eitaa logo
اشعارمناجات امام زمان(عج الله تعالی فرجه الشریف)
7.5هزار دنبال‌کننده
2.2هزار عکس
2.3هزار ویدیو
116 فایل
کانال اشعار و مناجات و سخنرانی های کوتاه امام زمان(عج) #هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات #اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج #کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج ⬇️⬇️⬇️ https://eitaa.com/joinchat/1169883173C0eef1e04a6
مشاهده در ایتا
دانلود
🔷🎤شهادت امام حسن عسکری(علیه السلام) 🔷🔷🔷🔷🔷🔷🔶🔶🔶🔶🔶🔶 مهدی  عزادار است یتیم  و غمخواراست در سوگ بابایش حسن غمدیده  بی یاراست یاحجه بن العسکری آجرک الله... __________ آن  حجّت  معصوم شد از ستم  مسموم از ظلم و جور غاصبان از حق خود محروم یاحجه بن العسکری آجرک الله __________ دل پر نوا گشته صاحب عزا گشته شد سامرا کرب و بلا ماتم سرا گشته یاحجه بن العسکری آجرک الله __________ شد بی  پدر مهدی(عج) تنها پسـر مهدی(عج) بعد از پدر ای  وای تحت  نظـر مهدی(عج) یاحجه بن العسکری آجرک الله __________ شد  وادی  ماتم سامرا  شهر غم قلب  امام  عسکری(ع غرقاب خون از سَم یاحجه بن العسکری آجرک الله __________ به  جنت  و رضوان شد  با  دل  سوزان به جد و زهرا(س) و علی(ع) گشته حسن مهمان یاحجه بن العسکری آجرک الله __________ شد مرقدش  ویران از دشمن  قرآن همچون  بقیع  مدینه امام  انس  و جان یاحجه بن العسکری آجرک الله 🔷🔷🔷🔷🔷🔶🔶🔶🔶🔶
▪️🎤روضه و توسل جانسوز _ شهادت اباالمهدی آقا امام حسن عسکری(ع) 🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪🎪 عزیزِ فاطمه ای مهربانِ بی همتا دوباره سائلی آمد درِ حرم بگشا نشانِ خانه تان را ز هرکه پرسیدم نشانِ سیدی از خانوادۀ زهرا به گریه مردم عابر جواب میدادن برو به کوچۀ رحمت ، محلۀ طاها ▪️حسن جان .... حسن جان ... قربونِ غریبیت برم آقا ... زائر کم داره ، امشب درسته شبِ تاج گذاری امامِ زمانِ ، ولی از ادب دورِ وقتی حجت ابن الحسن امشب چشمانش اشک باره ما شادی کنیم ، ما خوشحالیم ولی شادیمون رو فردا بروز میدیم " امشب خدا یه فرصتی داده برا بابات گریه کنیم ... بهت تسلیت بگیم آقا ... مجلسِ ختم منعقد است به نامِ نامیِ امامِ عسکری ... آقا ، بینِ ما اینطور رسمِ مجلسِ ختمِ پدر ، اگه پسر زنده باشه دمِ در می ایسته ... همه بهش سر سلامتی میگن ، تسلیت میگن ... خدا بهتون صبر بده ، غم نبینید ... صاحب عزا هم تشکر میکنه میگه خوش اومدی زحمت کشیدید ... آقا ما انتظارِ تشکر نداریم اما اومدیم امشب بهت تسلیت بگیم ... اونایی که اربعین امسال روزیتون نشد برید حرمش ... این آقا موسس و بنیانگذارِ سفرِ اربعینِ ...* عزیزِ فاطمه ای مهربانِ بی همتا دوباره سائلی آمد درِ حرم بگشا نشانِ خانه تان را ز هرکه پرسیدم نشانِ سیدی از خانوادۀ زهرا به گریه مردم عابر جواب میدادن برو به کوچۀ رحمت ، محلۀ طاها کسی به دادِ دلِ من نمی رسد جز تو بگیر دست مرا خورده ام زمین آقا ... اگر اجازه دهی داخلِ حرم بشوم ▪️امشب ما رو زائرِ خودت حساب کن ... دلم برایِ سامرا تنگ شده ... آقا حرمت داره آباد میشه الحمدالله ... اون روزی که گنبدت رو خراب کردن با خودم گفتم ای کاش خونۀ ما خراب میشد ... به به چه گنبدِ زیبایی رونمایی شده ... اما حرمِ حسنِ فاطمه هنوز ساخته نشده ...* حسن جان ... اگر اجازه دهی داخلِ حرم بشوم کنار سفرۀ فضلت نشینم ای مولا بزرگ زاده چه مهمان نواز و خون گرمی گذاشتی دهنم زود لقمۀ خود را مگر سرای تو دارالنَعیم عشاق است؟ هزار لیلی و مجنون نشسته اند این جا امام عسگری ای تکیه گاه امروزم رها نمی کنمت تا قیامت فردا دعا کنید که همسایۀ شما باشم جوار چشمۀ تسنیم جنتُ الاعلی اگر بهشت بیایم ، بدان که بنشینم به زیر سایۀ مهرت ، نه سایۀ طوبی هوای سامره دارد دلِ هوایی من بده برات سفر ،جانِ مادرت زهرا ... برایِ کربُبَلا خرجی سفر بدهید به حقِ چادر خاکیِ زینب کبری مدینه گر بروم تا سحر دعا خوانم برایِ مهدی تان زیر گنبدِ خضرا یگانه غایت خلقت وجودِ مادر توست کجاست مرقد او؟ خاک بر سر دنیا شنیده ام که غروب مدینه دلگیر است شبیه حال و هوایِ غروب عاشورا شنیده ام که نباید ز مَشک حرفی زد به خاطرِ دل پر درد مادرِ سقا ... ▪️روضه بخونم برا امامِ عسکری بلند گریه کنیم ... شیخِ طوسی در الغیبة نقل کرده ، چنان زهر به بدنِ امامِ عسکری اثر کرد 28 بهار فقط از عمرش گذشته بود ... براش ظرفِ آب آوردن ، آقایِ ما تشنه شد ، ظرف رو بلند کرد روایت میگه انقه دستاش میلرزید ... این ظرف مرتب به دندان هاش اصابت میکرد ... ظرف رو رویِ زمین گذاشت ، خادم رو صدا زد درون حجره بیا ، مهدیِ من مشغولِ نمازِ ، سر به سجده گذاشته صداش بزن ... میگه وارد حجره شدم ، آقا پدرتون حالشون خوب نیست ، مهدیِ فاطمه آمد ... امامِ عسکری فرمود ای آقای خاندانِ من به پدرت آب بده ... ظرف رو بلند کرد به لب هایِ بابا آب گذاشت ... من بمیرم امام عسکری موسسِ زیارتِ اربعین ... من یه آقایی رو کوفه می شناسم ، مسلم ابن عقیل ... قبل از شهادتش آب طلب کرد ، آب رو به سمتِ دهانش برد ، دندانش داخلِ ظرفِ آب افتاد ظرفِ آب خونی شد ، آب رو نخورد ... یه آقایِ دیگه هم می شناسم به لبهایِ مبارکش آب نرسید ... ظرفِ آب به دندان هایِ مبارکش نخورد ... اما اون نامرد چوبِ خیزران رو بلند کرد ... به لبُ دندانِ پسرِ زهرا میزد .. یه وقت زینب صدا زد : .... یا یَزید لا تَشَل ، مُنتَحیاً علی ثَنایا ابی عَبدالله علیه السّلام  ....* ای حسین ..... ▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️▪️