https://harfeto.timefriend.net/16954892759858
تااینجا رمان رو دوست داشتید؟
ادامه دادنش ارزش داره یانه؟
#کویر
۵ مهر ۱۴۰۲
خدایاشکرت
بخاطرسرنوشتهاۍخوبیکهرقمزدۍبرامون
شکرتکهحواستبهدلمهست🤍🌱
#شکرخدا
۵ مهر ۱۴۰۲
۵ مهر ۱۴۰۲
۵ مهر ۱۴۰۲
۵ مهر ۱۴۰۲
🌸پيامبر اکرم صلّي الله عليه و آله و سلم:
🍃هر كه حسين را دوست بدارد، خداوند دوستدار او است.
📚بحار الأنوار، ج 43، ص 261
#حدیث
۵ مهر ۱۴۰۲
💚#امام_زمان
نبودنٺ را
با ساعٺشنۍ
اندازھ گرفتھ ام...
یڪصحرا گذشتھ است...💔🥀!
#السلامعلیکیابقیةالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بهحقحضرتزینبکبری(س)
۵ مهر ۱۴۰۲
💚#امام_زمان
هربارچیزۍگممیکنیم
میگنچندتاصلواتبفرست
انشاءاللهپیدامیشہ. آقاجان!..
چنتاصلواتبفرستمپیداتکنم!؟🥺
#السلامعلیکیابقیةالله
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
بهحقحضرتزینبکبری(س)
۵ مهر ۱۴۰۲
« لا تَقْنَطُوا مِنْ رَحْمَةِ اللّٰهِ »
و میدانم که تو امیدی را نااُمید نخواهی کرد!
#آیههایعشق🪴
#آیه_گرافی
۵ مهر ۱۴۰۲
|مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
🚎💙🚎💙🚎💙 💙🚎💙🚎 🚎💙 💙 #𝗣𝗮𝗿𝘁_9 ◗ #رمـانآیـہعـشق ◖ از روی نیمکت بلند میشوم و چند قدمی از تو دور میشو
🚎💙🚎💙🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙
💙
#𝗣𝗮𝗿𝘁_10
◗ #رمـانآیـہعـشق ◖
از کنارت رد میشوم و به سمت ایستگاه تاکسی قدم بر میدارم.
کفش هایم را در میآورم و وارد هال میشوم.
به بابا که روی مبل نشسته و به تلویزیون خیره شده نگاهی میکنم.
_سلام بابا!
بابا پایش را روی پای دیگرش میاندازد و جواب سلامم را میدهد.
میخواهم در اتاقم را باز کنم که بابا میگوید:
- بیا اینجا بشین آیه(و به مبل تک نفره اشاره میکند)
نگاهی به مامان میکنم و با تکان دادن لبم میپرسم که چی شده؟
مامان شانههایش را بالا میاندازد و اشاره میکند که بنشینم.
روی مبل میشینم.
_جانم بابا؟
بابا صدای تلویزیون را کم میکند و میگوید:
- این پسره علی امروز اومده بود از من جواب مثبت بگیره.
با تعجب سرم را بالا میآورم که بابا ادامه میدهد:
- جواب تو چیه آیه؟
نفسم را بیرون میدهم و به دسته مبل خیره میشوم.
سوال سختی بود.
علی... علی...
این نام برای دلم نا آشناست.
_هر چی شما بگین من همونو قبول دارم.
بابا پاکتی روی میز میگذارد و مکث میکند.
با تعجب به پاکت نگاه میکنم که بابا میگوید:
- بلیط رفت و برگشت، برات هتل هم گرفتم.
نگاهم متعجب تر بابا را نشانه میگیرد که ادامه میدهد:
- چند روز یا چند هفته باید بری مسافرت، تا فکر و خیال از سر این پسره بیفته، دوست ندارم مدام جلوی در اداره ببینمش.
_بلیط کجاست؟
بابا: مشهد، یه زیارتی هم میکنی حال و هوات عوض میشه.
مامان دست هایش را با حوله خشک می کند و پشت مبل میایستد.
مامان: آیه رو میخوای تنهایی بفرستی؟
بابا: آیه دیگه بزرگ شده، دیگه اون دختر بچه ده دوازده ساله نیست.
ادامہدارد . . .
بہقلم✍🏻 | محمدمحمدی🌱
در کانال مهدی فاطمه
💙
🚎💙
💙🚎💙🚎
🚎💙🚎💙🚎💙
۵ مهر ۱۴۰۲
هدایت شده از |مـَهـدیِفـاطـِمـِه|
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ⋆⃟݊🌸ᘜ
✨خـــدایا
🌸ما برای داشتن دست های تو
✨ریسمان نبسته ایم،دل بسته ایم
✨همین که
🌸حال دلمان خوب باشد
✨برایمان کافیست
🌸الهی امشب
✨حال دلتون خوب باشه
🌸 شبتون زیبـا
✨لحظه هاتون لبریز از آرامـش
=====🍃🌹🌸🍃=====
@yafatemehjanm
=====🍃🌹🌸🍃=====
۵ مهر ۱۴۰۲
نماز صبح صدای هشدارو اگه شنیدی فوری قطعش کن و بخواب که من از دیدن این صحنه لذت ببرم🙂
#شیطان
🔗⃟🖤¦←مــهــدیفـاطـمـه
۵ مهر ۱۴۰۲