eitaa logo
امامزاده سلطان سید علی نائین علیه السلام
147 دنبال‌کننده
1.8هزار عکس
793 ویدیو
267 فایل
مدیر کانال: @ahlebeyt14
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸امام خمینی(ره) پیراهن امام زمان(عج) بود!!! یک اتفاقی افتاد. یعقوب(ع) از دوری یوسف(ع) کور شده بود. از بس غصه خورده بود و گریه کرده بود چشمانش سفید شده بود. یوسف(ع) میخواست که یعقوب(ع) به مصر بیاید. چه کرد؟ یعقوب(ع) با چشم نابینا که نمی‌توانست به سمت مصرِ یوسف برود! یوسف(ع) لباس و پیراهنش را به برادرانش داد که به پدر بدهند و بعد دست جمعی به نزد او بازگردند. در این جا امام زمان(عج)، یوسف(ع) است. امت که عاشق امام است، یعقوب(ع) است. همان‌ها که هزار سال گریه کرده‌اند و می‌خواهند چشمانشان بینا شود و سراغ امام زمانشان بروند. خُب، امام زمان(عج) چکار می‌کند؟ امام راحل را کرد پیراهن خودش و فرستاد برای امت! امام خمینی(ره) پیراهن امام زمان(عج) بود. به چشم هرکه افتاد بینا شد. وقتی امت بینا شدند، به سمت امام زمان(عج) حرکت می‌کنند. امام زمان آمد به سمت مردم یا مردم می‌روند به سمت امام زمان(عج)؟ مردم میروند. اما چگونه؟ اول بصیر می‌شوند، بعد می‌روند. این پیراهن می‌افتد روی چشمهایشان و بینا می‌شوند و می‌روند به سمت امام زمان خودشان. محبت یعنی همین. 💬 آیت‌الله حائری شیرازی ــــــــــــــــ🔻مرکز تخصصی مهدویت حوزه علمیه قم https://eitaa.com/mahdaviat313ir توییتر |ایتا| بله| روبیکا | سایت
🔸خاطره‌ای درس‌آموز از مسئولیت‌پذیری اجتماعی آیت الله حائری شیرازی🔸 (ناقل خاطره: محمدعلی نادعلی) در تابستان سال ۷۷ با دوستانی به همدان رفتیم تا دو سه روزی در معیت استاد «حاج شیخ حسین انصاریان» باشیم. پیش از ظهر، ما را به سیاحتی در درّۀ «گنجنامه» بردند. چون تابستان و تعطیلات بود، جمعیت زیادی آمده بودند. متوجه شدیم مردم برای قضای حاجت مشکل دارند. به ما هم سرایت کرد؛ چون سه چشمۀ توالت موجود در گنجنامه گرفته بود که کاسۀ آنها پُر و لبریز از کثافت شده بود. مردم به ناچار با سنگ و کلوخ و ... قضای حاج می کردند. ما که قصد داشتیم در آنجا تا غروب بمانیم، دیدیم با این وضع ممکن نیست لذا تصمیم گرفتیم کمی در تپه ها و باغات پیاده روی کنیم و برگردیم. ساعاتی بعد که به محل پارک ماشین ها کنار توالت های غیر قابل استفاده برگشتیم، متوجه صف مردم برای قضای حاجت و وضو گرفتن بعضی دیگر شدیم. تصور کردیم شهرداری یا سازمان گردشگری که پول ورودی می گیرند، دستشویی را درست کرده اند! اما در میان مردم سخن از یک شیخ محترم بود که می گفتند به اینجا آمده برای دیدن گنجنامه و کار را ایشان درست کرده اند. راننده ما -که آنجا مانده بود- برایمان نقل کرد که یک روحانی آمد و وضع مستراح ها و مشکل مردم را که دید، اول سراغ مسئولین را گرفت، کسی حضور نداشت. از راننده و همراهانش کمک خواست و آنان هم چون دیدند آنجا پر از تعفّن و ... است، به ایشان گفتند: «خیلی بوی بد می دهد و ابزاری برای پاکسازی نداریم. شیرهای آب هم خراب اند. نمی توانیم کاری بکنیم». لذا خود ایشان رفتند و اوضاع را دیدند. آنگاه، لباس روحانیت را از تن در آوردند و آستین ها را بالا زدند و دست هایشان را در کیسه های پلاستیکی میوه هایی که در ماشین بود کردند. سپس گفتند هرچه کیسۀ پلاستیک در ماشین ها هست، بیاورند. ایشان پارچه ای روی دهان و بینی خود بستند و شخصاً تمام اشیاء و لجن ها و ... را با دست از کاسه های توالت بیرون کشیده و در کیسه ها ریختند و از راننده و محافظ ها -که حالشان به هم میخورد- خواستند از درّه با دبّه ها آب بیاورند. پس از تخلیه و باز کردن گرفتگی ها، همۀ توالت ها را شسته و آمادۀ استفاده مردم کردند. خرابی لوله ها و شیرهای آب را هم برطرف کردند و سپس، خود را طاهر کرده، وضو گرفته و در گوشۀ باغچه ای در آن نزدیکی به نماز ایستادند. مشتاق شدم بروم ایشان را ببینم و بدانم کدام روحانی اند. از دور به ما نشانش دادند و تا آمدیم به ایشان برسیم سوار خودرو شده بودند. ماشین چرخی زد و از کنار ما رد شد و دیدم ایشان «آیت الله حائری شیرازی» نمایندۀ ولی فقیه و امام جمعه شیراز است. بسیار تحت تاثیر قرار گرفتم و به همراهان گفتم: ای کاش رسیده بودیم و برای این کار، دستشان را بوسیده بودیم. همراهم به شوخی گفت: حالا نذر کن هر وقت دیدی، ببوسی تا قضای دست بوسی را بجا بیاوری! من با جدّیت گفتم: نذر می کنم حتما برای بوسیدن هر دو دستش به شیراز بروم. چند ماه بعد استاد «حاج شیخ حسین انصاریان» را برای منبر به شیراز دعوت کردند و من هم برای دیدن آشنایان و دیدار ایشان و میزبانش «آیت الله حائری» به شیراز رفتم. هم فال بود و هم تماشا. هنگامی که به خانۀ آیت الله حائری رفتیم، تعدادی از روحانیان و مسئولان نشسته بودند. می دانستم آقای حائری به هیج وجه نمی گذارند کسی دستش را ببوسد. وسط مجلس ایستاده و اعلام کردم حاج آقا اجازۀ دست بوسی نمی دهند، اما من چند ماه پیش در همدان برای کاری که کرده اند، نذر شرعی کرده ام تا در نخستین دیدار، هر دو دست ایشان را ببوسم. بلافاصله، به سمتشان رفتم و با ذکاوت و هوشی که داشتند متوجه علت شدند. تا آمدند دست ها را پس بکشند، آن دو را گرفتم و بوسیدم و بر دیده گذاشتم. به مطایبه و نکته پرانی همیشگی گفتند: شما فقط اهل تشویق کار خوب هستید یا اهل عمل به کارهای خوب هم هستید؟ عرض کردم: دعایمان کنید که اهل عمل بشویم، چون پیش از جنابعالی، ما هم گرفتاری مردم و خودمان را در آن تنگه دیده بودیم و رد شدیم. کُمیت کار ما لنگ است، امیدوارم از شما بیاموزیم. بعد آهسته تر فرمود: حالا نمی خواهد به این آقایان بگویید. بین خودمان باشد. @haerishirazi
17.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💖عشق بازی یعنی این😍😍 حتما این کلیپ رو امشب قبل از خواب ببین... [اینو باید تو گوشی ذخیره کرد و هر روز دید] 🍃 آقا درباره نوشته‌های او فرمودن چندین بار مرور می‌کنم و هربار بهره و فیض تازه ای از آن گرفته ام... 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🏵️میلاد امام محمدباقر (سلام الله علیه ) شکافنده علوم و گشاینده دروازه‌های دانش بر شما و خانواده گرامیتان خجسته باد🏵️ ✅ @aalaa_ir
به اطلاع مشتاقان کربلای حسینی می‌رساند جهت ثبت نام و اعزام در تاریخ ۱۴۰۲/۱۱/۱۰ به دفتر زیارتی مرصاد نایین مراجعه فرمایند ( قیمت ۷۲۰۰۰۰۰۰ ریال مدت اقامت ۹روزه یک شب کاظمین همراه با مداح مجرب . حرکت از نایین آن شاالله تلفن. ۰۹۱۳۱۱۵۹۴۵۴ و ۴۶۲۵۷۵۶۴
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍️ روزی راهبی با جمعی از مسیحیان به مسجد النبی (صلی الله علیه و آله و سلم) آمدند در حالیکه طلا و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه داشتند. 🔸 پس راهب‌‌‌‌ رو کرد به جماعتی که در آنجا حضور داشتند ( أبوبکر نیز در بین جماعت بود ) و سوال کرد "خلیفه ی نبی و امین او چه کسی است؟" پس جمعیت حاضر ، ابوبکر را نشان دادند، راهب رو به ابوبکر کرده و پرسید نامت چیست؟ ابوبکر گفت ، نامم "عتیق" است راهب پرسید نام دیگرت چیست؟ ابوبکر گفت نام دیگرم "صدیق" است. راهب سوال کرد نام دیگری هم داری؟ ابوبکر گفت "نه هرگز" پس راهب گفت گمان کنم آنکه در پی او هستم شخص دیگریست. 🔹 ابوبکر گفت دنبال چه هستی؟ راهب پاسخ داد من بهمراه جمعی از مسیحیان از روم آمدم و جواهر و اشیاء گرانبها بهمراه آوردیم و هدف ما این است که از خلیفه ی مسلمین چند سوال بپرسیم ، پس اگر توانست به سوالات ما پاسخ دهد تمام این هدایای ارزنده را به او میبخشیم تا بین مسلمانان قسمت کند و اگر نتوانست سوالات مارا پاسخ دهد اینجا را ترک کرده و به سرزمین خود باز میگردیم. 📍ابوبکر گفت سوالاتت را بپرس ، راهب گفت باید به من امان نامه بدهی تا آزادانه سوالاتم را مطرح کنم و ابوبکر گفت در امانی ، پس سوالاتت را بپرس. 🔻راهب سه سوالش را مطرح کرد: 1) ما هو الشئ الذی لیس لله؟ *چه چیز است که از آن خدا نیست؟* 2) ما هو شئ لیس عندالله؟ *چه چیز است که در نزد خدا نیست؟* 3) ما هو الشئ الذی لا یعلمه الله؟ *آن چیست که خدا آن را نمیداند؟* پس ابوبکر پس از مکثی طولانی گفت باید از عمر کمک بخواهم ، پس بدنبال عمر فرستاد و راهب سوالاتش را مطرح کرد ، عمر که از پاسخ عاجز ماند پس بدنبال عثمان فرستاد و عثمان نیز از این سوالات جا خورد و جمعیت گفتند چه سوالیست که میپرسی؟ خدا همه چیز دارد و همه چیز را میداند. ⭕ راهب نا امید گشته قصد بازگشت به روم کرد ، ابوبکر گفت : ای دشمن خدا اگر عهد بر امان دادنت نبسته بودم ، زمین را به خونت رنگین می کردم . ❌ سلمان فارسی که شاهد ماجرا بود بسرعت خود را به امام علی (ع)رسانده و ماجرا را تعریف کرد و از امام خواست که به سرعت خودش را به آنجا برساند. پس امام علی ع بهمراه پسرانش امام حسن (ع ) و امام حسین (ع ) میان جمعیت حاضر و با احترام و تکبیر جماعت حاضر مواجه شدند. ❓ابوبکر خطاب به راهب گفت ، آنکه در جست و جویش هستی آمد ، پس هر سوالی داری از علی (ع) بپرس! راهب رو به امام علی (ع) کرده و پرسید نامت چیست؟ امام علی (ع) فرمودند: نامم نزد یهودیان *"الیا"* نزد مسیحیان *"ایلیا"* نزد پدرم *"علی"* و نزد مادرم *"حیدر"* است. پس راهب گفت ، نسبتت با نبی (ص) چیست؟ ✍ امام (ع )فرمودند: او برادر و پسرعموى من است و نیز داماد او هستم. پس راهب گفت ، به عیسی بن مریم قسم که مقصود و گمشده ی من تو بودی. پس به سوالاتم پاسخ بده و دوباره سوالاتش را مطرح کرد. ✍ امام علی (ع) پاسخ دادند: . فإن الله تعالی أحد لیس له صاحبة و لا ولدا فلیس من الله ظلم لأحد و فإن الله لا یعلم شریکا فی الملک 1⃣ *آنچه خدا ندارد ، زن و فرزند است.* 2⃣ *آنچه نزد خدا نیست ، ظلم است* 3⃣ *آنچه خدا نمیداند ، شریک و همتا برای خود است* پس راهب با شنیدن این پاسخها ، امام علی را به سینه فشرد و بین دو چشم مبارکش را بوسید و گفت: "أشهد أن لا اله إلا الله و اشهد أن محمد رسول الله و أشهد أنک وصیه و خلیفته و أمین هذه الامة و معدن الحکمة" ✳️ به درستی که نامت در تورات إلیا و در انجیل ایلیا و در قرآن علی و در کتابهای پیشین حیدر است پس براستی تو خلیفه ی بر حق پیامبری، سپس تمام هدایا را به امام علی (ع) تقدیم کرد و امام در همانجا اموال را بین مسلمین قسمت کرد. 💠 *عزيزان !! تا حد امکان نشر دهید؛ زیرا: ⬅️ *پیامبر (ص) فرمود: هرکس فضائل امیرالمومنین علی ابن ابیطالب (ع) را نشر دهد، مادامیکه از آن نوشته اثری باقیست ، ملائکة الله برای او استغفار می کنند* منبع : کتاب الإحتجاج مرحوم طبرسی