی... انگار مرکز کنترل دل ها بود!! هم مدارس! هم دانشگاه! هم فضای مجازی! مراقب دل های دختران و پسرانی بود که در خطر لغزش و تهدیدشان میکرد! را دیدم... از کم کاری ام شرمنده شدم و گذشتم... . . هشتمین کوچه؛ رسیدم به شهید محمودوند... انگار پازوکی هم کنارش بود! پرونده های دوست داران شهدا را میکردند! آنها که اهل به وصیت شهدا بودند... شهید محمودوند پرونده شان را به شهید پازوکی می سپرد! برای ارسال نزد ... . پرونده های باقیمانده روی زمین! دیدم وساطت میکردند،برایشان... . اسم من هم بود! وساطت فایده نداشت... از تا ! فاصله زیاد بود... . . دیگر پاهایم رمق نداشت! افتادم... خودم دیدم که با چه کردم! تمام شد... . . . . از کوچه پس کوچه های دنیا! بی شهدا،نمی توان گذشت... گاهی،نگاهی... ┏━━━🌹🍃🌷━━━┓ ‎‌‌‌‌‌‎‌‎‌‌‌‌‌‎‌ ‎ @yadyaaran ┗━━━🌷🍃🌹━━━┛