هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۷ | سحر
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح یزدی
🔸جوان که بود با آیت الله علی سعادت پرور هر روز می رفت حرم. از تاریکی سحر شروع می کرد به خواندن مناجات تا اذان صبح. می گفت برکتی که قرار است از مسیر فیض حضرت زهرا به زمین برسد، در حرم حضرت معصومه چند برابر می شود. خیلی از کارها و عبادت هایش را به حضرت معصومه هدیه می کرد. باری کسی پرسیده بود: « عمره ی مستحبی ام به کدام یک از ذوات مقدس تقدیم کنم؟» بی درنگ گفته بود :«حضرت معصومه»
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌺🌺🌺•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۸ | بودجه مصوب
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین محسن منطقی
🔸دولت بودجه مؤسسه را واریز نمی کرد. حقوق کارمندان و هزینه های جاری را نداشتیم. جلسه اضطراری گرفتیم و اوضاع را گزارش دادیم. اول توصیه های اداری کرد و دستور پیگیری داد. بعد رو به مدیران گفت:« همین الان بروید جمکران و از حضرت حجت علیه السلام کمک بخواهید.»
🔹عده ای راهی جمکران شدند. یکی دو ساعت بعد مسؤل مالی مؤسسه تماس گرفت و گفت :«مبلغی که مدت ها پیش قولش را داده بودند، به حسابمان نشست.»
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌺🌺🌺•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۹ | گره
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین احمد عجمین
🔸گفتم:«حاج آقا خیلی عجیب است!» نگاهم کرد که حرفم را ادامه بدهم. گفتم:«شما هر وقت به مشکل مالی یا گره بزرگی می رسید، به شکل غیر عادی ماجرا حل می شود.»
🔹لبخند زد. گفت:«خدا به دین خودش لطف دارد. ما تا زمانی که در مسیر یاری دین خدا باشیم، گره کارمان باز می شود. این اصلا عجیب نیست».
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌺🌺🌺•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۱۰ | دست ها
راوی ◀️ عروس فرزند علامه مصباح یزدی
🔸ظرف می شستم که یکهو دست هایی از پشت آمد روی چشم هایم. خنده ام گرفت. فکر کردم همسرم یا خواهر شوهر کوچکم باشد و دست گذاشتم روی دست ها. گرم بود و مهربان. دست های او بود. تازه عروس این خانواده شده بودم و سن زیادی نداشتم. چند روز بیشتر نبود که محرم شده بودیم و کمی خجالت می کشیدم. این را فهیمده بود. با دستی که به روی چشمم گذاشت، همه خجالتم را برد. قند توی دلم آب شد. دلم می خواست زمان متوقف شود و دست هایش همان طور بماند.
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌺🌺🌺•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۱۱ | هم بازی
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح
🔸سال های آخر نمی توانست به راحتی بنشیند؛ حتی برای نماز. ولی آن روز تا بچه ها را دید، درد پا یادش رفت و ناخود آگاه بدون کمک نشست کنارشان. عرق چینش را گذاشت سر یکی از بچه ها و بعد گفت:«کلاه بابا رو نمی دی؟»
🔹این را گفت که ندهد. عرق چین بین بچه ها دست به دست می شد و او با صدای بلند می خندید. از شوخی با بچه ها کیف می کرد. بچه های کوچک تر را بغل می گرفت و با همان حال آن قدر قرآن می خواند و مطالعه می کرد که خوابشان ببرد.
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🖤🖤🖤•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۱۲ | راهنما
راوی ◀️ مصطفی حائری زاده؛ از اعضای فعال هیئت مؤتلفه در دوران مبارزه
🔸امام در تبعید بود، آیت الله بهشتی رفته بود آلمان و بچه های هیئت های مؤتلفه هم همگی تحت تعقیب! اوضاع انقلابی ها سخت شده بود و کمی سردرگم بودند. پیغام از شهید بهشتی خطاب به بچه های مؤتلفه آمد که:«در این مدتی که من نیستم، برای حرکت های سیاسی و تشکیلاتی دو نفر را به شما معرفی می کنم: آقای باهنر و آقای مصباح یزدی.»
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🖤🖤🖤•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۱۴ | همراه
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین علی مصباح یزدی
🔸تا یادم می آید همیشه کار داشت و مشغول بود. از تبلیغ دین و فعالیت فرهنگی تا درس و بحث و مدیریت. گاهی یک ماه خانه نمی آمد. این جور وقت ها مادرمان ستون خانه بود. مادر به راهی که او می رفت، ایمان داشت. این همراهی برای ادامه دادن مسیر دل گرم ترش می کرد. شاید به همین خاطر بود که هیچ وقت دعوایشان را ندیدم. هیچ وقت ندیدم به مادرمان با تندی حرف بزند. مدام سفارش می کرد:«به مادرتان احترام بگذارید؛ دستش را ببوسید».
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🖤🖤🖤•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۱۵ | لبخند
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین مجتبی مصباح یزدی
🔸رفتم بالای سرش چهره اش گرفته بود به خود می پیچید. گفتم:«درد دارید؟»گفت:«از فرق سر تا نوک پا.»
🔹کمی بعد مادرم آمد توی اتاق. می دانستم هنوز فرق سر تا نوک پایش درد دارد، اما لبخند زد. نمی توانست نگرانی و ناراحتی مادرم را ببینید.
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🖤🖤🖤•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۱۶ | تا آخرین لحظه
راوی ◀️ حجت الاسلام و المسلمین حسین مصباح یزدی
🔸«از طرف من دست و پای ایشان را ببوسید.»
🔹این را به کسانی می گفت که از او درباره رهبری سؤال می کرد. ولایت فقیه فقط موضوع منبر و کرسی تدریسش نبود. در عمل پای دفاع از ولایت فقیه می ایستاد. فرقی برایش نمی کرد که زیر سؤالش ببرند و تخریبش کنند. همین که باور داشت باید از ولایت فقیه دفاع کند، کافی بود سپر بلا شود.
🔸آخرین لحظه های عمرش که روزی یک یا دو جمله می توانست حرف بزند، اطرافیانش بارها شنیدند که می گفت:«هرچه بگردید، کسی مانند آقای خامنه ای پیدا نمی کنید.»
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌹🌹🌹•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
🕗 #آشنای_راه ۱۸ | نه نومید، نه سرمست
🔸«نه به خوشی ها باید دل بست و نه از مشکلات نومید شد. این ها همه برای این است که ما غافل شویم.»
🔹این را می گفت و ناراحت بود که آدم ها برای چند روز خوشی بیشتر در دنیا تلاش می کنند. دلش می خواست آدم ها همه دنیا را همان طور ببینند که خدا آفریده. می گفت نه خوشی و نه غم، هیچ مخلوق خدا نیستند؛ مخلوق آدم ها هستند.
🔸خودش این طور بود: نه نومید، نه سرمست؛ درست مثل دنیایی که خدا آفریده.
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌹🌹🌹•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
هدایت شده از استاد فکر
🕗 #آشنای_راه ۱۹ | گل های باغچه
🔸وقت هایی را هم می گذاشت برای گل های توی باغچه و گلدان ها و آن ها را آب می داد. این لحظه ها و تمام لحظه ها و تمام لحظه های دیگری را که با بچه ها حرف می زد و بازی می کرد، همه یادشان میرفت که او یکی از بزرگترین فیلسوف های قرن است؛ دیگر نه استاد بود، نه مفسر و نه
یک اندیشمند اجتماعی؛ فقط پدر یا پدربزرگ یا مرد دل نازکی بود که با تمام وجود غرق بچه ها و نوه هایش شده بود.
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌹🌹🌹•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67
🕗 #آشنای_راه ۱۹ | گل های باغچه
🔸وقت هایی را هم می گذاشت برای گل های توی باغچه و گلدان ها و آن ها را آب می داد. این لحظه ها و تمام لحظه ها و تمام لحظه های دیگری را که با بچه ها حرف می زد و بازی می کرد، همه یادشان میرفت که او یکی از بزرگترین فیلسوف های قرن است؛ دیگر نه استاد بود، نه مفسر و نه
یک اندیشمند اجتماعی؛ فقط پدر یا پدربزرگ یا مرد دل نازکی بود که با تمام وجود غرق بچه ها و نوه هایش شده بود.
🔺 تکه روایت هایی از زندگی علامه مصباح یزدی (قدس سره)
📱 @mesbahyazdi_ir
┈┈••••✾•🌹🌹🌹•✾•••┈┈•
#علامه_مصباح_یزدی
⚜️به کانال استاد فکر بپیوندید 👇👇👇
https://eitaa.com/joinchat/2231763258C653c04de67