eitaa logo
مقتل/کامل الزیارات : یارالی آقام
460 دنبال‌کننده
345 عکس
41 ویدیو
13 فایل
الله 🔸یارالی یعنی مولای ما حسین، که جسمش پر از زخم بود 🔸یارالی واژه ای آذری است که به معنی کسی است که بر جسمش زخم فراوان دارد و... کانال های ما: حسینی، محبتی : @azizamhosen مقتل ، روضه: @yaraliagham علمی،حدیثی: @qalalsadegh135
مشاهده در ایتا
دانلود
ا ﷽ ا /۳۳۰ 🔸حضرت رسول اکرم ﷺ 🔸حضرت فاطمه الزهرا 🔸حضرت رقیه خاتون‌ سلام الله علیها 《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يا سَيِّدَتَنَا رُقَيَّةَ(س)، عَلَيْكِ التَّحِيَّةُ وَاَلسَّلامُ وَرَحْمَةُ اللهِ وَبَرَكاتُهُ》 ✅حضرت امیرالمؤمنین علی(علیه السلام) می فرماید : 📋《غَسَلْتُ النَّبِیَّ(ص) فِی قَمِیصِهِ! فَکَانَتْ فَاطِمَةُ(س) تَقُولُ : أَرِنِی الْقَمِیصَ! فَإِذَا شَمَّتْهُ غُشِیَ عَلَیْهَا فَلَمَّا رَأَیْتُ ذَلِکَ غَیَّبْتُهُ》 ♦️وقتی پیامبر اکرم(ص) را غسل می دادم، پیراهن مبارک را به عنوان تبرک نگه داشتم. فاطمه(س) همواره از من می خواست که آن پیراهن را به نشان دهم. و هنگامی که آن را می بویید، بیهوش می شد و من هم وقتی این جریان را دیدم، آن پیراهن را از فاطمه(س) پنهان کردم.(۱) اما یه طفل سه چهار ساله ای هم هست که وقتی تو خرابه ی شام، بهانه ی پدرش رو کرد، سر بریده پدر رو روی دامن او گذاشتند. 🏴عمادالدین طبری می‌‌ نويسد که؛ در شام از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. 📋《کانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَة لَها أربَعَ سِنینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنامِها و قالَت : أَینَ أبی الحُسَینِ(ع)؟》 ♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟ 📋《فَإنِّی رأیَتُهُ الساعةَ فی المَنامِ مُضطَرِباً شَدیداً》 ♦️من اکنون اورا در خواب دیدم! 📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذلکَ، بَکینَ و بَکَى مَعَهُنَّ سائرُ الَأطفالِ و ارتَفَعَ العَویلُ》 ♦️چون زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. 📋《فَانتَبَهَ یَزیدُ مِن نَومِه و قالَ : ما الخَبَرُ؟ فَفَحَصَوا عَنِ الواقعَة و قَصُوها عَلیَه!》 ♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. 📋《فَأَمَرَ بأَن یَذهَبُوا بِرأسِ أبَیها إِلیها، فَأتُوا بِالرَأسِ الشَریفِ و جَعَلُوُه فی حِجرِها》 ♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید. پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد. 📋《فَقالَت : ما هذا راسُ؟》 ♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟! 📋《قالُوا: رأسُ أبیک!》 ♦️گفتند : سر پدرت! 📋《فَفَزَعَت الصَبیَّةُ وَ صاحَت فَمَرَضَت و تُوَفَّیَت فِی أیامِها بِالشَامِ》 ♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها در خرابه شام در گذشت.(۲) در نقلی دیگر آمده است که وقتی رقیه(س) سر بریده ی پدر را به دامان گرفت، شروع کرد به صحبت کردن و درد و دل کردن با سر مطهر! در حالی که می گفت : 📋《يَا أبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذِي خَضَبَكَ بِدِمَائِكَ؟ يَا أبَتاهُ! مَنْ ذَا الَّذي قَطَعَ وَرِيدَيْكَ؟ يَا أَبَتَاهُ! مَنْ ذَا الَّذي أَيتَمَنِي عَلَي صِغَرِ سِنِّي؟ يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي كُنتُ قَبلَ هَذَا اليَومِ عُميَاً! يَا أبَتَاهُ! لَيتَنِي وَسَدتُ الثَّرَى وَلَا أَرَى شَيبَكَ مُخَضِّبَاً بِالدِّمَاءِ!》 ♦️پدر جان! چه كسي تو را به خون آغشته كرد؟ چه كسي رگ هاي گردنت را بريد؟ پدر! چه كسي در خردسالي يتيمم كرد؟ پدر جان! اي كاش بيش از اين نابينا مي شدم و تو را اينگونه نمي ديدم. پدر جان كاش پيش از اين در خاك خفته بودم و محاسنت را آغشته به خون نمي ديدم.(۳) در نقلی دیگر آمده است که؛ هنگام خروج اسرای کربلا از شام، حضرت زینب(س) سر از محمل بیرون آورد و خطاب به اهل شام فرمود : 📋《يَا أهلَ الشَّامِ! لَقَد أَودَعنَاكُم فِي هَذِهِ الخَرَابَةِ أَمَانَةً!》 ♦️ای اهل شام! امانتی را در این خرابه به شما می سپارم و می روم.(۴) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📝شعر : بلبلی امشب به ویران نغمه خوانی می‌کند تلخ‌کامی دیده و شیرین‌زبانی می‌کند دعوت از مهمان بجا آورده در بزم یزید و ز وفای عهد مهمان قدردانی می‌کند اشک و مژگان آب و جارو کرده آن ویرانه را بین چه با احساس طفلی میزبانی می‌کند دیده ی اختر شمارش بر پدر روشن شده ست مه به روی دامن و اختر فشانی می‌کند گرچه طفل است و زمان جست و خیز او ولی شکوه چون پیران زدرد و ناتوانی می‌کند گفت: بهر دیدن تو زنده ماندم تاکنون مرگ دیر است از چه با من سرگرانی می‌کند؟ بهر ره رفتن زطفلان دگر گیرم کمک کودکت جان بر لب است و سخت جانی می‌کند 📚منابع: ۱)بحارالانوار مجلسی، ج۴۳، ص۱۵۷ ۲)کامل بهائی عماد الدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ ۳)المنتخب طريحی، صص۱۳۷_۱۳۶ ۴)ریاض القدس قزوینی، ج۲، ص۳۲۷ حضرت ﷺ حضرت‌ ﷺ حضرت ﷺ حضرت خاتون سلام الله علیها •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
ا ﷽ ا /۳۳۱ 🔸حضرت رقیه خاتون‌ سلام الله علیها 《اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا رُقَيَّةَ(س)》 ✅نقل است که؛ امام علی(ع) در زمان حکومت خود از کوچه های کوفه می گذشت که زنی را دید كه مشك آبی بر دوش داشت. امام(ع) آن مشك را از او گرفت و تا مقصد بِبَرَد و در راه از حالش پرسید. زن گفت : 📋《بَعَثَ عَلِيُّ بْنُ أَبِي طَالِبٍ(ع) صَاحِبِي إِلَى بَعْضِ اَلثُّغُورِ فَقُتِلَ وَ تَرَكَ عَلِيٌّ صِبْيَاناً يَتَامَى وَ لَيْسَ عِنْدِي شَيْءٌ فَقَدْ أَلْجَأَتْنِي اَلضَّرُورَةُ إِلَى خِدْمَةِ اَلنَّاسِ》 ♦️علی بن ابی‌طالب(ع) همسرم را در یكی از مرزها گماشته بود و او اکنون كشته شده و چند كودك یتیم برای من برجای گذاشته است. و من هم چیزی ندارم و ناگزیر به خدمتگزاری مردم روی آورده‌ام. علی(ع) بعد از حمل بار تا منزل او بازگشت و فردای آن روز، زنبیلی از خوراكی با خود برداشت و به راه افتاد و به در خانه‌ی زن رفت و در زد. زن پرسید : كیستی؟ مولا فرمود : منم! آن بنده‌ای كه در آوردن مشك تو را همراهی كرد. در را بگشا! چیزی برای كودكان با خود آورده‌ام. زن گفت : 📋《رَضِيَ اَللَّهُ عَنْكَ وَ حَكَمَ بَيْنِي وَ بَيْنَ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ(ع)》 ♦️خدا از تو خرسند باشد و میان من و علی(ع) داوری كند! پس امام(ع) داخل شد و فرمود : من دوست دارم كه به ثوابی برسم! تو آرد را خمير كن، يا اينكه تو بچه‌ها را پرستاری كن و من خمیر کنم و نان بپزم؟!! زن گفت : من بر كار نان آگاه‌تر و تواناترم. پس كودكان را به تو مي‌سپارم. پس آنان سرگرم کن! سپس آن زن شروع به خمير كردن آرد شد و علی(ع) نزد کودکان به پختن گوشت مشغول شد. و آن را پخت و شروع كرد برای كودكان از گوشت و خرما و چیزهای دیگر لقمه گرفتن! هر وقت لقمه‌ای به كودكی می‌داد می‌ فرمود : 📋《یَا بُنَیَّ! اِجعَل عَلَیَّ بنَ اَبِی طَالِبِِ(ع) فِی حِلِّ مِمَّا مَرَّ فِی اَمرِکَ》 ♦️پسركم! از آنچه بر تو گذشته است، علی بن ابی‌طالب(ع) را حلال كن! وقتی خمیر آماده شد، زن گفت : ای بنده‌ی خدا! تنور را روشن كن! امام(ع) به روشن كردن تنور پرداخت. هنگامی كه آن را برافروخت، و آتش زبانه می کشید و درون تنور گداخته شد، آنگاه علی(ع) صورت را نزدیک درون آتش برد تا داغی آتش را احساس کند و سپس چنين فرمود : 📋《ذُقْ يَا عَلِيُّ! هَذَا جَزَاءُ مَن ضَیَّعَ اَلاَرامِلَ وَ الیَتَامَی》 ♦️ای علی! بچش! این است كیفر كسی كه حقّ بیوه‌زنان و یتیمان را تباه كند. زن همسایه كه علی(ع) را می‌شناخت او را دید و خطاب به مادر یتیمان گفت : وای بر تو، این امیرالمؤمنین است! آن زن با شتاب آمد در حالی كه می‌گفت : از شما شرمنده‌ام ای امیرمؤمنان. علی(ع) در پاسخ او فرمود : 📋《بَل وَ اَحیَایَ مِنكَ یَا أَمَةَ اللهِ فِیمَا قَصَّرتُ فِی أَمرِكِ》 ♦️من از تو شرمنده‌ام كه در كارت كوتاهی كرده ام.(۱) 🏴مولا علی(ع) این گونه در حق یتیمان همچون پدری دلسوز ملاطفت داشت. اما با یتیم خود در شام، جور دیگری رفتار کردند. عمادالدین طبری می‌‌ نويسد : در شام، از بچه های كوچك، شهادت پدرشان را مخفی می كردند و به آن ها می گفتند پدرتان به مسافرت رفته است. بر همین وضع بود تا یزید آن ها را به منزلی در نزدیکی خود منتقل نمود. 📋《کَانَ لِلحُسَینِ(ع) بِنتُ صَغیرَةُ لَهَا أربَعَ سِنِینَ، قامَت لَیلةً مِن مَنَامِها وَ قَالَت : أَینَ أبِی الحُسَینِ(ع)؟》 ♦️امام حسین(ع) دختر کوچکی داشت که چهار سال بیشتر نداشت، شبی از خواب بیدار شد وگفت : پدرم حسین(ع) کجاست؟ 📋《فَإنِّی رَأیَتُهُ السَّاعَةَ فِی المَنامِ مُضطَرِبَاً شَدِیدَاً》 ♦️من اکنون او را در خواب دیدم! 📋《فَلَمَّا سَمِعنَ النِسوَةُ ذَلِکَ، بَکِینَ وَ بَکَى مَعَهُنَّ سَائِرُ الَأطفالِ وَ ارتَفَعَ العَوِیلُ》 ♦️چون زنان این‌ سخن را شنیدند گریستند و کودکان دیگر هم، صدا به شیون بلند کردند. ♦️یزید بیدار شد و پرسید : چه‌ خبر است؟ تفحّص کردند و قضیه را به او گفتند. ♦️یزید گفت : سر پدرش را نزد او ببرید. پس سر مطهّر را آوردند و در دامن دخترش نهادند و تا نگاهش به سر افتاد. 📋《فَقالَت : هَذَا رَاسُ مَن؟》 ♦️آن دختر گفت : این سر کیست؟! 📋《قالُوا: رأسُ أَبِیکِ!》 ♦️گفتند : سر پدرت! ♦️آن دخترک دلش کنده شد و فریادى زد و بیمار گشت و در همان روزها درشام درگذشت.(۲) {وَسَيَعْلَمُ الَّذِينَ ظَلَمُوا أَيَّ مُنْقَلَبٍ يَنْقَلِبُونَ} 📚منابع : ۱)مناقب ابن شهرآشوب، ج۲، ص۱۱۵ ۲)کامل بهائی عمادالدین طبری، ج۲، ص۱۷۹ حضرت ﷺ حضرت خاتون سلام الله علیها •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
.ا ﷽ ا /۳۳۲ 🔸حضرت رقیه خاتون‌ سلام الله علیها اَلسَّلامُ عَلَيْكِ يَا رُقَيَّةَ 🔰 جریان نبش قبر حضرت رقیه سلام الله علیها ◄ مرحوم آیة الله حاج محمد هاشم خراسانی در کتاب منتخب التواريخ که تأليف آن به سال ۱۳۴۹ پایان پذیرفته است، می نویسد: عالم جليل شيخ محمد علی شامی که از جملهٔ علماء و محصلان نجف اشرف است به حقیر فرمود که: • جدّ أُمّی[ مادری ] بلا واسطهٔ من، جناب آقا سیّد ابراهیم دمشقی - که نَسَبش به سیّد مرتضی علم‌الهدی منتهی می‌شد و سنّ شریفش علاوه بر ۹۰ سال بود و بسیار شریف و محترم بود - سه دختر داشت و اولاد پسر نداشت. • شبی دختر بزرگ شان در خواب دید جناب رقیه بنت الحسين عليها السلام را که فرمود «به پدرت بگو: به والی بگوید: میان لحد و جسد من آب افتاده، و بدن من در اذّیت است، بیاید قبر و لحد مرا تعمیر کند.» دخترش به سيّد عرض کرد، ولی سیّد از ترس حضرات اهل تسنّن، به خواب اثری مترتب ننمود. شب دوّم دختر وسطی سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ترتیب اثری نداد. شب سوّم دختر صغرای سیّد همین خواب را دید و به پدر گفت، ایضاً ترتیب اثری نداد. • شب چهارم خود سیّد، مخدره رقیّه سلام‌الله علیها را در خواب دید که به طریق عتاب فرمودند: چرا والی را خبردار نکردی؟! سیّد بیدار شد، صبح نزد والی شام رفت و خوابش را به والی شام نقل کرد. والی امر کرد علماء و صلحاء شام از شیعه و سنّی که غسل کنند و لباس‌های نظیف در بر کنند، به دست هر کس قفل در حرم مقدسه باز شد، همان کس برود و قبر مقدّسه او را نبش کند و جسد مطهره را بیرون بیاورد تا قبر مطهر را تعمیر کنند. بزرگان و صلحاء از شیعه و سنّی در کمال آداب غسل کردند و لباس نظیف در بر کردند، قفل به دست هیچ کس باز نشد مگر به دست خود مرحوم سیّد، بعد که مشرّف میان حرم شدند، معول [ کلنگ ] هیچ یک به زمین اثر نکرد مگر معول سید ابراهیم • بعد حرم را خلوت کردند و لحد را شکافتند. تا آنکه دیدند بدن نازنین مخدره میان لحد، و کفن صحیح و سالم است لکن آب زیادی میان لحد جمع شده پس سید بدن شریف مخدره را از میان لحد بیرون آورد و روی زانوی خود نهاد و سه روز همین قسم بالای زانوی خود نگه داشت و متصل گریه میکرد تا آنکه لحد مخدره را از بنیاد [ و ریشه ] تعمیر کردند. اوقات نماز که می‌شد، سیّد بدن مخدره را بالای شیء نظیفی می‌گذاشت؛ بعد از فراغ باز برمی‌داشت و بر زانو می‌نهاد، تا آنکه از تعمیر قبر و لحد فارغ شدند، سید بدن مخدره را دفن کرد. • و از معجزه این مخدره در این سه روز سیّد، نه محتاج به غذا شد و نه به آب و نه محتاج به تجدید وضو. بعد که خواست مخدره را دفن کند سید دعا کرد خداوند پسری به او مرحمت کند. دعای سید مستجاب شد و در این سن پیری خداوند به او پسری مرحمت فرمود مسمَّی [ نام گذاری شده بـ ] سید مصطفی! 📚 منتخب التواريخ صفحه ۳۸۸ حضرت خاتون سلام الله علیها •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
.ا ﷽ ا /۳۳۳ 🔸خطبه حضرت زينب ﷺ در مجلس یزید ✅حضرت(س) فرمود : 📋《اللَّهُمَّ خُذْ لَنَا بِحَقِّنَا وَ انْتَقِمْ مِنْ ظَالِمِنَا وَ أَحْلِلْ غَضَبَكَ بِمَنْ سَفَكَ دِمَاءَنَا وَ قَتَلَ حُمَاتَنَا فَوَ اللَّهِ مَا فَرَيْتَ إِلَّا جِلْدَكَ وَ لَاحَزَزْتَ إِلَّا لَحْمَكَ وَ لَتَرِدَنَّ عَلَى رَسُولِ اللَّهِ(ص) بِمَا تَحَمَّلْتَ مِنْ سَفْكِ دِمَاءِ ذُرِّيَّتِهِ وَ انْتَهَكْتَ مِنْ حُرْمَتِهِ فِي عِتْرَتِهِ وَ لُحْمَتِهِ حَيْثُ يَجْمَعُ اللَّهُ شَمْلَهُمْ وَ يَلُمُّ شَعَثَهُمْ وَ يَأْخُذُ بِحَقِّهِمْ‌{وَ لا تَحْسَبَنَّ الَّذِينَ قُتِلُوا فِي سَبِيلِ اللَّهِ أَمْواتاً بَلْ أَحْياءٌ عِنْدَ رَبِّهِمْ يُرْزَقُونَ‌}وَ حَسْبُكَ بِاللَّهِ حَاكِماً وَ بِمُحَمَّدٍ(ص) خَصِيماً وَ بِجَبْرَئِيلَ ظَهِيراً وَ سَيَعْلَمُ مَنْ سَوَّلَ لَكَ وَ مَكَّنَكَ مِنْ رِقَابِ الْمُسْلِمِينَ‌ بِئْسَ لِلظَّالِمِينَ بَدَلًا وَ أَيُّكُمْ‌ شَرٌّ مَكاناً وَأَضْعَفُ جُنْداً》 ♦️خداوندا! حقّ ما را بگیر، و از آن که به ما ستم کرد انتقام ستان و غضب خود را بر آن که خون‌های ما را ریخته، حامیان ما را کشته فرو فرست. ای یزید! به خدا سوگند جز پوست خود را ندریدی وجز گوشتت را نبریدی، بی‌تردید بر رسول اللَه(ص) وارد می‌شوی در حالی که خون ذرّیه‌اش را ریختی و پرده حرمت فرزندانش را دریدی و این جایی است که خدا پراکندگی‌هایشان را جمع و پریشانی‌هایشان را دفع و حقوق آنان رابگیرد. «آنان را که در راه خدا به شهادت رسیدند مرده مپندار، بل زندگانی هستند که در نزد پروردگارشان مرزوقند.» ای یزید! همین قدر تو را بس است که خدای داور، و محمّد(ص) دشمنت و صاحب خون و جبرئیل پشت و پشتوان باشد. و زودا بداند آن کس که فریبت داد و تو را بر گرده مسلمانان سوار کرد، چه بد جانشینی برگزیده و کدام یک مکانتی بدتر داشته نیرویی اندکتر دارد. 📋《وَ لَئِنْ جَرَّتْ عَلَيَّ الدَّوَاهِي مُخَاطَبَتَكَ إِنِّي لَأَسْتَصْغِرُ قَدْرَكَ وَ أَسْتَعْظِمُ تَقْرِيعَكَ وَ أَسْتَكْثِرُ تَوْبِيخَكَ لَكِنَّ الْعُيُونَ عبْرَى وَ الصُّدُورَ حَرَّى أَلَا فَالْعَجَبُ كُلُّ الْعَجَبِ لِقَتْلِ حِزْبِ اللَّهِ النُّجَبَاءِ بِحِزْبِ الشَّيْطَانِ الطُّلَقَاءِ فَهَذِهِ الْأَيْدِي تَنْطِفُ مِنْ دِمَائِنَا وَ الْأَفْوَاهُ تَتَحَلَّبُ مِنْ لُحُومِنَا وَ تِلْكَ الْجُثَثُ الطَّوَاهِرُ الزَّوَاكِي تَنْتَابُهَا الْعَوَاسِلُ وَ تُعَفِّرُهَا أُمَّهَاتُ الْفَرَاعِلِ وَ لَئِنِ اتَّخَذْتَنَا مَغْنَماً لَتَجِدَنَّا وَشِيكاً مَغْرَماً حِينَ لَا تَجِدُ إِلَّا مَا قَدَّمَتْ يَدَاكَ‌ وَ ما رَبُّكَ بِظَلَّامٍ لِلْعَبِيدِ فَإِلَى اللَّهِ الْمُشْتَكَى وَ عَلَيْهِ الْمُعَوَّلُ فَكِدْ كَيْدَكَ وَ اسْعَ سَعْيَكَ وَ نَاصِبْ جُهْدَكَ فَوَ اللَّهِ لَا تَمْحُو ذِكْرَنَا وَ لَا تُمِيتُ وَحْيَنَا وَ لَا تُدْرِكُ أَمَدَنَا وَ لَا تَرْحَضُ عَنْكَ عَارَهَا وَ هَلْ رَأْيُكَ إِلَّا فَنَدٌ وَ أَيَّامُكَ إِلَّا عَدَدٌ وَ جَمْعُكَ إِلَّا بَدَدٌ يَوْمَ يُنَادِي الْمُنَادِي‌{أَلا لَعْنَةُ اللَّهِ عَلَى الظَّالِمِينَ‌ فَالْحَمْدُ لِلَّهِ رَبِّ الْعالَمِينَ‌} الَّذِي خَتَمَ لِأَوَّلِنَا بِالسَّعَادَةِ وَ الْمَغْفِرَةِ وَ لِآخِرِنَا بِالشَّهَادَةِ وَ الرَّحْمَةِ وَ نَسْأَلُ اللَّهَ أَنْ يُكْمِلَ لَهُمُ الثَّوَابَ وَ يُوجِبَ لَهُمُ الْمَزِيدَ وَ يُحْسِنَ عَلَيْنَا الْخِلَافَةَ إِنَّهُ رَحِيمٌ وَدُودٌ وَ حَسْبُنَا اللَّهُ وَ نِعْمَ الْوَكِيلُ‌》 ♦️یزید! گر چه دواهی و بلاهای زیاد از تو بر من فرود آمد ولی هماره قدر تو را ناچیز دانسته فاجعه‌ات را بزرگ و نکوهشت را بزرگ می‌شمرم، چه کنم که دیدگان، اشکبار و سینه‌ها سوزان است. شگفتا و بس شگفتا کشته شدن حزب الله نجیبان به دست حزب شیطان طلقاء است از دستهای پلیدشان خون‌های ما می‌چکد، و دهان‌های ناپاکشان از گوشت ما می‌خورد، و آن جسدهای پاک و پاکیزه با یورش گرگ‌های درنده روبروست، و آثارشان را کفتارها محو می‌کند، و اگر ما را غنیمت گرفتی، زودا دریابی غنیمت نه که غرامت بوده است، آن روز که جز آنچه دست‌هایت از پیش فرستاده نیابی و پروردگارت ستمگر بر بندگانش نیست، و شکایت‌ها به سوی خداست. هر کید و مکر و هر سعی و تلاش که داری به کار بند، سوگند به خدای که هرگز نمی‌توانی، یاد و نام ما را محو و وحی ما را بمیرانی، چه دوران ما را درک نکرده، این عار و ننگ از تو زدوده نگردد. آیا جز این است که رأی تو سست است و باطل و روزگارت محدود و اندک و جمعیت تو پراکنده گردد، آری، آن روز که ندا رسد :لعنت خدا بر ظالمین! پس حمد بر خدای راست که برای اوّل ما سعادت و مغفرت، و برای آخر ما شهادت و رحمت مقرر فرمود.... 📚اللهوف ابن طاووس، ص۱۸۰ حضرت •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
.ا ﷽ ا /۳۳۴ 🔰هشتم صفر سال ۶۱ هجری قمری کاروان شام را به قصد مدینه ترک کردند! ✅یزید نعمان بن بشیر را فرا خواند و گفت : 📋《تُجَهِّزْ لِتُخرِجَ بِهَؤلاَءِ النِّسوَانِ إِلَى المَدِينَةِ》 ♦️مهیا شو تا به همراه کاروان، به مدینه بروی!(۱) سپس نعمان بن بشیر، موظف شد با برخوردی شایسته‌، اسراء را به مدینه ببرد. 📋《وَجَّهَ مَعَهُ رَجُلاً فِی ثَلَاثِینَ فَارِسَاً یَسِیرُ اَمَامَهُم》 ♦️و همراه نعمان سی نفر سوار کار بودند که پیشاپیش کاروان اسرای کربلا حرکت می کردند.(۲) حارث بن کعب می گوید : فاطمه دختر امام علی(ع) برایم نقل کرد که هنگام مراجعت از شام به مدینه به خواهرم زینب(س) گفتم : 📋《يَا أُخَيَّةَ، لَقَد أَحسَنَ هَذَا الرَّجُلُ الشَّامِي إِلَينَا فِي صَحبَتِنَا، فَهَل لَكَ أَن نَصِلهُ؟ فَقَالَتْ : وَاللَّهِ مَا مَعَنَا شَيْءُ نُصِلهُ بِهِ إلَّا حُلِّينَا! قَالَت لَهَا : فَنُعطِيهِ حُلِّينَا! قَالَت : فَأَخذتُ سَوَارِي وَ دُملَجِي وَ أَخَذت أُختِي سَوَارَهَا وَ دُملُجَهَا، فَبَعَثنَا بِذَلِكَ إِلَيْهِ، وَ اعتَذَرنَا إِلَيْهِ، وَ قُلنُا لَهُ : هَذَا جَزَاؤُكَ بِصَحبَتَكَ إِيَّانَا بِالحَسَنِ مِن الفِعلِ! فَقَالَ : لَو كَانَ الَّذِي صَنعت إنما هُوَ لِلدِّنيَا كَانَ فِي حِلِّيكُنَّ مَا يُرضِينِي وَ دُونَهُ، وَلكِنَّ وَاللَّهِ مَا فَعَلتُهُ إلّا لِِلَّهِ وَ لِقَرَابَتِكُم مِنْ رَسُولِ اللهِ(ص)》  ♦️خواهر جان! این مرد شامی در همراهی ما نیک رفتار بود، می‌خواهی چیزی به او بدهیم؟ او گفت : به خدا ما چیزی جز زیور و زینت خویش نداریم. من گفتم : زیورهایمان را به او می‌دهیم. دست بند و ساق بند خویش را درآوردم، خواهرم نیز دست بند و ساق بند خویش را بیرون آورد و پیش او فرستادیم و از او به خاطر رفتار نیکویش تشکر کردیم. مرد شامی گفت : من به خدا این کار را جز برای رضایت خدا و به خاطر قرابت شما به رسول الله(ص) انجام ندادم.(۳) 📚منابع : ۱)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۲۲ ۲)اخبار الطوال دینوری، ص۲۶۱ ۳)تاريخ طبری، ج۵، ص۴۶۳ حضرت سلام الله علیها •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
.ا ﷽ ا 🔸روضه /۳۳۵ 🔰کلام علیه‌السّلام با يزيد 🌑 على بن الحسين عليه‌السّلام پيش آمد تا جلوى يزيد بن معاويه ايستاد و شروع به خواندن كرد: لاَ تَطْمَعُوا أَنْ تُهِينُونَا فَنُكْرِمَكُمْ وَ أَنْ نَكُفَّ اَلْأَذَی‌ عَنْكُمْ وَ تُؤْذُونَا وَ اَللَّهُ يَعْلَمُ أَنَّا لاَ نُحِبُّكُمُ وَ لاَ نَلُومُكُمُ أَنْ لاَ تُحِبُّونَّا «طمع نورزيد كه ما را خوار بداريد و ما، شما را گرامی بداريم و[طمع نورزید که] آزارمان دهيد و ما از آزارتان، دست نگاه داريم. خدا مى‌داند كه دوستتان نداريم و اگر شما ما را دوست نداريد سرزنشتان نمی‌كنيم». ⬅️ يزيد گفت: اى جوان! راست گفتى؛ امّا پدرت و جدّت خواستند كه فرمان‌روا باشند و ستايش، خدايى را كه آن دو را خوار كرد و خونشان را ريخت! _على بن الحسين عليه‌السّلام به او گفت: «اى پسر معاويه و هند و صَخر! پدران و نياكان من، پيش از آن كه ما متولّد شويم، فرمان‌روا بوده‌اند و جدّم على بن ابى طالب، در جنگ بدر و احُد و احزاب، پرچم رسول الله را به دست داشت درحالیکه پدرت و جدّت، پرچم‌هاى كافران را به دست داشتند». سپس على بن الحسين عليه‌السّلام اين اشعار را سرود: مَاذَا تَقُولُونَ إنْ قَالَ النّبِيّ لَكُم مَاذَا فَعَلْتُمْ وَ أَنْتُمْ آخِرُ الْأُمَمِ بِعِتْرَتِي وَبِأَهْلِي بَعْدَ مُنْقَلَبِي مِنْهُمْ أُسَارَى وَمِنْهُمْ ضَرَجُوا بِدَمِ مَا كَانَ هَذَا جزَائِي إذْ نَصَحْتُكُمْ أَنْ تَخْلُفُونِي بِسُوءٍ فِي ذَوِي رَحِمِي چه مى‌گوييد اگر پيامبر به شما بگويد: شما امّت آخرين پس از رفتن من‌، چه كرديد با عترت و خاندانم؟ برخى از آنان، اسيرند و برخى هم خفته به خون. مزد خيرخواهى‌ام براى شما،اين نبود كه با خويشاوندانم، چنين بدرفتارى كنيد!». 🔻سپس فرمود: « واى بر تو،اى يزيد! اگر مى‌دانستى چه كرده‌اى و چه کاری با پدر و با خاندان و برادر و عموهايم كرده‌اى، به كوه‌ها مى‌گريختى و بر خاكستر مى‌آرميدى و از اين كه سر حسين، پسر فاطمه و على را-او كه امانت پيامبر خدا صلّى‌الله‌عليه‌و‌آله در ميان شما بود- بر دروازۀ شهر نصب كرده باشند، فرياد و فغان مى‌كردى. پس بشارت باد تو را به رسوايى و پشيمانى در فردای[قیامت]، آن گاه كه بى‌ترديد، مردم را در آن روز [براى حساب] گرد مى‌آورند!». 📚الفتوح، ج۵ ص۱۳۱ حضرت ﷺ حضرت •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
.ا ﷽ ا 🔰روضه / ۳۳۶ 💠عصر عاشورا 🔸به دستور عمر بن سعد لعین، ده نفر حرامی بر بدن اسب تاختند!👇 ✅در کربلا امام حسین(ع) دو بار بر بدن مطهرش اسب تاخته شد! ابتدا توسط شمر بن ذی الجوشن لعین که بعد از جدا کردن سر مطهر ایشان، این جنایت را مرتکب شد. ابن جوزی می نویسد : 📋《أَوطَأَ الخَيلَ صَدرَهُ وَ ظَهرَهُ》 ♦️شمر بر سینه و پشت امام حسین(ع) اسب تاخت.(۱) سپس توسط ده حرامی به دستور ابن سعد! شیخ مفید می نویسد : عمر بن سعد در عصر عاشورا ندا داد : 📋《مَن يَنتَدِبُ لِلحُسَينِ(ع) فيُوطى الخَيلُ صَدرَه و ظَهرَه؟》 ♦️كيست كه داوطلب گردد و بر پيكر حسين(ع) اسب بتازد تا زير سم اسبان سينه و پشت حسين(ع) خُرد گردد؟! 📋《فَانْتَدَبَ عَشَرَةٌ، مِنْهُمْ : إِسْحَاقُ بْنُ حَيْوَةَ اَلْحَضْرَمِيُّ، وَ أَحْبَشُ بْنُ مَرْثَدٍ اَلْحَضْرَمِيُّ فَأَتَوْا فَدَاسُوا اَلْحُسَيْنَ(ع) بِخُيُولِهِمْ حَتَّى رَضُّوا ظَهْرَهُ وَ صَدْرَهُ》 ♦️پس ده حرامی و لعین از جمله؛ اسحاق بن حویه، اخنس بن مرثد، حکیم بن طفیل، عمرو بن صبیح، رجاء بن منقذ عبدی، سالم بن خیثمه جعفی، واحظ بن ناعم، صالح بن وهب جعفی، هانی بن شبث خضرمی، اسید بن مالک، چنین کردند و بر بدن مطهر امام حسین(ع) اسب تاختند. آنان پشت و سینه جگر گوشه رسول اکرم(ص) را زیر سمّ اسب قرار دادند.(۲) اين ارازل، نه تنها از اين عمل شنیع، شرمنده نشدند، بلكه افتخار هم مى كردند. وقتی اینان وارد مجلس ابن زياد شدند، ابن زیاد پرسيد شما كيستيد و چه كرديد؟ آنان گفتند : 📋《نَحْنُ اَلَّذِينَ وَطِئْنَا بِخُيُولِنَا ظَهْرَ اَلْحُسَيْنِ(ع) حَتَّى طَحَنَّا حَنَاجِرَ صَدْرِهِ》 ♦️ما كسانى هستیم كه بر پشت حسين(ع)، اسب دوانديم تا آن كه سينه و گلوى حسين(ع) را آسياب كرديم. 📋《فَأَمَرَ لَهُمْ بِجَائِزَةٍ یَسِیرَةِِِ》 ♦️سپس ابن زیاد به آنان جایزه ناچیزی داد. ابوعمر که در آن مجلس حضور داشت، می گوید : 📋《فَنَظَرْنَا إِلَى هَؤُلاَءِ اَلْعَشَرَةِ فَوَجَدْنَاهُمْ جَمِيعاً أَوْلاَدَ زِنَاءٍ وَ هَؤُلاَءِ أَخَذَهُمُ اَلْمُخْتَارُ فَشَدَّ أَيْدِيَهُمْ وَ أَرْجُلَهُمْ بِسِكَكِ اَلْحَدِيدِ وَ أَوْطَأَ اَلْخَيْلَ ظُهُورَهُمْ حَتَّى هَلَكُوا》 ♦️ما به همه آن ده نفر نگاه کردیم و متوجه شدیم که همه آنها از اولاد زنا بودند. بعدها مختار این ده نفر لعین را دستگیر کرد و دست ها و پاهایشان را میخکوب کرد و اسب بر پشت آنان تاخت تا به درک واصل شدند.(۳) 📚منابع : ۱)تذكرة الخواص ابن جوزی، ص۲۵۶ ۲)الارشاد شیخ مفید، ج۲، ص۱۱۳ ۳)اللهوف سید بن طاووس، ص۱۲۷ حضرت ﷺ •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
ا ﷽ ا 🔰روضه /۳۳۷ 💠مجلس یزید 🔰احتجاج ابو بَرزه با يزيد ملعون 🔸 دَعَا بِقَضِيبِِ خَيْزُرَانِِ فَجَعَلَ يَنْكُتُ بِهِ ثَنَايَا الْحُسَيْنِ وَهُوَ يَقُول: لَقَدْ كَانَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ حَسَنَ الْمَنْطِق! فَأَقْبَلَ إِلَيْهِ أَبُو بَرْزَةَ الأَسْلَمِيُّ أَوْ غَيْرُه، فَقَالَ لَه: يَا يَزِيد! وَيْحَك! أَتَنكُتُ بِقَضِيبِكَ ثَنَايَا الْحُسَيْنِ وَثغَْرَه! أَشْهَدُ لَقَدْ رَأَيْتُ رَسُولَ اللّهِ صَلّى اللّهُ عَلَيْهِ وَسَلّمَ يَرشُفُ ثَنَايَاهُ وَ ثَنَايَا أَخِيهِ وَ يَقُول: «أَنْتُمَا سَيِّدا شَبَابِ أَهْلِ الْجَنَّة، فَقَتَلَ اللَّهُ قَاتِلَكُمَا وَلَعَنَهُ وَأَعَدَّ لَهُ نَارَ جَهَنَّمَ وَسَاءَتْ مَصِيرًا»، أَمَا إنَّكْ يَا يَزِيدُ لَتَجِيءُ يَوْمَ الْقِيَامَةِ وَعُبَيْدُ اللَّهِ بْنُ زِيَادٍ شَفِيعُكَ وَ يَجِيءُ هَذَا وَ مُحَمَّدٌ صَلَّى اللَّهُ عَلَيْهِ وَسَلَّمَ شَفِيعُه. قَال: فَغَضِبَ يَزِيدُ وَ أَمَرَ بِإِخْرَاجِه، فَأُخْرِجَ سَحْبًا 🌑 نقل است که: [چون سرها را پيشِ‌ روى يزيد گذاشتند] وی چوب‌دستى خيزرانش را خواست و با آن بر دندان‌هاى پيشينِ‌ حسين عليه‌السّلام مى‌زد و مى‌گفت: ابا عبد اللّه، نيكو سخن بود! _ابو برزۀ اسلَمى يا شخص ديگرى به سوى او آمد و به وى گفت: واى بر تو، اى يزيد! با چوب‌دستى‌ات بر دندان‌ها و دهان حسين مى‌زنى‌؟! گواهى مى‌دهم كه ديدم پيامبر خدا صلّى‌الله‌عليه‌وآله دندان‌هاى او و برادرش را مى‌مَكَد و مى‌فرمايد: «شما، سَروران جوانان بهشتى هستيد. خداوند، قاتل شما را بكُشد و لعنت كند و آتش دوزخ را برايش آماده كند كه بد سرانجامى است!». هان-اى يزيد-! روز قيامت، در حالى مى‌آيى كه عبيد اللّه بن زياد، شفيع توست، و اين، در حالى مى‌آيد كه محمّد صلّى‌الله‌عليه‌وآله شفيع اوست. راوى مى‌گويد: يزيد، خشمگين شد و فرمان داد بيرونش كنند و او را كِشان كِشان، بيرون بردند. 📚الفتوح، ج۵ ص۱۲۹ حضرت •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
ا ﷽ ا 🔰روضه /۳۳۸ 💠اربعین ◼️ گوشه ای از حال مخدّرات آل الله بر سر مزار شهدای کربلا... نوشته اند: فخرجت زينب عليها السلام في الجمع، وأهوت إلى جيبها، فشقّته، ونادت بصوتٍ حزين يقرح القلوب: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ووقعت مغشيّة عليها. ▪️وقتی که روز اربعین زن ها بر سر مزار شهدای کربلا جمع شدند، از بین آن ها زینب کبری عليهاالسلام بیرون آمد و با صدایی دردناک که قلب را جریحه دار می کند، فریاد می زد: وا أخاه! وا حسيناه! وا حبيب رسول اللَّه! وا ابن مكّة ومنى! وا ابن فاطمة الزّهراء! وا ابن عليّ المرتضى! آه،ثمّ آه. ▪️ وای برادرم ، وای حسینم ، وای محبوب رسول خدا ، وای پسر مکه و منا ، وای پسر فاطمه زهرا و وای پسر علی مرتضی پشت سر هم آه می کشید تا اینکه از هوش رفت. وخرجت أمّ كلثوم لاطمة الخدّين تنادي برفيع الصّوت اليوم مات محمّد المصطفى، اليوم مات عليّ المرتضى، اليوم ماتت فاطمة الزّهراء وباقي النِّساء لاطمات ناعيات نائحات قائلات: وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. ▪️وقتی حضرت ام کلثوم علیها السلام این صحنه را دید او نیز از بین زن ها خارج شد و برصورتش لطمه میزد و با صدایی بلند فریاد می زد : امروز همان روزی است که محمد مصطفی صلی الله علیه و آله از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که علی مرتضی علیه السلام از دنيا رفته است. امروز همان روزی است که فاطمه زهرا علیهاالسلام از دنيا رفته است. و بقیه زن ها بر صورت ها لطمه می‌زدند و نوحه سر می دادند و می گفتند :وا مصيبتاه! وا حسناه! وا حسيناه. فلمّا رأت سكينة ما حلّ بالنِّساء رفعت صوتها تنادي: وا محمّداه! وا جدّاه! يعزّ عليك ما فعلوا بأهل بيتك ما بين مسلوب وجريح، ومسحوب وذبيح، وا حزني أسفاً ▪️حضرت سکینه علیهاالسلام چون این صحنه را دید با صدای بلند فریاد زد :وامحمداه! وا جداه! یا رسول الله! خیلی سخت است بر تو اینکه ببینی با اهلبیتت چه کرده اند؛ عده ای از آن ها غارت شده؛ عده ای جراحت دارند؛ عده ای ذبح شده و عده کشانده شدند. وای از این حزن و اندوه عظیم.... 📚الدّمعة السّاكبة، ج۵/ص ۱۶۲- ۱۶۳ 📚 معالي السّبطين، ج۲/ ص۱۹۷، ۱۹۸؛ 📚 وسيلة الدّارين، / ص۴۰۴،۴۰۵ حضرت •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
ا ﷽ ا 🔰روضه /۳۳۹ 💠درخواست‌های امام سجاد ﷺ 🔸 خاطراتی از در و دیوار و کوچه، در میان اموال به يغما رفته ... يزيد به امام سجاد علیه‌السلام گفت: خواسته‏های خود را بيان فرما که سه خواسته از آنها برآورده می‌شود. امام عليه‏‌السلام فرمودند: الْأُولَى: أَنْ تُرِيَنِي‏ وَجْهَ‏ سَيِّدِي‏ وَ مَوْلَايَ وَ أَبِيَ الْحُسَيْنِ علیه‌السلام فَأَتَزَوَّدَ مِنْهُ، وَ الثَّانِيَةُ: أَنْ تَرُدَّ عَلَيْنَا مَا أُخِذَ مِنَّا وَ الثَّالِثَةُ: إِنْ كُنْتَ عَزَمْتَ‏ عَلَى قَتْلِي أَنْ تُوَجِّهَ مَعَ هَؤُلَاءِ النِّسْوَةِ مَنْ يَرُدُّهُنَّ إِلَى حَرَمِ جَدِّهِنَّ صلى‌الله‌عليه‌وآله. اول سر مبارک سرور و آقا و پدرم امام حسين عليه‏السلام را به من بده تا از آن توشه‏اي برگيرم. دوم هر چيزي که از ما به غارت برده‏اند برگردان سوم اگر قصد کشتن مرا داري، کسي را با اين زنان بفرست تا آنها را به حرم جدّشان برساند. يزيد گفت: اما سر پدرت را هرگز نخواهي ديد، ولي از کشتن تو درگذشتم و کسي غير از تو، آنها را به مدينه نخواهد برد و آنچه را از شما به تاراج برده‏اند من چند برابر بهاي آنها را به شما مي‏دهم. حضرت سجاد عليه‏‌السلام فرمودند: أَمَّا مَالُكَ فَلَا نُرِيدُهُ وَ هُوَ مُوَفَّرٌ عَلَيْكَ وَ إِنَّمَا طَلَبْتُ مَا أُخِذَ مِنَّا لِأَنَّ فِيهِ مِغْزَلَ فَاطِمَةَ بِنْتِ مُحَمَّدٍ صلى‌الله‌عليه‌وآله وَ مِقْنَعَتَهَا وَ قِلَادَتَهَا وَ قَمِيصَهَا فَأَمَرَ بِرَدِّ ذَلِكَ. ما از مال تو چيزي نمي‏خواهيم و آن پيشکش خودت باشد. من آنچه را از ما گرفته‏اند از تو خواستم، زيرا در ميان آن اموال، چيزهايي بود که فاطمه دختر محمد صلی‌الله‌علیه‌وآله با دست خويش بافته و مقنعه و گوشواره و پيراهن او در میان آنها بود که به غارت برده‏اند. 📚اللهوف؛ ص۱۱۳ حضرت •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
ا ﷽ ا 🔰روضه /۳۴۰ 💠ورود سلام‌الله‌علیها به عرصه محشر 🔰شيخ مفيد در امالى با اسناد خود از امام صادق عليه‌السّلام روايت كرده که فرمود: روز قيامت كه فرا رسد، خداوند تمامی (خلق) اوّلين و آخرين را در يك زمين مسطّح جمع مى‌كند. سپس به منادی دستور می‌دهد که ندا دهد: چشمان خود را پايين بيندازيد و سرهاى خود را به زير افكنيد تا فاطمه دختر محمّد صلّى‌اللّٰه‌عليه‌وآله از صراط عبور كند. پس تمام خلائق دیدگان خود را فرو می‌نهند و فاطمه علیها‌السّلام در حالی‌که بر يكى از ناقه‌هاى بهشتى سوار است مى‌آيد و هفتاد هزار فرشته، ایشان را مشايعت مى‌نمايند. ▪️آنگاه ایشان در جايگاهى شريف از جايگاههاى قيامت توقف مى‌كند و از مركبش فرود می‌‌آید و پيراهن به خون آغشته‌ی حسين‌بن‌علی علیه‌السّلام را به دست مى‌گيرد و مى‌گويد: يَا رَبِّ هَذَا قَمِيصُ وَلَدِي وَ قَدْ عَلِمْتَ مَا صُنِعَ بِهِ" ای پرودگارم! اين پيراهن فرزندم است و تو مى‌دانى با او چه‌ها شد" _از جانب خداوند عزّ و جلّ خطاب مى‌رسد: يَا‌ فَاطِمَةُ لَكِ عِنْدِي اَلرِّضَا "ای فاطمه! من خوشنودی تو را خواهانم" _فاطمه علیها‌السّلام عرض می‌کند: یَا رَبِّ اِنْتَصِرْ لِي مِنْ قَاتِلِهِ "اى پروردگار من! براى من از قاتلش انتقام بگير" ⬅️ خداوند متعال به گردنی از جنس آتش فرمان می‌دهد. آن گردن آتشین از جهنم بيرون می‌آید و تمام قاتلین حسين‌بن‌على عليه‌السّلام را مانند پرنده‌اى كه دانه از روى زمين بر مى‌چيند، مى‌ربايد سپس همه را به سوى آتش مى‌برد و آنان در آتش به انواع عذاب، عذاب می‌شوند... 📚الأمالي (للمفید) ج ۱، ص ۱۳۰ حضرت ﷺ حضرت •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen
ا ﷽ ا 🔰روضه /۳۴۱ 🔰 رسیدن کاروان به کربلا!👇 🔸《فَوَصَلُوا إِلَى مَوْضِعِ الْمَصْرَعِ فَوَجَدُوا جَابِرَ بْنَ عَبْدِ اللَّهِ الْأَنْصَارِيَّ رَحِمَهُ اللَّهُ وَجَمَاعَةً مِنْ بَنِي هَاشِمٍ وَرِجَالًا مِنْ آلِ رَسُولِ اللَّهِ(ص) قَدْ وَرَدُوا لِزِيَارَةِ قَبْرِ الْحُسَيْنِ(ع) فَوَافَوْا فِي وَقْتٍ وَاحِدٍ وَ تَلَاقَوْا بِالْبُكَاءِ وَالْحُزْنِ وَاللَّطْمِ وَأَقَامُوا الْمَآتِمَ الْمُقْرِحَةَ لِلْأَكْبَادِ》 🔹پس اهل بيت(ع) وقتی به قتلگاه رسيدند، جابر بن عبدالله انصارى‏ و جمعى از بنى هاشم و مردانى از آنها را يافتند كه براى زيارت قبر حسين(ع) فرا رسيده بودند، همگان در يك زمان به عزادارى و نوحه سرايى پرداختند و سوگوارى جگرسوزى بر پا نمودند، و زنان آن آبادى نيز با ايشان به عزادارى پرداختند و چند روز در كربلا اقامت كردند. 📋《وَ اجْتَمَعَ إِلَیْهِمْ نِسَاءُ ذَلِکَ السَّوَادِ فَأَقَامُوا عَلَى ذَلِکَ أَیَّاماً》 ♦️و زنان آن آبادى نیز با ایشان به عزادارى پرداختند و چند روز در کربلا اقامت کردند. 📚لهوف سید بن طاووس، ص۱۱۴ حضرت •┈┈••✾••┈┈• @yaraliagham @azizamhosen