#امام_زمان
#مناجات
#حضرت_عباس
#شب_نهم_محرم
ای کاش یک ثانیه با ما همنشین باشی
سخت است عمری این چنین تنهاترین باشی
خاک "دلم" تسخیرِ بیگانه نخواهد شد
ای دوست!وقتی صاحب این سرزمین باشی
شب..،نور تو در کوچه های شهر جاری شد
تا مثل فانوسی برای اهل ِ دین باشی
دست خدا ترجیح داده دستِ کم اینبار
تا دست فتنه رو شود،در آستین باشی
خیلی به چشمان علیوار تو می آید
در مسجد سهله امیرالمومنین باشی
دنیا رکابش را هزاران سال صیقل داد
تا شاید این جمعه رکابش را نگین باشی
زهرا برای غربتت بارید از آن دم که
فهمید تو باید غریبِآخرین باشی
ای کاش ما هم مهزیارت می شدیم آقا
وقتی میان شیعه گرمِ دستچین باشی
با درد و با اندوه و با گریه عجین باشم
با درد و با اندوه و با گریه عجین باشی
تا کی قرار است از فراقت این چنین باشم!؟
تا کی قرار است از صبوری این چنین باشی!؟
خیلی دلم می خواهد آقا وقت جان دادن
آن لحظه ها،آن لحظه های واپسین..،باشی
اشکِ منِ بی معرفت خشکیده..،باید هم
تو همچنان دلواپس هَل مِن مُعین... باشی
بار گناهان منِ نامرد باعث شد
تا جای من پیش خدا تو شرمگین باشی
پای برهنه..،کربلا..،با تو..،چه می چسبد
خیلی دلم میخواست با من اربعین،باشی
برگرد..،روضه،روضه ی سقاست..،پس برگرد...
تا روضهگردانِ یلِ ام البنین باشی
▪️
▪️
با آن عمود سهمگینی که به فرقات خورد
باید علمدار! این چنین نقش زمین باشی
زینب صدا زد:پاشو خوشغیرت!..،سنان آمد...
تنها تو باید سدِّ راهِ این لعین باشی
شاعر: #بردیا_محمدی
.
.
#مربع_ترکیب
#میلاد_امام_زمان
قسم به آب..، به روز نخستِ پیدایِش
قسم به باد..، به طوفانِ عاصیِ سَرکِش
قسم به خاک..، به آن کوههای بی جنبش
قسم به شعلهی خورشید، وقت هر تابش
دلیل خلقت ربّانی جهان آمد
بگو به اهل زمین، صاحبَ الزَّمان آمد
زبان گشودی و تا عرش ذکر «یارب» رفت
قلم به دست گرفتی، دل مُرَکَّب رفت
نفس کشیدی و بادصبا..، مؤدَّب رفت
دمی که پرده گرفتی ز چهرهات..، شب رفت
به یُمن طَلعَت رویِ تو میکنم خیرات
به آخرین سحرِ آلِ صُبحدم صلوات
نسیم، عطر تو را هر کجاست، میجوید
تو آن گُلی که زمانِ بهار میروید
خوشا مشامِ تَری که «وصال» میبوید
به قول خواجهی شیرازمان که میگوید:
«به حُسن و خُلق و وَفا کس به یار ما نرسد
به یارِ یکجهتِ حقگزارِ ما نرسد»
چه یوسفیست که هجرش کشیدنی باشد!
غم فراق ظهورت چشیدنی باشد
چِقَدر ناز نگاهت خریدنی باشد
علی علیِ لب تو شنیدنی باشد
به عشق ذکر تو، ذاکر شویم..، میچسبد
نجف کنار تو زائر شویم میچسبد
نیازِ اهل یقین را شکوه ناز، تویی
برای قبلهی توحیدیان نماز، تویی
دری که سمت خداوند گشته باز، تویی
قسم به بیتِ خدا، فارس الحجاز تویی
به کعبه تکیه بده صبح روز سروریات
سرم فدای دم ذوالفقار حیدریات
تمام میشود این هجر ناتمام آقا
به احترام تو دنیا کند قیام آقا
فقیر سفرهی تو میشوم مدام آقا
کریم زادهی نسل حسن، سلام؛ آقا
شبیه جد کریمت، سخاوتت علنی است
کرامت تو به قرآن کرامتِ حسنی است
کلام نافذ تو واژه واژه بی همتاست
نگاه آبیِ تو بی کرانهی دریاست
فقیر کوی تو بودن عروج هرچه گداست
محبت تو شبیه محبت زهراست
شبیه فاطمه پُر دامنه است شوکت تو
چقدر حضرت زهرایی است خصلت تو
صدای بانگ اذانِ چهارده معصوم
تپش..، تپش..، ضربانِ چهارده معصوم
ای آخرین جریانِ چهارده معصوم
عزیزِ فاطمهجانِ چهارده معصوم
تویی که منتقم خون فاطمه هستی
به داستان خداوند، خاتمه هستی
برای نوح، دمت ساحلی به دریا شد
مسیح، ذکر تو را بُرد..، کور بینا شد
خلیل با مدد تو بلای بتها شد
ولایت تو عصایی به دست موسی شد
شروع نقطهی توحید هر قیام، تویی
رسولهای اولوالعزم را امام تویی
به شعله میکشدم آن غم شبافروزم
شبیه شمع، سحرهای هجر میسوزم
هنوز چشم به فصل وصال میدوزم
تویی مُحول الاَحوالِ عید نوروزم
نوید آمدن تو پیام امّید است
برای شیعه زمان ظهور تو..، عید است
برای قفل ظهورت، کلید بودم کاش
میان لشکر عشقات، شهید بودم کاش
منم همان که به یارش رسید بودم کاش
شبیه شیخِ مفیدت، مفید بودم کاش
چقدر دل به هوسها سپرد نوکر تو
به درد فصل ظهورت نخورد نوکر تو
برای دفع بلا هر زمان که لازم هست
به سوی لشکر کـُفـّار صد مهاجم هست
هنوز سینهی سنگین من مقاوم هست
میان شاهرگم خون حاج قاسم هست
اگرچه رفت علمدار..، این علم برجاست
به روی شانهی ما بیرق خدا بالاست
چه سالها که بدون تو بی بهار گذشت
چه هفتهها که به ما در فراق یار گذشت
چه روزها که به این عاشق تو زار گذشت
تمام جمعهی عمرم در انتظار گذشت
بس است دوریِ از ما..، بس است..، خسته شدیم
به فاطمه قسم آقا..، بس است..، خسته شدیم
برای بُردَن نام خوشات دهان برسان
لبی بساز برایم سپس زبان برسان
به دست سینهزنِ من کمی توان برسان
مرا به کرببلای «حسین جان» برسان
تو را به جان رقیه..، مخواه غم باشم
فقط اجازه بده اربعین حرم باشم
چقدر آه کشیدی ز دست این اقبال
غروب روز دهم طبق سُنَّت هرسال
شنیدهایم..، تو دیدی چه شد در آن گودال...
همان دمی که ز گریه تو میروی از حال؛
بهم زند اثر نالهی تو هیئت را
حسین میکِشی و میکُشی جماعت را
رسید نیمهی شعبان..، دلم پُر آشوب است
نگاه کن به دلی کز گناه معیوب است
چقدر گریه به پای فراق مطلوب است
مرا سحر برسانی به جمکران..، خوب است
میان مسجد تو روضهای به پا بکنیم
برای مشک علمدار، گریهها بکنیم
خبر رسید به ایمان، ستون دین افتاد
وقارِ بیرق شاهَنشَهی زمین افتاد
امید تشنگیِ خیمه در کمین افتاد
بلندمرتبه سقّا ز صدر زین افتاد
کسی که چشم ندارد..، کمین خورَد سخت است
کسی که دست ندارد..، زمین خورد سخت است
#بردیا_محمدی✍
#امام_زمان_عج_ولادت
#نیمه_شعبان
.
#مناجات_با_خدا
#امام_حسین_ع_گودال_قتلگاه
باز کن در به روی سائل هجراندیده
این منم..، بندهی آلودهی خُسراندیده
پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب
عبد سرخورده محبت ز کریمان دیده!
دستم از دست تو وا شد که چنین گم شدهام
آنقَدَر رنج و بلا کودک گریان دیده
نَفْسسرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم
چهکسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟!
چشمپوشی ز خطا، مسلک اهل کرم است
هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده
غرق عصیان شده بودیم..، که زهرا آمد
شیعه از چادر او خِیرِ فراوان دیده
گرچه گیریم..، رضا ضامن ما خواهد شد
لطفها نوکر از آقای خراسان دیده
زیر و رو کن دل آلودهی ما را..، به علی
ذکر او را لب ما آیهی قرآن دیده
پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف
این گدا بندگیاش را دمِ ایوان دیده
لحد آخر ما دست امیر نجف است
دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده
بیقراریم..، به ما رزق حرم را بدهید
نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده
▪️
آب میخواست..، که شمر آمد و او را چرخاند
خنجری را لبِ پاخوردهی عطشان دیده
کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد...
خواهری جسم پُر از نیزهیِ عریان دیده
✍ #بردیا_محمدی
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
#التماس_دعای_فرج_وعاقبت_بخیری
.
#امام_زمان
شَرِّ شب را از وجود صبح دورش کن خودت
کلبه ی تاریک ما را غرق نورش کن خودت
دیدهی یوسفندیده..،تا ابد بینا مَباد
آه! این یعقوب را با گریه کورش کن خودت
من چه شبهایی که از دوریِ تو خوابم نبرد
گاه گاهی خاطراتم را مرورش کن خودت
درد هجرت طاقتِ تنهایی ام را طاق کرد
دست بر قلبم بکش..،قدری صبورش کن خودت
ظرفیت با ظرفِخالیداشتن بالا رَوَد
مستمند خانهات را باشعورش کن خودت
در مسیر وصل..،بِالاِجبار باید گریه کرد
هر زمان پا پس کشید این چشم..،زورش کن خودت
دست از دنیا کشیدن راه حلَّش روضه است
کنج هیئت را برایم کوه طورش کن خودت
کاش از فرزندهای من یکی جُونات شود
با همین سینهزنی مرد ظهورش کن خودت
بهترین ساعات عمرم گریه بر جدّ شماست
لحظه ی شیرین من را شورِ شورش کن خودت
این گدا دلشوره دارد جا بماند اربعین...
کربلای نوکرت را جفت و جورش کن خودت
سوختم وقتی شنیدم عمه جانت شام رفت
آتش جان مرا عین تنورش کن خودت
دختر حیدر کجا،این مستِ لایعقَل کجا...
ای خدا این بددهن را زود دورش کن خودت
#مناجات_امام_زمان_عج
#محرم۱۴۰۲
#بردیا_محمدی ✍
#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج
حاج سید رضا نریمانیFadaein-Haftegi-14020804_1.mp3
زمان:
حجم:
39.66M
.
#امام_زمان
#مناجات
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
آتشِ وصل تو تا جانبِ گُلپَر برود
دودِ آه است که از سینهی مجمَر برود
شرحِ هجران تو از حَدِّ سخن بیشتر است
واعظِ لال چگونه روی منبر برود؟!
طاقت عَقربه از دوری تو طاق شده
تا به کِی حوصلهی ثانیهها سر برود؟!
شوقِ تنهاییِ من زیرِ سرِ غربت توست
میل دلداده همین است: به دلبر برود
گره کورِ ظهور تو اگر من هستم
حاضرم پای تو جان از بدنم در برود
چه غلطها که از این بی سر و پا سر نزده
کاشکی آبرویم پیش تو کمتر برود
نَفْسِ من بانیِ حبس پرِ پروازِ من است
آرزوی قفس این است: کبوتر برود
خواهشاً اشکِ دمِ مشکِ مرا قطع مکن
چشم من کاش که از روضهی تو تَر برود
بی پناهم منِ سرخورده..، پناهم زهراست
طفلِ آزُرده فقط خانهی مادر برود
خادمِ فاطمهام..، صاحبِ من شخصِ علیست
میروم سمت همان راه که قنبر برود
مستیام گردن انگورِ ضریح نجف است
این خُمار آمده میخانهی حیدر برود
چارهی این همه بیچارگیام کرببلاست...
پیش ارباب، غم از خاطرِ نوکر برود
جانِ آن کُشتهی لبتشنهی بی سر..، برگرد
قبل از آن که ورقِ عُمر به آخر برود
* *
ما ندیدیم به غیر از حرمِ حَلقِ حسین
خنجری کُند به پابوسی حنجر برود
نکند موقعِ غارت، به حرمها برسند
نکند فکر سنان در پِی معجر برود...
#بردیا_محمدی ✍
#سید_رضا_نریمانی 🎤
#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج
حاج سید رضا نریمانیFadaein-Haftegi-14020804_1.mp3
زمان:
حجم:
39.66M
#امام_زمان
#مناجات
#امام_حسین #گودال_قتلگاه
آتشِ وصل تو تا جانبِ گُلپَر برود
دودِ آه است که از سینهی مجمَر برود
شرحِ هجران تو از حَدِّ سخن بیشتر است
واعظِ لال چگونه روی منبر برود؟!
طاقت عَقربه از دوری تو طاق شده
تا به کِی حوصلهی ثانیهها سر برود؟!
شوقِ تنهاییِ من زیرِ سرِ غربت توست
میل دلداده همین است: به دلبر برود
گره کورِ ظهور تو اگر من هستم
حاضرم پای تو جان از بدنم در برود
چه غلطها که از این بی سر و پا سر نزده
کاشکی آبرویم پیش تو کمتر برود
نَفْسِ من بانیِ حبس پرِ پروازِ من است
آرزوی قفس این است: کبوتر برود
خواهشاً اشکِ دمِ مشکِ مرا قطع مکن
چشم من کاش که از روضهی تو تَر برود
بی پناهم منِ سرخورده..، پناهم زهراست
طفلِ آزُرده فقط خانهی مادر برود
خادمِ فاطمهام..، صاحبِ من شخصِ علیست
میروم سمت همان راه که قنبر برود
مستیام گردن انگورِ ضریح نجف است
این خُمار آمده میخانهی حیدر برود
چارهی این همه بیچارگیام کرببلاست...
پیش ارباب، غم از خاطرِ نوکر برود
جانِ آن کُشتهی لبتشنهی بی سر..، برگرد
قبل از آن که ورقِ عُمر به آخر برود
* *
ما ندیدیم به غیر از حرمِ حَلقِ حسین
خنجری کُند به پابوسی حنجر برود
نکند موقعِ غارت، به حرمها برسند
نکند فکر سنان در پِی معجر برود...
#بردیا_محمدی ✍
#سید_رضا_نریمانی 🎤
#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج
https://eitaa.com/yaemamzamanadrekni
.
#مناجات_با_خدا
صدایت می زنم یا قاضی الحاجات، پنهانی
صدایت می زنم با حال اندوه و پشیمانی
صدایت می زنم یا ایُّهاالرحمن،نگاهی کن
نگاهی کن به حال و روز من..،این نابسامانی
اگرچه من نمکگیری نمکنشناس هستم..،باز
نیاوردی به رویم،راه دادیام به مهمانی
به تو رو می زنم با کوله باری از گناهانم
به تو رو می زنم ای مهربان،رو برنگردانی!
بگو درددِل خود را به غیر از تو به که گویم
تویی که دردهایم را نگفته نیز می دانی
پر و بالم به چنگ نفس سرکش سخت زنجیر است
قفس تنگ و نفس گیر است..،وای از مرغ زندانی
دلم لم یزرعِ اندوهخیزی از گناهان است
ندیده تا به این لحظه به خود،یک قطره بارانی
نماز و روزه های ناقصم بوی ریا دارد
به قرآن که خجالت دارد این طرز مسلمانی
حُسین گفتن بدونِ اشک را هرگز نمی خواهم
مرا ای کاش با هر "یا حسین" گفتن بگریانی
مگیر این نعمت چشم تر و آشفتهحالی را
وگرنه بنده ی خاطی ندارد راه جبرانی
در آتش هم بیندازی..،بگویم:دوستت دارم
دلت می آید آیا عاشق خود را بسوزانی!؟
خدایا این گنهکار از عذاب قبر می ترسد
از آن لحظات تنهایی،از آن ساعات ظلمانی
تو را جان علی موسی الرضا..،با من مدارا کن
به حق بوسه ام بر مضجع شاه خراسانی
دم افطار ها با کام تشنه روضه می چسبد
بخوانی روضه ی های تشنگیِ شاه عطشانی
▪️
▪️
لبش ذکر خدا می گفت..،لعنت بر سنان مست
لبش ذکر خدا می گفت..،وای از نیزه ی آنی
صدای استخوان هایش تمام عرش را لرزاند
به زیر سم مرکب زیر و رو شد جسم عریانی
#بردیا_محمدی ✍
#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج
سید رضا نریمانی4_5805682567323589250.mp3
زمان:
حجم:
35.8M
#مناجات_با_خدا
باز کن در به روی سائل هجراندیده
این منم..،بندهی آلودهی خُسراندیده
پاک کن اشک مرا وُ بغلم کن یا رب
عبد سرخورده محبت ز کریمان دیده!
دستم از دست تو وا شد که چنین گم شده ام
آنقَدَر رنج و بلا کودک گریان دیده
نَفسسرکش چه بلایی که نیاوَرد سرم
چهکسی مثل من اینگونه پشیمان دیده؟!
چشمپوشی ز خطا،مسلک اهل کرم است
هرچه بد کرده گدا باز هم احسان دیده
غرق عصیان شده بودیم..،که زهرا آمد
شیعه از چادر او خِیرِ فراوان دیده
گرچه گیریم..،رضا ضامن ما خواهد شد
لطف ها نوکر از آقای خراسان دیده
زیر و رو کن دل آلوده ی ما را..،به علی
ذکر او را لب ما آیه ی قرآن دیده
پای ما را بکشانید به درگاهِ نجف
این گدا بندگی اش را دمِ ایوان دیده
لحد آخر ما دست امیر نجف است
دفن ما را خودِ شاهنشهِ خوبان دیده
بیقراریم..،به ما رزق حرم را بدهید
نوکرش هرچه که دیده است ز هجران دیده
آب می خواست..،که شمر آمد و او را چرخاند
خنجری را لبِ پاخورده ی عطشان دیده
کهنه پیراهن او دست حرامی افتاد...
خواهری جسم پُر از نیزه یِ عریان دیده
#بردیا_محمدی✍
#کانال_اشعار_مناجات_امام_زمان_عج