بگذار خون چشمت، که به اشک خود بشویم
که مگر شود میسّر، نگهی کنی به سویم
بگذار، تا توقف بکنند نیزه داران
که دمی بیاد طاها، گل روی تو ببویم
بگذار، تا گلویت، ز سرشک خود کنم تر
که فشار غصه دیگر، شده عقده در گلویم
بخدا قسم که زینب، نکند هنوز باور
که تنت به کربلا و، سر توست روبرویم ...
🍂 #الهیازغمزینببمیرم...
(سلاماللهعلیها)
میروم و نمیرود از سر من هوای تو
جان شده شمع قتلگه، دل شده کربلای تو
طایر سرخ نینوا! تا تو فتادی از نوا
گشته هر استخوان من، یک نیِ نینوای تو
نیست اگر به تن سرت، چه میشود که خواهرت
بشنود از رگ گلو، ذکر خدا خدای تو
من که ز پای تا سرم بوسه گرفته فاطمه
منّت تازیانه را میکشم از برای تو...
🍂 #الهیازغمزینببمیرم
🍂🍃🍂
زن بود اما با ابهّت حرف می زد
مردی نبود آن جا مگر کرک و پرش ریخت
وقتی که وا شد معجرش، بال فرشته
پوشیههای عرش را روی سرش ریخت
یک گوشه از خشمش اباالفضلآفرین است
گفتیم زینب،صد ابوالفضل از برش ریخت
هجده سر بالای نیزه لشگرش بود
تا شهر کوفه چند باری لشگرش ریخت...
🍂🍃🍂
◾️ #الهیازغمزینببمیرم...