✨🌼✨🌼
🌼✨🌼
✨🌼
🌼
#داستان
#امام_مشکل_گشا
✅یکی از شاگردان شیخ رجبعلی خیاط می گوید: مرحوم #سهیلی - رضوان الله تعالی علیه - می گفت:
🔸 مغازه من در چهار راه عباسی - تهران - بود روزی در هوای گرم تابستان دیدم که شیخ نفس زنان به مغازه من آمد وضمن دادن #مبلغی_پول گفت:
« #معطل_نکن، #فورا این پول را برسان به #سید_بهشتی».
🔅او امام جماعت مسجد حاج امجد در خیابان آریانا بود. من به هر نحو شده فورا خود را به منزل ایشان رساندم وپول را به ایشان دادم.
✔️بعدها از ایشان پرسیدم که جریان آن روز چه بود؟ پاسخ داد: آن روز #مهمان برایم آمده بود و #هیچ_چیزی در منزل نداشتم، رفتم در اتاق دیگر وبه #حضرت_ولی_عصر، عجّل الله تعالی فرجه، #متوسّل شدم، که این حواله به من رسید! جناب شیخ هم گفت:
🔘«حضرت ولی عصر (صلوات الله علیه) به من #فرمودند: زود به سید بهشتی #پول_برسانید»
📗کیمیای محبّت، ص ٢٢٨.
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🌼
✨🌼
🌼✨🌼
✨🌼✨🌼
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
🔻 #تلنگر 🔻
🔘 به چشمانمان باید شک کنیم👇
🔶 «ابوبصیر» میگوید: با امام باقر به مسجد مدینه وارد شدیم. مردم در رفت و آمد بودند. امام به من فرمود: «از مردم #بپرس آیا مرا #می_بینند؟» از هر که پرسیدم آیا ابوجعفر(امام باقر) را میبینی؟ #پاسخ_منفی شنیدم، #درحالیکه امام در کنار من ایستاده بود.
☑️ در این هنگام یکی از دوستان #حقیقی آن حضرت «ابوهارون» که نابینا بود به مسجد آمد. امام فرمود: «از او نیز بپرس.» از ابوهارون پرسیدم: آیا ابوجعفر را دیدی؟ #فورا پاسخ داد: مگر کنار تو نایستاده است؟
♦️ گفتم: از کجا دریافتی؟ گفت: چگونه ندانم در حالیکه او #نور_درخشنده_ای است.
📚 بحار الانوار، ج ۴۶، ص ۲۴۳؛ به نقل از خرائج راوندی
🔘و #اما...
چرا #چشمان ما #نمیبیند اماممان را؟
چرا گوشهای ما #نمیشنوند صدای (هل من ناصر) او را⁉️
❣اللّٰھـُــم ؏جِّل لِوَلیڪَ الفَرَجْ❣
🍃🌹━═━⊰🍃🌹🍃⊱━═━🌹🍃
💠🔹 @yamahdi313z 🔹💠
http://eitaa.com/joinchat/293994496C8c2ffa9ca2