هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
یه کم بحث عمیقتر
چند وقت پیش حدیثی قدسی خواندم در کتاب علامه حُرّ عاملی که: خداوند دو جا به تعبیری خنده اش میگیرد... یکی، جایی که بخواهد یکی را عزیز کند و همهٔ دنیا جمع شوند که ذلیلش کنند. و یکی وقتی بخواهد کسی را ذلیل کند و همهٔ دنیا جمع شوند که عزیزش کنند...
در جریان اخیر ایران، رسما ناجوانمردانه، برخی از ایرانیهای ساکن داخل و خارج به هر دری میزنند که به تصور خودشان ضربه اساسی بزنند. در حال رو زدن به هرکس و ناکسی هستند... به دشمنان ایران!. به کسانی که تا دیروز روحشان از وجود کشوری بنام ایران خبردار نبوده. و یا به کسانی که رسما اعلام کردهاند که بودجه سالانه دارند برای فروپاشی ایران. به کسانی که ذره ای هم ایران و ایرانی برایشان مهم نیست و هیچ دغدغه ای نسبت به ایران و مردمش ندارند. اصلا نمی دانند ایران کجاست. اصلا برایشان بی معنی ست رفتار این دست از ایرانی ها. خیلی از کارهایشان را دنبال کردم. واقعا رفتاری ضایع و دور از کلاس اجتماعی دارند. خیلی عجولانه و پرشتاب پیام می دهند. هشتک گذاری می کنند. به راحتی دروغ میسازند، بزرگ می کنند. خودشان باور می کنند. اینطور رو زدن به غریبه تازه نه با بیان اصل و حقیقت ماجرا که با دروغهای عجیب و غریبی ست که واقعا انسان احساس خجالت می کند...
بعد من فکر می کنم این حوادث چیز عجیب و جدید و متفاوتی نیست. در طول تاریخ هزاران بار حق و باطل به مصاف هم رفتند و مقابل هم قرار گرفتند. در ظاهر هم سپاه باطل بیش از سپاه حق بوده است. پر سرو صدا تر. پرجنجال تر. همان کف روی آب که قرآن می گوید باطل مانند کف روی آب است. و حق خود آب. به هیاهو و سر و صدایش توجه نکن. طبیعتا کف از بین می رود و آنچه می ماند خود آب است.
حضرت علی که به شهادت رسید تا زمان ششمین امام بعد ایشان مزار ایشان پنهان بود. چرا؟ چون توهین و تخریب می کردند. امام حسین که شهید شد، به حضرت زینب گفتند دیدی خدا با شما چه کرد و چه کسی شکست خورد و چه کسی پیروز شد؟ بعد هم در تاریخ هست که بارها مزار امام حسین را آب بستند و کامل زمین را شخم زدند و کشاورزی کردند که قبرها گم شوند... اما امروز را می بینیم... در این دنیایی که به سمت تمامی سبکهای گناه و آلودگی و بی دینی می رود گرایش انسانها به این والامقام ها هر سال گسترده تر می شود. و مراسماتی که در دایره یک گروه از شیعیان بود به گستردگی تمام مسلمانان شده و حتی با دین و خارج از دین، جهانی شده است. یعنی تا جایی که از سراسر جهان میلیونی به سمت او برای اربعینش حرکت می کنند... اربعین حسینی هنوز بایکوت خبری است در دنیا ولی هرکه آمار گرفته و محاسبه کرده اعلام کرده است که چنین تجمع و گردهمایی در جهان با این سبک خاص اصلا سابقه و شبیه ندارد.
تاریخ خوانی و آینده پژوهی به ما می گوید: «عدو شود سبب خیر اگر خدا خواهد». زمانی در جهان قرآن ها به آتش کشیده شد با هدف تظاهر به تنفر مردم از اسلام. اما ناگهان خبر رسید سرعت گرایش به اسلام در جهان بیشتر شده است. از خیلی از کسانی که مسلمان شدند پرسیدند: علت مسلمان شدن شما چه بود؟ گفتند: ما اصلا نمی دانستیم قرآن چی هست! وقتی این همه هیاهو در دنیا دیدیم گفتیم برویم این کتاب را بخوانیم ببینیم آخر چه گفته که انقدر مورد نفرت است و بعد با معارف عمیقی آشنا شدیم که هیچ جا سراغ نداشتیم و این باعث هدایت ما شد...
حالا من فکر می کنم احتمالا وقایعی در پیش است که باید اول ایران در جهان شناخته شود... بی شک خیلی ها تازه می پرسند ایران کجاست؟ ایرانیها چه کسانی هستند؟ رهبر ایران چه کسی است؟ داستان چیست؟ یعنی با این دروغ ها اول ایران را می شناسند ولی کم کم... با ایران واقعی آشنا می شوند.
پس به نظر لازم هست دنیا ما را بشناسد... چون اتفاقاتی جهانی در راه هست که ظاهرا محورش ایران خواهد بود... اتفاقی نجات بخش، مانند همان انفجار نور و البته با مقیاس جهانی. بخاطر همین باید بدانیم در این میان دنیا به کام کسانی که این توطئه را تئوریزه کردند پیش نخواهد رفت. قرن هاست سنت های الهی کاملا مشخص محقق و تکرار می شود. دود آتش این ناجوانمردی که به پا کردند در چشم تک تک این افراد خواهد رفت. در زندگی فردی و اجتماعی آن ها. اما خب آینده جهان در این خصوص در ادامه، هم دیدنی، هم شنیدنی و هم تجربه کردنی است... فقط چون در حصار زمان و مکانیم نیاز به صبر هست.
🏴🚩 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
هدایت شده از صدای ایران | VOI
هزینه های کمرشکن هلندی
🔸وقتی رسیدم هلند گران شدن همه چیز به چشم می آمد. اینجا به دلیل گرانی شدید بنزین، مردم تشویق به استفاده از ماشین های برقی می شوند. هزینه برق ماشین دقیقا دوبرابر شده بود. شنیدم یکی از همین ایرانی های ساکن اینجا که ماشینش با بنزین کار می کند گفته برای هر بار بنزین زدن به بلژیک می رود. چون باز به نسبت ارزان تر در می آید.
🔹رفتم یک فضای باز و نشستم به مطالعه که سر صحبت با یک مغازه دار باز شد. گفت که یک پروسه ۵ ساله طی شده تا به هلند رسیده. اول پناهنده شده به ترکیه. بعد از مدتی منتقلش کرده اند به کمپ یونان. بعد از مدتی کمپ یک کشور دیگر، بعد از مدتی هلند. زمان زیادی در کمپ بوده اند و اضطراب اینکه بلاخره پذیرش می شوند یا نه. تازه شروع میشود یادگیری زبان هلندی و تلاش برای یافتن کار و روزگار سختی را خلاصه گذرانده بود تا امروز. الان یک مغازه اجاره ای دارد و هفت روز هفته صبح تا بعداز ظهر با همسرش کار می کند تا بتواند خرج زندگی را در بیاورد.
🔸حرف از ایران شد و اظهار ناراحتی و تاسف کرد که باور نمی کند مردم ایران انقدر ناراضی باشند. گفت که از زندگی بیرون از ایران خبر ندارند و نمی دانند که هرجا باشی چقدر باید تلاش کرد تا بتوانی یک زندگی خیلی معمولی را تازه بسازی.
🔹گفت: اینجا در مغازه ما همه چیز برقی است. ماهی ۸۰۰ یورو هزینه برق پرداخت می کردیم یعنی ۲۴ میلیون و الان بعد از این گرونی ها رسیده به ۴۰۰۰ یورو. به پول ما یعنی ماهی ۱۲۰ میلیون. ۵ برابر شده. و تازه این وضع ماست. برای بقیه که از سیستم گازی استفاده می کنند گرانی ۷ برابر شده. بعد گفت در ایران سریع می گویند انقدر درآمدش هست به یورو خوش به حالش. اما نمی گوید چقدر خرج و مخارج زندگیست و چقدر برای آدم می ماند. تازه مالیات که به کنار.
🔸گفتم: حالا در ایران زمستان که می شود انقدر خانه ها گرم است و چلچراغ ها روشن که در و پنجره باز می کنند... یک لبخند تلخ زد و گفت: اینجا بروید ببینید مردم در خانه ها چگونه زندگی می کنند. شب ها یک تا دو چراغ روشن می کنند. جوراب بافت می پوشند لباس بافت می پوشند شلوار گرم کن می پوشند. چرا؟ چون نمی توانند از پس هزینه گاز و برق برآیند. برخی که همان چراغ هم روشن نمی کنند و شمع روشن می کنند. هم نور می دهد هم گرما.
🔹خیلی صحبت کرد و وقتی از زندگی سختش می گفت نمی دانستم چه بگویم. بخصوص که می گفت و تا پایان عمر همین است. ما که نمی توانیم به راحتی خانه بخریم. الان سالهای سال است دوستانی در هلند هستند و نتوانستند خانه بخرند. اما خب باید هفت روز هفته را کار کنیم که بتوانیم زندگی را اداره کنیم.
🔸غم انگیز اینکه هیچ هم طلبکار نبود، و به سیستم هلند هیچ بد و بیراه نمی گفت. فقط گفت ایران خیلی شرایط خوبی دارد که وابسته نیست. الان این کشورهای اروپایی به شدت به هم وابسته هستند. همین هلند به همه چیز وابسته است و الان سر قضیه اکراین واقعا از همه جهت دچار مشکل شده است.
💡 مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
🎙به کمپین#صدای_ایران بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1564672000C862dbe03c9
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
دوستِ عزیزِ کمسنِ معترضم...
من در اینستا فعال نیستم... وقتش رو ندارم.
اما رفقا بهم پیام دادن که دیدی فلانی چه استوریهایی میگذاره؟
از اعتراض و اغتشاش و...
خیلی ناراحت شدم. فکر نمیکردم اهلش باشه. به بچهها گفتم خب من که ندیدم استوریهاش رو. شما دیدید. خب بی واکنش نباشید یه چیزی بگین. گفتن: نه نمیشه، سخته، میترسیم همین قدر رابطه هم خراب بشه و ... دوسش داشتن. دلشون نمیاومد...
اذیت بودم. نمیتونستم بیتفاوت باشم. تا اینکه یه شب دل رو زدم به دریا و از استوریهاش گفتم. دل پری داشت... شروع کرد گفتن... چرا نمیشه اعتراض کرد. چرا میزنن. چرا اینطور. چرا اونطور...
دونه دونه جواب دادم... گفتم تو یه کانال مخالف اون سمتی که الان هستی، عضو هستی؟ تا حالا اخباری از این ور شنیدی؟ خبری دیدی، تکذیبیهاش رو هم دیدی؟ استدلال و بررسی هم دیدی؟ جوابش منفی بود. حتی از اون مادر مذهبی و بچهای که بخاطر نارنجک دستی آسیب دیده بودن و بچه نوزاد چشمم تخلیه شده بود هم هیچ خبری تا حالا نشنیده بود.
چند موردی که گفته بود جواب براش فرستادم... نمونه خبر خواستم بفرسته برام فرستاد. تکذیبیهاش رو فرستادم... به فکر فرو رفت... گفت: خیلی سخته باور کنم. گفتم حق داری. چون یه طرفه فقط دریافت کردی.
چندبار با هم صحبت کردیم. در رد و بدل استدلالها خیلی نظرش تغییر کرده. پرسیدم ازش چه خبر؟ گفت دکمه سیاست رو خاموش کردم. سعی می کنم این مدت که شلوغ هست خودم رو مشغول کارای دیگه کنم و تو فضای مجازی نرم.
گفتم کار خوبیه اما اگر شک و شبهه داشتی ازم بپرس. گفت: شک و شبهه که زیاد دارم و شروع کرد به گفتن...
منم باز توضیحاتی دادم... مفصل گفتم... تا رسید به پیامی که نوشت: «قانع شدم و چرا کسی روز اول اینا رو بهم نگفته بود. چرا کسی اینا رو نمیگه؟» اشک تو چشمانم جمع شد. هم از دل رئوفش هم از کوتاهیهای خودم.
باید با هم حرف بزنیم. تک تک. نه در گروه و در فضای عصبی و اثبات خود.
شنیدید که اینا ایران تکهپاره میخوان...
ما همه با هم، ما هستیم.
خیلیها، خیلیها تنها در منگنه هجمه آزار و اذیت روانی قرار دارند. باید به هم کمک فکری بدیم. باید در و پنجره ورود بیرحمهایی که برای اینکه ما به جان هم بیفتیم، حقوق میگیرند را ببندیم.
حرف بزنیم با هم.
ازش اجازه گرفتم دربارهاش بنویسم در کانال.
و فکر میکنم بهترین کار ارسال روال پیامهای رد و بدلی باشد.
ادامه دارد...
💡✍ مشاهدات، تجارب و یادداشتهای یک ایرانی🇮🇷 در فرانسه، #هلند و ایران
@ninfrance
هدایت شده از مهندسی ذهن استاد نیلچی زاده
تقریبا دو هفته پیش سفر یک روزه به آمستردام پایتخت #هلند داشتم.
حقیقتا از میزان محجبهها در این شهر هم شگفت زده شدم. از یک جایی به بعد دیگر خسته شدم از عکس انداختن.
از هر ملیتی. شرقی و غربی...
این یعنی پوشش چیزی نیست که اگر از کشوری به کشوری دیگر رفتی قابل تغییر باشد.
#حجاب موضوعی قلبی عقلی اعتقادی است. مکان، زمان و نظرات و نگاهها بر آن تاثیر ندارد.
حجاب حتی سلیقه شخصی نیست. نشانه بندگی است. تک تک این بانوان با اعتماد به خدایی که فرموده: پوشش در اجتماع برای جسم و جان شما بهتر است و یک مسئولیت اجتماعی نسبت به سایرین است، آن را محکم چسبیدهاند.
تلؤلو نور مسئولیتپذیریشان، هر روز در جهان بیشتر میشود که آمار افزایشی گرایش به پوشش در جهان، بر مبنای به چشم دیدن آثار آن، در رسانهها پخش شده است.
گرایشی که غالب زنان سرزمین من سالهاست به آن میل دارند...
تمدن و تعالی و فرهنگ مترقی این است.
چون در بیپوششی دستاوردی نیست. جز پاسخ به راحتطلبی و لذتگرایی، اما در پوشش پر از دستاورد است. خودنگهداری. تسلط بر نفس. حفاظت از خانواده خود و دیگران. حفظ سلامت جسم و جان. حفظ طهارت مردان و زنان اجتماع...
یشسییسش
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آمستردام شاهکار کرد 👏
به این میگن پاساژ 👏👏
#هلند