احمد متوسلیان
در اواخر خرداد سال 1361 طی ماموریتی به همراه یک هیات #عالیرتبه دیپلماتیک از مسئولین $سیاسی_نظامی کشورمان
راهی #سوریه شد
تا راههای مساعدت به مردم مظلوم و بیدفاع #لبنان را بررسی نماید.
در چهاردهم تیر سال 1361،
اتومبیل هیات نمایندگی دیپلماتیک کشورمان حین ورود به شهر بیروت و در هنگام عبور از پست ایست و بازرسی، مزدوران #حزب_فالانژ اتومبیل را متوقف
و چهار سرنشین خودرو
توسط آدمربایان دستنشانده
#رژیم_تروریستی_تلآویو
گروگان گرفته شده شدند.🌹
این چهار نفر که عبارتند از؛
" #محسن موسوی"،
" #احمد متوسلیان"،
" #تقی رستگار مقدم" و
" $کاظم اخوان" (خبرنگار)
پس از شکنجه و بازجویی،
به نظامیان #اسرائیلی تحویل گردیدند، که از سرنوشت آنان تاکنون
#اطلاعی در دست نیست🥀
#مرگ_بر_اسرائیل
9⃣
پس از آن ایشان به عنوان #جانشین #محسن وزوایی در #عملیّات بازی دراز۲ ،حضور یافت.
پس از #عملیات مطلع الفجر به #مکّه رفت و قبل از #عملیات فتح المبین، به تیپ ۲۷
#محمّد رسول الله (ص)🌷اعزام شد تا به عنوان #معاون گردان #حبیب بن مظاهر مأموریتش را انجام دهد.
🍃🌷🍃
ایشان پس از خاتمه ی #عملیات فتح المبین، #فرماندهی گردان #حبیب بن مظاهر را بر عهده گرفت و نقش #فعّالی در مراحل #چهارگانه #عملیّات الی بیت المقدس و #آزادی خرّمشهر ایفا کرد.
🍃🌷🍃
در جریان #مرحله ی اوّل همین #عملیات برادر کوچک ترش #محمّدرضا که #جانشین #فرمانده گردان #سلمان فارسی بود؛ #شهید شد.تنها به دستور اکید #احمد متوسلّیان حاضر شد به مدت ۴۸ ساعت به همراه پیکر برادرش به تهران برگرد.
🍃🌷🍃
پس از پایان #عملیات بیت المقدّس، به #لبنان اعزام شد در شهریور ۱۳۶۱# بعد از #بازگشت از #لبنان، با حکم محسن رضایی، #فرمانده ی کلّ وقت سپاه،#فرماندهی تیپ ۱۰ سیدالشهدا (ع)🌷 را بر عهده گرفت.
🍃🌷🍃
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
🌸⃟🌹🕊჻ᭂ࿐✰🌹🍃
#کانال_شهدایی_یاد_یاران
@yadyaaran
👈آخرین عکس!
➖ سهشنبه ۷ بهمن ۱۳۶۵
#شلمچه_عملیات_کربلای ۵
🔻 آن روز #صبح، کنار «محسن کردستانی» و «سلیمان ولیان» داخل سنگر کوچکشان نشسته بودم. سنگر جا برای دراز کشیدن نداشت. محسن پیک دسته بود. #جثهاش ریز بود، ولی ایمانی قوی داشت. زیر شدیدترین آتش، این طرف و آن طرف میدوید و پیامها را میرساند.
این بار هم #دوربینم را همراه آورده بودم. برای اینکه آسیب نبیند، آن را داخل کیسهی پلاستیکی پیچیده بودم و در کیف کوچک کمکهای اولیه جا داده بودم. #محسن گفت: حالا که دوربینت رو تا اینجا آوردهای، دو سه تا عکس از ما بگیر.
📍اصلا به فکرم نرسیده بود. راست میگفت. فکر #دوربین نبودم. آن را درآوردم و به محسن گفتم:
- ژست بگیر میخوام یه #عکس مشدی ازت بگیرم.
با تبسمی دلنشین در گوشهی سنگر نشست و من عکس گرفتم؛ #چهرهی خاکگرفتهای که خستگی چند روز نبرد مداوم از آن پیدا بود و #چشمانی که زودتر از لبانش میخندیدند. دوربین را به او دادم و او هم عکسی از من و سلیمان ولیان گرفت که #پهلوی هم ته سنگر تکیه داده بودیم. دقایقی بعد رفتم تا به خاکریز عقبی سر بزنم.
🔅 در برگشت، دوان دوان به طرف پست امداد رفتم. جلوی در ورودی، حاج آقا تیموری #امدادگر را دیدم که روی مجروحی دولا شده بود و سعی میکرد به او کمک کند. #مجروح همچنان دست و پا میزد و آخرین لحظاتش را میگذراند. جلوتر که رفتم، کردستانی را شناختم. سرم گیج رفت. آخر، #دقایقی قبل پهلویش بودم و حالا داشت جلوی چشمم جان میداد.
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛
🥀🕊💐🌹💐🕊🥀
#کلاس_درس_شهدا
#شهید_مدافع_حرم
#محسن_حججی
مهم ترین صفت #اخلاقی که داشتند ، #احترامی بود که به پدر و مادرمون می ذاشت ، هر روز که میومد خونه پدر و مادرمون ، دستشونو می بوسید ، حتی اگه روزی چند بار میومد ، هر چند بار دست اونارو بوس می کرد .
یه ویژگی اخلاقی بارز دیگه ای که داشت ، #اخلاصی بود که داشت .
کاری که انجام می داد هدفش فقط و فقط رضای #خدا بود ، هیچکسی نمی فهمید که چه کارایی می کرد ، نیتش فقط خدا بود .
توی دوران سربازی پادگانشونو تبدیل کرده بود به #کتابخونه ، اعتقاد داشت #کتاب معرفت آدمو بالا می بره .
آقا #محسن کلا خیلی فعال بود ، از دوران دبیرستان که وارد مؤسسه #شهید_کاظمی شد ، اردوهای جهادیشونم شروع شد ، #مدرسه سازی می کردن ، #مسجد می ساختن ، تو یکی از روستاهایی که رفته بود اونجا #مسجد می ساختن #نماز خوندن یادشون داده بود و اولین #نماز_جماعت هم به امامت خودش برگزار شد .
در زمینه #کتاب هم خیلی فعال بودن ، هم زیاد #کتاب می خوند و هم #کتاب خوندنو بین همه ترویج می داد .
راوی :
#خواهر_شهید
🌹🕊🥀
#ڪانال_ما_را_بہ_اشتراڪ_بگذارید👇👇
┏━━━🌹🍃🌷🍃━━━┓
@yadyaaran
┗━━━🌷🍃🌹🍃━━━┛