4_6030574644149355693.mp3
2.52M
واعظ حجت الاسلام دارستانی
نگاه به نامحرم بدحجابی
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا دارستانی◆
🍀 نـگاه به نامحــرم 🍀
نگاه به نامحرم روح و روان انسان را به هم می ریزد. بی حجابی یعنی نامهربانی به جامعه. خانمی که حجابش را رعایت نمی کند و به جامعه میآید، دارد به جامعه نامهربانی می کند؛ لذا کسانی دیگر نیز به او نامهربانی خواهند کرد؛ چون خداوند زیبایی را که تنها به یک نفر نداده است. انسان ذاتا تنوع طلب است.
اگر یک خانمی بیاید و در خیابان گلها را لگد کند، آیا مردم به این زن فرد عاقلی می گویند؟ شما میدانید که چقدر از جوانهای ما مثل همان گل ها پرپر می شوند؟ چقدر از جوان های ما گرفتار چشمهایشان هستند؟ آن ها دینشان را دادهاند رفته است، بروید در زندانها مشاهده کنید که چه جنایت هایی را آقایان و خانمها فقط به خاطر یک نگاه مرتکب شده اند. اسلام اینقدر بحث حجاب میکند، بحث نگاه میکند، بی حجابی یک نامهربانی است اول به خانواده خود فرد و دوم به حریم خانه های دیگر. من لغتی بهتر از نامهربانی پیدا نمی کنم!
- یک زمان، امیرالمومنین حضرت علی علیه السلام شیطان را دیدند که شال و کلاه کرده است و به تعبیری رابین هود شده است و تیر و کمان برداشته است. رو به شیطان کردند گفتند: چرا این طور شده ای؟
- گفت: میروم به شکار.
- حضرت فرمود: به شکار چی؟
- گفت: من به جز شیعیان تو با کسی کار ندارم.
- آقا فرمودند: اولین تیر را به کجای آن ها می زنی؟
- گفت: به چشم هایشان چشم هارا که زدم، گویا همه جا را زده ام.
مراقب چشم ها باشید هر چیز که بخواهد از این چشم ها وارد شود، حداقل یک نگهبان برای چشم هایتان در برابر آن چیز بگذارید.
4_5947389489927160756.mp3
2.5M
#متن_سخنرانی حاج آقا دانشمند
#غیـبـت کردن به چــه قـیـمـت؟
آهای مومن ها، آهای هیئتی ها؛ آهای مسجدی ها؛طلبه ها؛ این همه که بین ما بچه مثبت ها و مومن ها غیبت و تهمت رد و بدل می شود به کاهنات قسم، بین عرق خورها و چاقوکش ها و لات ها، این همه غیبت نمی شود؛ ما خیلی غیبت می کنیم، ما توی مسجد، حسینیه، با پیامک و بلوتوث و پشت گوشی و سر کار و توی تا کسی و خلاصه به هرجا که می رسیم غیبت می کنیم!
زمانی که دنبالش می رویم و ناخن می زنیم، می بینیم از صد تا یکی هم درست نیست. ولی شایعه شده و پخش هم شده ؛ خوب فردا با روز قیامت چه می کنید؟ با دادگاه الهی چه می کنید؟ پیغمبر اکرم(ص) فرمودند: «اگر کسی آبروی مومن ومسلمانی رو ببرد؛ مثل این است که کعبه را با خاک یکسان کرده باشد.» یعنی از ابرهه بدتر بودن!! چون ابرهه آمد؛ تا کعبه را خراب کند اما نتوانست ؛ ولی کسی که آبروی مومن را می برد کعبه را خراب کرده، یعنی از ابرهه پس تر است. در حدیث آمده است، اگر کسی با آبروی مومنی بازی بکند؛ مانند این است که، هفتاد تا پیغمبر را در بیت المقدس سر بریده است و کسی که قاتل پیغمبر باشد ، می تواند سرباز حضرت مهدی باشد. کسی که از ابرهه پس تر باشد ؛ به درد حجت ابن الحسن میخورد؟!! زیپ دهان تان را بکشید.
مگر با چشمانت ندیده ای؟! باز حق گفتن ندارید. شخصی نزد امام صادق علیه السلام آمد و گفت من دیدم که کسی گناهی را مرتکب شده ؛ چرا نباید بگم؟ امام صادق علیه السلام فرمودند: چون گناه کردنش را دیدی، اما توبه کردنش را ندیده ای. شاید بعد از گناه توبه کرده باشد.
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
التماس دعای فرج وعاقبت بخیری🤲
@yaemamzamanad
◆ #متن_سخنرانی حاج آقا دانشمند ◆
🌸 تـوبه مصطفـی دیوونه 🌸
تو تهران شخصی به نام «مصطفی دیوونه» بود، در زمان خودش تو چاقو کشی نمونه نداشت، جگر شیر داشت، میگفتند بابا این دیوونه است! رفته تو دل ۱۰۰نفر که می خواهند او را بزنند، این قدر شجاع بود ،تهِ ته دلش حسین علیه السلام را هم دوست داشت. یه صفت تو وجودش بود محرم که می شد دست از همه بدی ها بر می داشت، ادب می کرد. همین دستش را گرفت (شما یک ذره خوبی داشته باشی همون یه ذره خوبی نقطه عطف است برای وصل به ابی عبدلله ) یکسال یهو تصمیم گرفت دهه ی اول محرم رو روضه بخواند، نوچه هاشو جمع کرد گفت: می خوام دهه ی اول محرم رو روضه بخوانم، گفتن آقا دهه ی اول؟ گفت آره اشکال نداره(کی جرئت داشت بگه نه)
گفت: بهترین منبری تهران کیه؟ گفتن آقا شیخ احمد صاحب نفس است. گفت: برید به آقا شیخ احمد صاحب نفس بگید دهه ی اول محرم باید بیای خونه ما منبر بروی. آمدن پیش آشیخ احمد، آشیخ احمد یک خنده ای کرد گفت: سلام مارو به آقا مصطفی برسونید بگویید خوشحال شدیم که تو هم بانی روضه امام حسین شده ای، اما آقا مصطفی آخر ذی الحجه است، ده روز دیگه محرم شروع می شود بابا من قول دادم، گفتندگ آقای آشیخ احمد مصطفی دیوونه است، با او کسی جرئت ندارد در بیفتد، گفت آقا مصطفی جرئت داره با امام حسین در بیفتد؟ رفتن به او گفتند، مصطفی خودش آمد گفت: آشیخ من میخوام روضه بخوانم دلمم میخواد تو بیای چه کنیم؟گفت زوری نمیشه که روضه بخوانی من بانی هام این ها هستند، برو به بانی های من بگو اگر آنها راضی باشند من یکی از وقت هارو که میخوای اونجا نمیرم میام اینجا برا من فرقی نداره،
آدرس رو گرفت رفت سراغ بانی ها، همه مردم ازش می ترسیدن اون موقع کلانتری و ژاندارمری هم ازش میترسیدن، بانی دید مصطفی دیوانه با خدم و حشمش آمده، گفت: بفرما! ( بیچاره مثل بید میلرزید) گفت چه خبره آقا؟ گفت: ما آشیخ احمد و میخوایم. گفت: همش مال شما (ما غلط بکنیم بگیم نه.) آمد گفت آقا راضی شدن گفت خب باشه میام.
آشیخ احمد رفت منبر و از ترسش فقط به پاهاش نگاه میکرد و حرف میزد، اینا هم گوش می کردن روضه هم می خوند، اینا خیلی آقای می کردن سرشو نو می نداختن پایین. شب اول گذشت تا.....شب آخر شد.
مصطفی وقتی آشیخ اومد گفت آشیخ بنشین این گوشه یه چای بخور، نٌه شب خونه ما رفتی منبر، هنوز بلد نشدی حرف بزنی! بابا اینا لاتن زبون خودشونو میخوان زبون آخوندی که فایده نداره آشیخ گفت: من بلد نیستم. مصطفی گفت: من ده دقیقه قبل از شما میخواهم برم منبر فقط دعا کن حضرت زهرا تاثیر بگذارد گفت یاعلی...
گفت مصطفی آمد نشست رو پله اول منبر و(حالا همه زیر مجموعه اینن تمام لات هاب تهران میگن گنده ما مصطفی است) مصطفی گفت: همه مودب دو زانو بشینید، همه مودب نشستن گفت: اگر من یک روز از همه بیشتر زندان رفتم قبول دارید؟ همه گفتن بله. گفت اگه یک دعوا بیشتر از همه کردم قبول دارید، همه گفتن بله. اگه یک چاقو زده باشم بیشتر از همتون، گفتن بله. اگه یه چهار لیتری بیشتر عرق خوردم باشم، گفتن بله. اگه یه رختخواب گناه بیشتر پهن کرده باشم، گفتن بله. (همه ی اینا بله شما تاج سر مایی)گفت: پس من از همه ی شما گناه کار تر و خفن ترم از همتون سابقه دار ترم، گفتن بله.
گفت پس سرتون رو بندازین پایین امشب شب ختم مجلس ماست من از آخوندا شنیدم امشب مادر حسین تو مجلس میاد، امشب زهرا تو خونه ای منه، سرا پایین ناموس علی آمده، همه سرا رو انداختن پایین (وقتی آهن ربای امام حسین می خواد جذب کنه چه میکنه) گفت آی رفقا من میخوام محضر فاطمه زهرا یه اقرار کنم فقط گوش کنید، سرهاتون رو پایین بندازین همه سرها پایین، گفت رفقا به سید الشهدا قسم به زهرا مرضیه مهمان امشب خانه من، قسم من خیلی جاها رفتم خیلی مجالس، دیدم خیلی آدم دیدم اما جلو مادرش زهرا میگم من تو عمرم آقا تر از حسین ندیدم، حسین خیلی آقاست خیلی با معرفته، آی رفقا شما مهربان تر از امام حسین نمی بینی، نمیدانی حسین کیه... من امشب میخوام جلوی مادرش زهرا بگم زهراجان من دیگه دست به گناه نمیزنم.
حالا که لیاقت نوکری بهم دادین دیگه نمیرم، همه زدن زیر گریه.
گفت آی رفقا اونای که اومدن کربلا حسین رو کشتن لات نبودن. برای اینکه ما لاتا سیلی به دختر بچه نمیزنیم، کسانی که دستشان به خون امام حسین علیه السلام آغشته شده بود؛ لات نبودند. چون لات ها با زن جماعت کاری ندارند. لات نبودند چون اگه ما با کسی دشمنی داشته باشیم یا به خون او تشنه باشیم ؛ اگر با زن و بچه ببینیمش کاری بااو نداریم، و می گویم بیا برو، چون اگر ما باکسی دعوا کنیم و زمین بزنیم طرف رو ؛ دیگه لگد مالش نمی کنیم. من تعجب می کنم از طرز حرف های مصطفی! و آخرین حرف مصطفی؛ این بودکه : اگر ما نمک کسی را بخوریمـ نمکدانش را نمی شکنیم. آخه نامردها! امام حسین علیه السلام رو زدید ؛ دیگه چه دلیلی داشت که لباس هایش را دربیاورید؟ آخه زدیدامام حسین علیه