.
#قسمت_دوم مراسم قرآن به سر گرفتن ویژهٔ شبهای قدراجراشده#شب_نوزدهم ماه مبارک رمضان سال ۱۴۰۱به نفس حاج مهدی رسولی
●━━━━━━───────
امروز تا صبح میگفت: سی ساله غصه میخورم، سی ساله دارمحرفم رو به چاه میزنم. دیگه بسه، دیگه از زندگیِ بدون زهرا خسته شدم.
سحر حضرت علی از خانه خارج شد وارد مسجد شد. میگن: وارد مسجد شد صدا می زد: الصَّلوة،الصَّلوة... همه رو بیدار کرد به اون نانجیبم رسید زد به پاش گفت بلند شد نمازت روبخون، میگن: مولا آرام آرام وارد مأذنه شد، قدم روی این پله های مأذنه کوفه میذاشت، صدا می زد: "الله اکبر، الحمدالله رب العالمین، سبحان الله" حضرت زینب تو خونه ی اُم کلثوم، یهو دیدن، صدای اذانِ علی از مسجد بلند شد.
زینب صدا میزنه بابا یه بغضی توصداته، بابا چقدر لحن اذان گفتنت شبیه اون قرآن خوندنت تو مدینه شده بابا...کدوم قرآن خواندن؟بابا یادت میاد سر مادر تو بغلت بود یهو با نگاش به تو نگاهکرد، صدا زد: علی بگو بچههام رو از حجره بیرون ببرن... بابا یادت میاد مادرم بهت گفت علی برام قرآن بخون. بابا یادت میاد شروع کردی قرآن بخونی" بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَن الرَّحِيمِ، يس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ..."
بزرگی اینجوری روضه میخوند: به دل علی افتاده بود عُمر فاطمه به اندازه یه یاسین مونده، هی میخوند برمیگشت به فاطمه نگاه میکرد،"يس، وَالْقُرْآنِ الْحَكِيمِ"نرو فاطمه...
اذان تمام شد آمد پایین ایستاد برای نماز، بعضیا میگن نماز نافله صبح بوده. آقام وارد سجده شد نانجیب شمشیر رو بالا آورد مولا میخواد سر از سجده برداره نانجیب شمشیر رو بالا گرفت. زمینیا میگننزن، آسمونیا میگننزن، فرشته ها میگن نزن، یه خانومی هم معجر دست گرفته، فاطمه میگه نزن. هم مولا حرکت کرد سر رو بالا آورد همنانجیب شمشیر رو پایبنآورد، چنان ضربه به فرق سر مبارک خورد صدای ضجّه آسمان را پرکرد: علی را زدند. روایت میگه: وقتی زمین خورد اماممجتبی دوید سر بابا رو بغل گرفت مردم ریختن دور علی خون از سرش داره میره .عمامه رو سفت بالا سرش بستن، روایت میگه با گوشه چشمش آسمون رونگاه می کرد ومی گفت: "الحمدالله ..الحمدالله، سبحان الله...."
جانورند حسین ایاخ طرفندیدی. جان ورند عباس بله سیزیلیردی بابایه.آقا ئوزونن یخیلدی یخیلاندا زهرانی یادینه دوشدو، مسجیده آسیمانه باخیردین علی، اما سلام اولا اوآقایه که گودی قتلگاهد یخیلمیشدی گوزونون قیراخینن آسیمانه باخیردی، بیدن نانجیب اَل آتدی محاسنینه آقامی ئوز اوستن دولاندوردی گوردولر حسینگوزونون قیراخینن آسیمانه باخیر ..آتلارین ایاقی سسی گلیر. امام صادق علیه السلام بویوردو: گوزوخیمه لر باخا باخا جان ورده ..
چوخ خیمیه باخما من اوزومدم حسینچیم
توکلدور خیمه لر وای ابالفضل اویان ..
ــــــــــــــــــ
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#ماه_مبارک_رمضان
#کربلایی_مهدی_رسولی
#شب_قدر
#روضه_امیرالمومنین_علیه_السلام
#مراسم_قرآن_بر_سر_گذاشتن
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
۲👇
┈•꧁بٰابُ༼﷽༽الْحَرَم꧂•┈
|⇦•نه امروز و دیروز ..
#قسمت_دوم #مناجات و توسل اجرا شده شبِ اول محرم ۹۹به نفس سید رضا نریمانی•ೋ
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
【توجه】:
جهت استفاده ، متون حتماً به همراه صوت در اختیار دیگران قرار گیرد.
●•┄༻↷◈↶༺┄•●
نه امروز و دیروز دلتنگتم
که دل خیلی وقته پر از غم شده
من از شام عاشورای سال قبل
دلم تنگ ماه محرم شده
یه سال همه فکر و ذکرم اینه
محرم شه، روضه بگیرم برات
یه ساله دارم روز و شب میشمارم
که تا روز سوم، بمیرم برات
هزارون هزار بار شکرت خدا
رسوندیم به ماه عزای حسین
حالا تنها چیزی که میخوام اینه
بذاریم بمیرم برای حسین
شب اوله، اشک چشمم بده
بذار خون ببارم به حال خودم
دوباره زدم زیر قولم ولی
دوباره نذارم به حال خودم
چقدر حرف دارم، کجاشو بگم؟
که از درد و غصه پُرم یاحسین
چیه این بلائی که نازل شده؟
از این فاصله دلخورم یاحسین
دلم تنگه واسه همون روزایی
که زانو به زانو، نفس توو نفس
صدامونو توو هم گره میزدیم
با هم میپریدم از توو قفس
یه عمره که باهم برات سوختیم
جدایی حالا واسهمون مشکله
نذاری که فردای محشر دیگه
میون ماها باشه این فاصله
توی خلوت روضه، کِز میکنم
شلوغیه بابالحسین و میخوام
دلم لک زده واسه اینکه بازم
پیاده مسیر حرم رو بیام
خودت میدونی قصۀ اربعین
روی قلب زارم چه داغی شده
ببین خستهم از کار دنیا
چقدر دلم تنگه چای عراقی شده
دلم تنگه عکس شهدائیه که
رو هر ستون خیره بودیم به هم
شهیدا هم الان شهادت میدن
چه اندازه دلتنگه حاج قاسمم
آهای مردم شهر باور کنید
که از هرچی گفتید دل میکَنَم
ولی روضهها رو نگیرید ازم
که والله بیروضه، دق میکنم
آقامون به خاک و به خون میکِشَن
مگه میشه روضه نگیرم براش
مگه میشه از غربت مادرش
نخونم، نسوزم، نمیرم براش
الهی شما غم نبینید ولی
دل ما که از دست دنیا پره
الهی نبینید هیچ مادری
جلو چشم بچش کتک میخوره
الهی نبینید مردی غریب
با چشمای گریون تماشا کنه
که زخم روی بازوی خانمش
توی غسل دادن دهن وا کنه
چجوری نمیرم برای علیم
که زهراش و داره کفن میکنه
حسینش رو میگیره آروم کنه
چه فکری برای حسن میکنه؟
شاعر: #داوود_رحیمی
#کانال_نوحه_یازینب_سلام_الله_علیها
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج_والعافیه_والنصر
#هدیه_محضر_امام_زمان_عج_صلوات
http://eitaa.com/joinchat/2288255007C8509f44f1f
.
|⇦•گفتم بدون مایه...
#قسمت_دوم #روضه #هجوم_به_بیت_وحی اجرا شده۱۴۰۲ به نفس سید رضا نریمانی
●━━━━━━───────
گفتم بدون مایه فطیر است کارمان
بیمرتضی و فاطمه گیر است کارمان
*گفتم اینا هم باید با ما همراه بشن
نمیشه توی این شهر همه با ما بیعت کردند غیر از علی و فاطمه ...باید کاری کنیم که علی هم با ما بیعت کنند..*
گفتم زِ یارِ غار حمایت کند علی
باید به زور هم شده بیعت کند علی
از این جهت روانه شدم سمت خانهاش
گرد آمدیم پشت درِ آشیانهاش
*یه عده رو جمع کردند.. حدود سیصد نفری شدیم اومدیم پشت در خانه امیرالمومنین
به این نیت که از علی بیعت بگیریم .علی هم با ما باید همراه بشه. من اینجوری میگم رفت گشت توی مدینه همه اراذل و اوباش رو جمع کرد. هر کی از علی کینه به دل داره بیاد امروز میخواهیم بریم در خونهٔ علی ..خیلیها خوشحال شدند فهمیدند امروز روزشه...به همهٔ این سیصد نفر هم قبلش که اینها را جمع کرد، گفت هرکس هر چی میتونه همراه خودش بیاره ؛ همه با دست پر اومدند. هر کی تونست تازیانه آورد هیزم و چوب آورد بعضیا شمشیر آوردند ..طرف حساب علیه.. مرد عادی که نیست .از اینطرف قراره بیعت بگیریم یا قراره بجنگیم؟ چه خبره؟؟ آخه برای بیعت که اینهمه آدم نمیبرن ..اینهمه که دست پر نمیآیند.*
پشت سرم مهاجر و انصار آمدند
حتی به یاریام در و دیوار آمدند
هر لحظه، لحظه بیشتر و بیشتر شدیم
در پیشِ چشم فاطمه سیصد نفر شدیم
گفتم علیِ خانهنشین را خبر کنید
مثل بقیه بیعتِ بیدردسر کنید
گفتم که ختم قائله در دست حیدر است
بیعت علی اگر نکند کار ابتر است
آمد صدای فاطمه از پشتِ در به گوش
میگفت از امامت و حقِّ پسرعموش
*پشت در اومد ..دید خیلی پشت در شلوغ شده . از این طرف همه دارن داد میزنند که یا از خونه بیرون میایی یا خونه و اهلش رو به آتش میکشیم؛ از اینطرف یه خانمی حامله پشت در اومده داره حرف میزنه. داره میگه شما غدیر رو فراموش کردید. علی با شما بیعت نمیکنه..*
حکم ولایت ازلی را به ما نداد
یک تار موی شخصِ علی را به ما نداد
گفتم به حال خویش نباید رها شود
وقتش رسیده شعلهی آتش به پا شود
در بین دود فکرِ علی بود فاطمه
همواره گرم ذکرِ علی بود فاطمه
*گفتم هیزما رو بیارید ..هیزم را آوردند
در رو به آتش کشیدند. معاویه جات خالی بود پشت در خونه ی علی..در توی شعله داره میسوزه ...دیدم پشت در فاطمه داره علی علی میگه..*
گرم حمایت از علیَش عاشقانه بود
تنها علاجِ کار فاطمه تازیانه بود
قبل از آنی که لگد به در بزنند
لای در وقتی باز شد
تازیانه رو گرفتند از بین در
هی با تازیانه به بازوی فاطمه میزدند.
*دیدید یه نفر میخواد در رو باز کنه اگه یه نفر پشتِ در باشه دستش رو حایلِ در میکنه در باز نشه. همین که دیدند دستش حایله که این در باز نشه اونقدر با تازیانه به بازو زدند در وا شد..*
کاشانهاش همین که پُر از بوی دود شد
با تازیانه بازوی زهرا کبود شد...
.....ـــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ.....
#اَللّهُمَّ_عَجِّل_لِوَلیِّکَ_الفَرَج
#روضه_حضرت_زهرا_سلام_الله_علیها
#سید_رضا_نریمانی
#فاطمیه
┅═┄⊰༻↭༺⊱┄═┅
.👇