6.23M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
فیلمی از شهید سبحان علیزاده
که روز قبل از حادثه در مدرسه و بمناسبت روز مادر ضبط شده بودروایت
روایت حادثه کرمان از خانوادههای شهدا
#حسین_دارابی
بابابزرگ سبحان میگفت، تو نوهها خیلی سربهسر سبحان میگذاشتم و اذیتش میکردم. میگفتم باباجان چون دوستت دارم سربهسرت میذارم، اونم بامهربونی میگفت عیب نداره...
الان یاد این خاطرات میفتم اعصابم خورد میشه
میگفت دیشب که بلند شدم برای نمازشب رفتم اتاق فاطمه، صدا زدم فاطمه بلندشو نماز بخون، یهو یادم افتاد شهید شده، بغضش میترکد..
روایت حادثه کرمان از خانوادههای شهدا
#حسین_دارابی
#سالروز_شهادت
👌یه تنه یه گردان بود...
دانشگاهش تموم شده بود و از آلمان چند تا دعوت نامه بورسیه تحصیلی براش اومده بود.
همان ایام بود که آقا تو یکی از سخنرانیهاشون گفتند: «باید به سمت غنی سازی اورانیوم و انرژی صلح آمیز هستهای بریم.»
تا این رو شنید، دست رد زد به سینه همه دعوتنامه ها و خارج رفتنها.
موند پای کار کشور امام زمان.
گفت: کشور مرتضی علی و شیعه خانه امام زمان نباید چند سال دیگه دستش دراز باشه پیش بیگانه.
رفت و با خون دل، تاسیسات هستهای نطنز رو راه انداخت.
▫️۲۱ دی
سالروز ترور دانشمند هسته ای
شهید مصطفی احمدی روشن
🔷 ۲۱ دی سالروز شهادت تصویربردار و دومین شهید مجموعه «روایت فتح» حسن هادی گرامی باد.
♦️شهید آوینی: «روز دوم عملیات كربلای پنج، در محور پاسگاه شلمچه، این حسن است كه از پشت دوربین به جبهه مینگرد و قدم به قدم به آن امر محتومی كه رد و تبدیلی در آن نیست نزدیک میشود. در نزدیكی پاسگاه شلمچه، كه بیش از چند ساعتی از تسخیر آن نمیگذشت، حسن بر صدق وعدههای خدا گواهی داد و به آن حیاتی كه خداوند به احدی از آدمیان جز شهدا عطا نفرموده است نائل آمد و از سِرِّ این سخن نیز كسی جز شهید آگاه نیست.
♦️گفتند كه حسن هادی دانشجو بود، اما نگفتند كه او همواره میترسید از اینكه مبادا دانشگاه او را از مردم و راه آنان جدا كند. مردم ما امروز مظهر عشق و اطاعت و وفا هستند و حسن دریافته بود كه آنچه او را از مردم دور كند، از خدا دور كرده است.
♦️دعای حسن مستجاب شد. او از خود گذشت و خود را در مردم، در این امت بزرگ یافت و اینچنین، صفات محمود امت حزبالله را یکجا در وجود خود گرد آورد. دانشجو بود، طلبه هم بود؛ هنرمند بود، رزمنده هم بود. فلسفه میخواند و فلسفه هم میگفت. شاگرد بود و درس میگرفت؛ معلم هم بود و درس می داد. ورزشكار بود، نویسنده هم بود. شجاع بود و مهربان. سرسخت بود، و در عین سرسختی، سخت لطیف و رقیق. عاشق بود و معشوق دوستانش. با خانوادهاش سخت مهربان بود، اگرچه در خانه نمیماند و به قول پدرش صدای مارش كه میشنید دیگر كسی نمیتوانست جلودارش باشد.»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
🔷 ۲۱ دی سالروز شهادت تصویربردار و دومین شهید مجموعه «روایت فتح» حسن هادی گرامی باد.
🔹تقدیر این بود که حسن از معرکه های بی شمار جنگ، از محاصره در رمضان، از آتش هزارها خمپاره و توپ در باریکه جاده خندق در دل هور و ... جان سالم به در برد و صفحه آخر دفتر نورانی حیات خود را در شلمچه و در عملیات کربلای ۵ ورق بزند.
🔹روز نوزدهم دی ماه از شهید آوینی دوربین و ماشین گرفت و با سه نفر از دوستان راهی جنوب شد که پس از شناسایی اولیه دو روز بعد برای تصویربرداری راهی خط شدند. آن روز حسن در عقب جیپ نشسته بود و بارها آیه "یا أَیُّهَا الْإِنْسانُ ما غَرَّکَ بِرَبِّکَ الْکَرِیمِ" را تکرار کرد.
🔹به خط که رسیدند وضع آتش وحشتناک بود و مجبور شدند که دقایقی در یک چاله خود را محفوظ کنند. در همان چند دقیقه بارها حسن پیشنهاد جلوتر رفتن را داد. رزمنده ای که او را از کمی دورتر می دید به دوستان اشاره کرد که این رفیق شما برای جلوتر رفتن پرپر می زند و آخرالامر شما را هم می برد! همینطور شد و در فاصله چند متری جیپ تن به تن و نزدیک روزهای اول عملیات تیر تک تیرانداز دشمن حسن را از بالای خاکریز به پایین انداخت و روحش به بالا رفت.
🔸منبع: «مجید جعفرآبادی، خبرگزاری مهر، ۱۹ دی ۱۳۸۸»
🔷 ۲۱ دی ماه سالروز خونبارترین روز شهدای مدافع حرم ایرانی در خاک غریب سوریه گرامی باد.
♦️شهید آوینی: «قرنهاست كه فرياد هل من ناصر سيدالشهدا (ع) پهنه زمان را پيموده است و چون نفخات حياتبخش روحُ القُدُس بر هر زمين مردهای كه گذشته است آن را به حيات عشق بارور ساخته و اين چنين، همه تاريخ تو گویی روزی بيش نيست و آن روز عاشوراست!»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
10.35M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔷 روایتی مختصر، بسیار جذاب و غم انگیز از آنچه در ۲۱ دی ماه سال ۱۳۹۴ در خونبارترین روز مدافعان حرم کشورمان در سوریه، بر سر بچه های گردان فاتحین تهران و اسلامشهر آمد.
♦️شهید آوینی:«وقتی انسان در فضای غفلتزده خانههای شهر و از دریچه تلویزیون به این صحنهها مینگرد، شاید تصور معنای آوارگی و هجرت محال باشد، اما جای آن هست که از خود بپرسد چرا این عزیزان دل از شهر مأنوس و خانه مألوف کندهاند و آواره کوهستانهای سرد شدهاند؟»
🔸منبع: کتاب «گنجینه آسمانی»
🔷 به مناسبت ۲۱ دی ماه و سالروز خونبارترین روز شهدای مدافع حرم ایرانی در سوریه
♦️شهید آوینی: «یاران شتاب کنید! گویند قافلهای در راه است که گنهکاران را در آن راهی نیست. آری، گنهکاران را در آن راهی نیست اما پشیمانان را می پذیرند.»
🔸یکی از این پشیمانان که به قافله سال ۶۱ هجری قمری پیوست، شهید مدافع حرمی بود اهل یافت آباد و صاحب دو قهوه خانه بزرگ!
🔸آذرماه ۱۳۹۴ به سفر اربعین رفت تا آن را همانند یک تفریح تجربه کند اما تیر غیب حضرت زینب به قلب او اصابت و مدتی بعد با فرمانده شهید مدافع حرم مرتضی کریمی شالی آشنا می شود. از طریق مرتضی متوجه عمق فاجعه و ظلم در حق نوامیس مردم سوریه می شود. همانجا توبه می کند و گریه کنان عهد می بندد که خود را به تکفیری ها برساند. در دوره ها شرکت کرد اما به خاطر نداشتن حسن شهرت، خالکوبی های دستش که همه آن را می دیدند، داشتن قهوه خانه، قلیان و... به طور محرمانه و بدون گفتن علت خط می خورد!
🔸قلبش می شکند و گریه می کند. در روز تشییع یکی از شهدا، به عمه اش گفته بود: «خواب حضرت زهرا را دیدم که به من می گوید: به سوریه می آیی، روز هفتم شهید می شوی و پیکرت بر نمی گردد.» سرانجام چند روز بعد با گریه و التماس فراوان در ۱۳ دی ماه ۱۳۹۴ به سوریه می رود و دقیقا ۷ روز بعد یعنی در ۲۱ دی ماه به همراه ۱۳ تن از همرزمانش در گردان فاتحین استان تهران در منطقه خانطومان به شهادت می رسد. روز قبل از شهادت به خاطر داشتن خالکوبی او را به شوخی سرزنش می کنند و با اندوه جمله مجید سوزوکی فیلم اخراجی ها را زمزمه می کند و می گوید: «تا فردا خدا یا خاکش می کنه یا پاکش می کنه.» فردا دقیقاً همانند حضرت زهرا از ناحیه پهلو مجروح و ۴ تیر می خورد و خالکوبی های دستش با خون پاک می شود.»
🔸پیکرش به همراه شهدای دیگر در منطقه ماند و امکان بازگشتشان فراهم نشد. مادرش میگوید مدتی بعد به مشهد و حرم امام رضا (ع) رفتم و با گله و اندوه فراوان گفتم: «من فرزندم را از شما می خواهم و باید یک خبری از فرزندم بیاورید.» به تهران بر می گردد و چند روز بعد در عین ناباوری خادمان حرم حضرت با تشریفات مخصوص و پرچم گنبد حرم به منزل آنها می آیند و میگویند: «طرح فرهنگی سرکشی از خانواده های شهدای مدافع حرم استان تهران را داشتیم و برای شروع قرعه زدیم و اولین شهید مربوط به شما بود!»
🔸حدود سه سال بعد و در سال ۹۸ مادرش به کربلا می رود و در بین الحرمین در دل خود می گوید: «امام حسین، دیگر پیکر فرزندم را نمی خواهم. او فدای علی اکبر شما.» می گوید دلم گرفته بود و به مداحی که آنجا بود گفتم در بلندگو خطاب به همه زائرین بگوید «مادر فلان شهید التماس دعا دارد و مردم دعا کردند.»
🔸مادر می گوید لحظاتی بعد تماس گرفتند و گفتند پیکر برخی از شهدای خانطومان تفحص شده و احتمالا فرزند شما هم جز آنها است. باید خودتان را آماده کنید و سه روز بعد در روز ولادت «حضرت علی اکبر» او برگشت! او مانند علی اکبر ارباً اربا برگشت و داعشی ها بدن او را در اسید حل کرده بودند و فقط چند استخوان کوچک از وی باقی ماند! روزی کاملا اتفاقی و تلفنی با پدر شهید که بر سر مزار فرزندش بود صحبت کردم، از اینکه پیکر فرزندش اینگونه شده است ناراحت بود. به او گفتم آیا از خوابی که یکی از فرماندهان آن عملیات از شهید مرتضی کریمی دیده مطلع هستید؟ گفت نه، به او گفتم بعد از شهادت فرزندت و مرتضی، بچه ها تا شش روز تلاش کردند که پیکر شهدا را به عقب بیاورند اما نتوانستند تا اینکه مرتضی به خواب یکی از فرماندهان (حاج مهدی هداوند) می آید و می گوید: «شما برگردید، بعد از شهادت حضرت زینب برای ما نامه نوشت و ما نیز پیکرهایمان را به او هدیه دادیم!» پدرش آرام شد.
🔸سال ۱۴۰۰ به یادواره شهیدی رفتم که سردار اهوازیان سخنران آن بود. تعریف کرد که قرار بود حاج قاسم نزدیک اربعین سال ۹۸ به یادواره این شهید بیاید اما چون در سوریه عملیات بود نتوانست. در سوریه بودیم که به من گفت تو جای من برو و در یادواره این شهید صحبت کن. من به تهران آمدم و دو ساعت قبل از شروع یادواره در حال تهیه مطالب مربوط به سخنرانی بودم و این نکته در ذهنم تداعی شد که او قبلاً «لات» بوده و من باید به خاطر تلنگر به دیگران به آن اشاره کنم! مطالب را آماده کردم و خوابیدم و فوراً خواب شهید را دیدم که می گوید: «ما لات نبودیم. ما اگر لات بودیم که مادرم حضرت زهرا من را به عنوان شهید انتخاب نمی کرد!»
♦️اینجاست که باید تداعی کنیم این جمله شهید آوینی را که فرمود: «هرکس می خواهد ما را بشناسد داستان کربلا را بخواند، اگرچه خواندن داستان را سودی نیست اگر دل کربلایی نباشد!» آری، سرگذشت او نیز همانند یکی از شهدای کربلا یعنی حر ابن یزید ریاحی رقم خورد. او کسی نبود جز حُرّ مدافعان حرم، شهید «مجید قربانخانی»
«سرباز اسلام»
🌷شهید عسگری غلامی شهری🌷
تولد: ۱۳۴۵/۱/۲۵- بهشهر
🚩 شهادت: ۱۳۶۶/۱۰/۲۱ - شلمچه
#سالگرد_شهادت
شهید عسگری فرزند محمدتقی و طاهره یوسفی در ۲۵ فروردین ۱۳۴۵ بدنیا آمد. پس از تحصیلات تا دوره راهنمایی، برای خدمت مقدس سربازی، بعنوان پاسدار مشمول واد سپاه شد.
این سرباز اسلام در عملیات کربلای۵ که در منطقه شلمچه انجام شد، بر اثر اصابت ترکش به بدن به شهادت رسید و در گلزار بهشت فاطمه(س) شهرستان بهشهر به خاک سپرده شد.
#شب_جمعه_بیاد_شهدا
#شهید_عسگری_غلامی_شهری
.
🌷 برای دانشمند شهید مصطفی احمدی روشن
ای دوست بمان به پای حقگفتنها
نومید نشو ز فتنۀ دشمنها
در راه خدا جهاد کن تا نشوی
شرمندۀ خون احمدیروشنها
✍️#محمدتقی_عارفیان، ۱۴۰۲/۱۰/۲۱
#شهید_هستهای
#دانشمند_بسیجی_شهید
#شهید_مصطفی_احمدی_روشن