مداحی_آنلاین_راه_دیگری_نیست_حجت_الاسلام_عالی.mp3
3.21M
🎧راه دیگری نیست ...
🎙حجت الاسلام #عالی
...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬امتحانات سخت دوران آخر الزمان
👈 خاطره تکان دهنده آیت الله مصباح یزدی از عارف الهی میرزا عبدالعلی تهرانی
🎙️ آیت الله #مصباح_یزدی(ره)
...
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✍️سخنرانی حاج آقا دانشمند
🎬موضوع: سه ماهه با پدرم قهرم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
طبس💔😔
💫و درست زمانیکه تاریکی چیره میشود؛
تنها یاد اوست که آراممان میکند...
💕 اَللّهُمَّ عَجِّل لِوَلیِّکَ الفَرَج
🌺 *براي چه جن و شيطان از خرما بدشان مي آيد و نفرت دارند؟!*
🌸رسول الله (ص) وصيت كرده اند كه هر روز خرما بخوريم به خصوص صبح 3 و يا 5 و يا 7 دانه بخوريم.
👈 *چرا پيامبر (ص) وصيت كرده اند كه خرما را به شكل فرد بخوريم نه زوج؟*
👌فايده ي خوردن خرما به شكل فرد چيست و چرا وصيت كرده اند به خوردن خرما و نه ميوه ای ديگر؟!!!
🌷تحقيقات علمي نشان داده است كه خوردن خرما باعث توليد انرژي در بدن ميشود كه بصورت طيف آبي رنگ و نامرئي تمام اطراف بدن را فرا ميگيرد و بدن را از ورود #جن و #شيطان و #سحر و #چشم درامان نگاه مي دارد
🌲؛ بشرطي كه ما خرما را بصورت فرد مصرف كنيم. ( 3 یا 5 یا 7 عدد)
🌷 *اما چه اتفاقي مي افتد اگر خرما را بصورت دانه هاي زوج مصرف كنيم؟*
🔔در اين صورت خرما بصورت شكر در بدن ذخيره شده و باعث بيماري قند ميشود.
🌺 دانشمندان جهان شگفت زده اند كه پيامبر (ص) چگونه از زمان هاي قديم راه حلي برای دفاع از ورود شيطان و جن را به ما داده است.
وجود نازنین پیامبر اکرم، رحمت العالمین، خیر خلق الله صلوات 🌹
*واقعا خرما دارویی عجیب است*
🏵🏵🏵
اگر *کمخونی* دارید نیاز نیست قرص و کپسول های شیمیایی استفاده کنید فقط روزی چند عدد خرما بخورید، کمخونی شما برطرف خواهد شد.
🏵🏵🏵
*کبدتان چرب یا بزرگ است* روزی هفت عدد خرما صبحانه میل کنید چربی شما، قطعا آب میشود.
🏵🏵🏵
اگر سرد مزاج هستید حتما روزی سه عدد خرما بخورید
🏵🏵🏵
*سرطان تهدیدی جدی برای هر مسلمانی است* آیا می دانید راه پیش گیری و علاج آن خرما است.
🏵🏵🏵
در روایت داریم رسول الله ﷺ فرمودند: *خانهای که در آن خرما نیست، قطعا آن خانواده گرسنه هستند.*
🏵🏵🏵
تجربه نشان داده:
*مصرف هفت عدد خرما قند خون را افزایش نمیدهد*
🏵🏵🏵
تا می توانید این متن را انتشار دهید تا گرهی از مشکل مردم را حل کنید
🌹🌹
[۴/۱، ۰:۲۷] قدىمى: نصایحی سودمند برای همه:
◼ *نصیحت اول:*
ازصبح که بیدارمیشویدهرکاری. هرکاری. هرکاری چه کوچک چه بزرگ با بسم الله الرحمن الرحیم شروع کنیدکه موفق شوید
◼ *نصیحت دوم:*
همواره آب بنوش اگرچه که احساس تشنگی نمی کنی ... زیرا بیشتر بیماری ها به علت کمبود آب بدن می باشند.
◼ *نصیحت سوم:*
همواره ورزش بکن اگرچه در اوج مشغولیت بودی ... بدن همواره باید تحرک داشته باشد. با پیاده روی، شنا و یا هر ورزشی دیگر.
◼ *نصیحت چهارم:*
خوراک خود را کم کن
«غذا برای انسان به اندازه ای کمرش راست شود، کفایت میکند»(حدیث)
پرخوری را رها کن زیرا هیچ فایده ای برایت ندارد ... خودت را در سختی نینداز بلکه خوردن را کم بکن.
◼ *نصیحت پنجم:*
تا حد امکان از ماشین فقط در مواقع ضروری استفاده بکن. سعی کن برای رفتن به مسجد، مغازه، دید و بازدید و بقیه کارهایت پیاده بروی.
◼ *نصیحت ششم:*
عصبانی نشو
عصبانی نشو
عصبانی نشو
ناراحت نباش ... سعی کن چشم پوشی کنی ... خودت را در پریشانی نینداز ... همه ی این ها سلامتی ات را به خطر می اندازند و شادابی ات را از بین می برند. با کسانی مجالست کن که با آنها احساس آرامش میکنی
◼ *نصیحت هفتم:*
همانطور که میگویند «مال خودت را در زیر آفتاب بزار و خودت زیر سایه بنشین» ... بر خود و بر اطرافیانت زندگی را تنگ نکن ... مال برای آن هست که با آن زندگی کنیم نه برای آن
◼ *نصیحت هشتم:*
بر هیچ کس و هیچ چیزی که نمیتوانی آن را بدست بیاری حسرت نخور.
خود را به فراموشی بزن بلکه اصلا فراموشش کن. اگر قرار باشد به تو برسد حتما میرسد اگرچه در تخت خود باشی و هرچه را که تقدیر تو نیست خداوند او را از تو منع میکند. هیچ چیزی را از تو منع نمیکند مگر بخاطر ضرری که برایت دارد ... همه ی ما این ها را میدانیم اما انسان فراموش کار است لذا نیاز به همچین یادآوری هایی داریم تا از آن نفع ببریم.
◼ *نصیحت نهم:*
تواضع اختیار کن... تواضع اختیار کن... مال و جاه و قوت و قدرت همه با تکبر و غرور از بین می روند.
تواضع تو را در نزد انسان ها محبوب می کند و درجه ات را نزد خداوند بالا می برد.
◼ *نصیحت دهم:*
سفیدی موی سر نشانه ی پایان عمر نیست بلکه نشانه ی این هست که زندگی بهتری شروع شده. خوش بین باش، سفر کن و از مال حلال خود بخور و لذت ببر.
◼ *و یک نصیحت دیگر:*
زود بخواب و شب نشینی نکن
◼ *آخرین و مهمترین نصیحت:*
نمازت را به هیچ عنوان ترک نکن زیرا که نماز برگه ی سود تو در دنیا و آخرت است. آن روزی که نه فرزند فایده میدهد و نه مال
◼ اگر از این نوشته خوشت آمد پس سبب خیر باش و آن را نشر بده، و اگر خوشت نیامد پس دیگران را محروم نکن شاید که وسیله ی نفع آن ها شدی .
✨روزگارتان با یاد خدا خوش باد.
بچه بودیم و سراسر شیطنت و پر از شور و شوقِ زندگی...
مدرسهمان که تعطیل می شد، لابلای توی سر و کله ی هم زدن هایمان، زنگ در خانه ها را می زدیم و فرار می کردیم و همان طور که می دویدیم، به صدای فحش و بد و بیراه هایی که از پشت سرمان می آمد، می خندیدیم و انگار که موجی از یک رودخانه باشیم، بدون هیچ توقفی، آزادانه جاری میشدیم و میگذشتیم...
خوب خاطرم هست، یکی از خانه هایی که توی راهِ مدرسه بود، زنگِ برقی نداشت. در رنگ و رو رفته ی قدیمیش، کوبه ای بود و من عاشق صدای کوبه ی فلزیش بودم که زنگ زده بود و با زحمت بالا میآمد و بعد انگار که خسته باشد، بی حوصله، به جانِ در مینشست و صدای تق و تقِ سنگینش بلند میشد و من دلم غنج میرفت و برای همین هم، هیچوقت فرصت به صدا درآوردنش را از دست نمیدادم. برخلاف بقیه ی خانه ها، هیچوقت نشده بود پشت سرمان صدایی از آن در و صاحبش، به فحش و بد و بیراهمان بلند شود...
یک بار اما، جورِ دیگری شد ماجرا!
خوب به یاد دارم؛ یکی از همان روزهای بچگی بود و دیوانگی! همین که دستم پائین آمد و صدای کوبه ی فلزیِ زنگ زده در گوشم پیچید، تا به خودم بیایم و فرار کنم، گویی که کسی منتظرمان بوده باشد، درِ چوبی انگار که بار خستگی یک عمر روی دوشش باشد، با سر و صدا و سنگین باز شد و من فقط فرصت کردم خودم را بکشانم پشت دیوار کاه گِلی که پیرزنِ سرک کشیده از لای در، نبیندم و نشناسدم.
از همان کنار دیوار دیدم که پیرزن چارقد گل گلی، خیسی چشم هایش را با پرِ چارقدش گرفت و نگاه هراسانش را چرخاند بین بچه هایی که با خنده و هیاهو داشتند فرار می کردند و با صدای بلند گفت:
"آخه من غریبم توی غربته! آخه من مسافر دارم توی راه! چرا همچین می کنین با دل صاحاب مرده ی منِ پیرزن! "
و بعد با دستِ مشت کرده و از تهِ دل، کوبید به سینه اش که:
" الهی که به دردِ بی درمونِ من مبتلا بشین که اینجوری دلِ منِ پیرزنِ چشم انتظارو میلرزونین! الهی همیشه چشم به راه بمونین که این شکلی دلِ ترسونِ منِ چشم به راهو خون می کنین! الهی که به حق صاحبِ همین ساعت، همیشه چشمتون خشک شه به در، الهی که منتظر و چشم به راه بمیرین، الهی که درد لاعلاج بگیره دلاتون، الهی که...! "
و بعد انگار که قامت خمیده اش، خم تر شده باشد، هق هقش را خفه کرد و رفت و درِ خانه را پشت سرش بست و ندید که چه به سرم آورد با حرف هایش!
سالها از آن روز گذشت و من بعد از آن واقعه، دیگر نه از روی شیطنت زنگ درِ خانه ای را زدم، نه از جلوی آن خانه و درِ چوبی و کوبه اش رد شدم. این روزها اما، هر شب خواب می بینم پنهان شده ام پشت دیوار خانه ای که از لای درش، پیرزنی با چارقد گل گلی سرک کشیده و داد می زند الهی که چشم انتظار بمیری و من هرچه فریاد می زنم، یک قطره هم صدا از گلویم نمی چکد که بگویم خبر نداری پیرزن! که آتش نفرینت، بدجور دامان زندگیم را گرفته، آنقدر که میترسم بمیرم اما تمام نشود این تا ابد چشم انتظاری و تا همیشه چشم به راهی!
طاهره اباذری هریس