eitaa logo
یاران وفادار
160 دنبال‌کننده
7.2هزار عکس
3.7هزار ویدیو
6 فایل
این کانال در راستای گفتمان انقلاب اسلامی ، همدلی و وحدت هم محلی ها و هموطنان گام بر می دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مفتی بزرگ لیبی: باید با شیعیان متحد شویم و یک صف واحد تشکیل دهیم!/ موشک ایرانی‌ها باعث شادی مومنان شد 🔹 «شیخ‌صادق الغریانی» مفتی بزرگ لیبی، در واکنش به عملیات «وعده صادق ۲» ایران گفت: «اینکه بگوییم موشک‌ها از طرف شیعیان پرتاب شده و با صهیونیست‌ها هم‌دردی کنیم، عمل منافقان است. 🔹کسی که در مقاومت شک می‌کند، از ارکان صهیونیست‌هاست. باید با شیعیان متحد شده و یک صف واحد تشکیل دهیم.» الغریانی از جمله کسانی است که با حضور در تلویزیون از مردم لیبی خواست تا در برابر قذافی بایستند و فتوای جهاد صادر کرد. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢💥یک نمونه جاسوسی بسیار عجیب و ظریف! جاسوسی بدون ارتباط مستقیم با سیا !!! 🖐درس عبرتی برای ما که باید مواظب این جاسوسان وطنی بود. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
زن بود مادر بود ایرانی بود بدست جنایت کارترین رژیم تاریخ به شهادت رسید اما روشنفکرانِ مدعیِ حمایت از زن زندگی و آزادی نه غمگین می‌شوند، نه هشتگی میزنن! چرا؟ چون محجبه است... چون شعار احترام به عقاید مختلف شان صرفا وسیله ای برای توجیه اعمال خودشان است! 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔴بانوی بوشهری گردنبند طلای ۲۱ عیار خود به ارزش تقریبی ۳۰۰ میلیون تومان را به جبهه مقاومت تقدیم کرد. ▪️نهضت طلا به راه افتاده است و الحمدالله سخاوت زنان شیعه دنیا را متحیر و متحول کرده است. اینکه خدا چه برای این بانوان جبران خواهد کرد بماند ... اما اینکه زنان ایران اسلامی توانسته‌اند بخشندگی واقعی( نه آن بخشتدگی که از مالیات سلبریت اروپایی کم میکند) و کنش سیاسی مختص خودشان را در دل این جنگ ناعادلانه نشان دهند بسیار حرکت روشنی است 🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀🚀 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سردار جعفری: ممکن است اسرائیل حمله محدود و کوچک به ایران انجام بدهد/ کار بزرگی بکنند قطعاً چند برابر پاسخ آن را می‌بینند 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
⭕️یمن یک پایگاه اسرائیلی را با موشک مافوق‌صوت هدف قرار داد 🔹سخنگوی نیروهای مسلح یمن اعلام کرد که نیروی موشکی این کشور در عملیاتی ویژه یک پایگاه رژیم صهیونیستی را در شرق منطقه یافا با استفاده از موشک مافوق صوت «فلسطین۲» هدف قرار داده است. 🔹این موشک با عبور از سامانه‌های پدافندی رژیم صهیونیستی به هدف موردنظر رسیده است. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
وخیم‌ترین و فاجعه‌آمیزترین حادثه جاسوسی در ! 🔻شوکه شدن منشه امیر و شبکه اینترنشنال از نفوذ ایران و گروه‌های مقاومت در اسرائیل 🔻اطلاعاتی که جمع‌آوری کردند و برای حکومت ایران فرستاده‌اند، بسیار خطیر و خطرناک بوده است. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔻زالوهای انرژی رو بشناسیم 🔹کسانی ‌که همیشه شکایت می‌کنند و غر میزنند. 🔹کسانی که دائم پشت سر دیگران حرف میزنند. 🔹کسانی ‌که فقط منتشر کننده خبرهای بد هستند. 🔹کسانی که با شوخی شما یا دیگران رو مسخره می‌کنند. 🔹کسانی که دائم دروغ میگن ، غلو میکنند و خود واقعیشون نیستند. 🔹کسانی که وقتی کنارشون هستی احساس خستگی‌ میکنی چون دائم انرژی منفی میدن. 🔹کسانی که چشم و دل سیر نیستن ، چه مالی ، چه عاطفی… 💡معاشرت با این افراد ممنوع… فقط سلام خدافظ! ╔═🍃🌺🍃══════╗ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 راننده محترم تانک مرکاوا به شماره پلاک ۱۲ اورشلیم/ پوکید💥 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
حالا ما بخوریمت یا قرآن خوندنتو گوش بدیم؟!😍😍 ماشاالله 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌.
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۷۲ #قسمت_هفتاد_دوم 🎬: مهدی دستش را از باندی که برگردنش اویزان کرده بود، آرام در اورد و
۷۳ 🎬: ماشین داخل خیابان شد و با راهنمایی آن مرد، کمی جلوتر ایستاد. آن مرد خانه ای را اوایل کوچه نشان داد و گفت: آنجا را می بینید؟! خانه ای با در کوچک آبی رنگ! خانه اون خانم هست، اسمش منیژه هست و با عمه اش زندگی می کند... مرد داشت توضیح می داد که در خانه باز شد و منیژه با کودکی در آغوش بیرون آمد، عمه خانم هم به دنبالش هراسان داخل کوچه شد و گفت: منیژه! بچه ام را به تو سپردم، برو نشون دکتر بدش، جان خودت و جان صادق... منیژه سری تکان داد و گفت: عمه خانم برای همین از حجره اومدم،مراقب هدیه باش و با زدن این حرف به سمت خیابان حرکت کرد. مرد که دستپاچه شده بود گفت: تو رو خدا بزارین برم این خانم....این ...منیژه است... مهدی در را باز کرد و پیاده شد و می خواست به سمت همان خانمی که او ادعا می کرد منیژه است برود که ناگهان آن مرد مثل قرقی از ماشین پیاده شد و در رفت. مهدی بی توجه به آن مرد به سمت منیژه رفت و می خواست چیزی بگوید که منیژه جلو آمد و همانطور که نگاهی به قد و قامت و لباس سپاهی مهدی میکرد گفت: برادر خدا خیرت بده ماشین داری؟! بچه ام تو تب میسوزه، میخوام برسونمش به یه درمونگاهی چیزی... مهدی نفسش را آروم بیرون داد و با اشاره به ماشین، گفت: آره، بیا سوار ماشین شو و با زدن این حرف به سمت ماشین آمد، در سمت راننده را باز کرد و به حمید گفت: برو اون بسته بالا ماشین را بردار و ببر خونه ضیاء، اینطور معلومه تا اونجا راهی نیست و چشمکی زد و گفت: منم این خانم را میرسونم به درمونگاه... حمید چشمی گفت و از ماشین پیاده شد، مهدی باند را کلا از گردنش درآورد و پشت فرمان نشست و همانطور که سعی می کرد دردی که در دستش پیچیده را نادیده بگیره به منیژه اشاره کرد سوار بشود. منیژه سوار شد و همانطور که روسری اش را جلو‌می کشید گفت: خدا خیرتون بده، خدا زن و بچه تون را براتون نگه داره بچه ام ... مهدی بی توجه به حرفهای منیژه نگاهی به بچه انداخت و چشمانش خیره بر چیزی شد که برایش آشنا می آمد. پلاک زنجیری شبیه همانکه خودش برای محیا گرفته بود و بعد چیز اشنای دیگری دید. مهدی ماشین را روشن کرد و گفت: بچه تون چند وقتشه؟! منیژه نگاهی به صادق کرد و‌گفت: شش ماه..یعنی چند روز دیگه ازشش ماه... مهدی وسط حرف منیژه پرید و گفت: همسرتون کجان که مجبور شدین تنهایی توی کوچه و‌خیابون بیافتین ؟... ماشین از پیچ خیابان گذشت ، منیژه اوفی کرد و گفت: همسرم!! اون دو ساله عمرش را داده به شما.... و اصلا حواسش نبود که سوتی بزرگی داده... مهدی زهر خندی زد و گفت: راست میگن دروغ گو ها حافظه ضعیفی دارن، بچه مال کیه؟! چون شوهرتون دوسال پیش .... منیژه که تازه فهمیده بود چه گلی کاشته با لکنت گفت:نه...را...راستش... مهدی محکم روی فرمان کوبید و‌گفت: راستش تو یک زن کلاش هستی منیژه خانم، همون که محیای من را ربود و با این کارش می خواست به دشمن خوش خدمتی کنه.. منیژه که با شنیدن اسم محیا، انگار یک سطل آب سرد روی سرش ریخته باشن گفت:چ..چ..چی میگین؟! محیا کیه؟! مهدی صدایش را بالا برد و فریاد زد: کمتر دروغ بگو خانم، محیا همونی هست که گردنبندش گردن این بچه و حلقه اش هم دست تو هست و با زدن این حرف، بیسیم جلو داشتبرد را برداشت ... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی ⃟🇮🇷
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۷۳ #قسمت_هفتاد_سوم 🎬: ماشین داخل خیابان شد و با راهنمایی آن مرد، کمی جلوتر ایستاد. آن مر
۷۴ 🎬: منیژه نگاهش به بیسیم افتاد و گفت: تورو خدا، بچه مریض هست، بزارید اول این بیچاره را ببریم دکتر بعدش ...اصلا همه چی را میگم، این بچه...این بچه، بچه محیاست، قرار بود به دستتون برسونم که ادرستون را گم کردم.. مهدی همانطور که بیسیم را سرجایش می گذاشت و رانندگی می کرد گفت: اولا، اول بچه را میبرم دکتر و بعد تکلیف تو رو مشخص میکنم، دوما محیا مگه اصلا باردار بود که بچه شش ماهه بخواد داشته باشه؟! بازم داری دروغ میگی خانم نامحترم... منیژه آب دهنش را قورت داد و گفت: بچه محیا که نه! اون بیچاره شاید تازه دوماهش بود هنوز ویار داشت، این بچه را محیا به دنیا آورد وچون پدر ومادرش تو جنگ کشته شدن، خواست خودش بزرگ کنه.... و بعد با حالت تعجب سوال کرد: یعنی هنوز محیا نیومده؟! مهدی که با هر حرف منیژه تعجبش بیشتر می شد گفت: چی می گی تو؟! جنگ؟! محیا؟! برگرده!!! منیژه که الان مطمئن شده بود محیای بیچاره برنگشته بغض گلوش را فرو داد و گفت: آره، قرار بود محیا را از مرز خارج کنیم و بفرستیمش عراق و ما نزدیک مرز بودیم که اونجا را بمباران کردند، نجات ما از مرگ، مثل یک معجزه بود، معجزه ای که ویار محیا باعثش شد... مهدی که انگار آتش گرفته بود گفت: ویار محیا؟! محیا باردار بود؟! منیژه دستی به گونه داغ صادق کشید و گفت: آره، اما به کسی نگفته بود، تو بیابون از ماشین پیاده شد، دل و روده اش داشت بالا میومد، منم همراش پیاده شدم تا مراقبش باشم، اما انگار خدا میخواست، بچه محیا، جون من و مادرش را نجات بده، تا ما پیاده شدیم، یه خمپاره خورد درست وسط ماشین اون دوتا مردی که همراهمون بودن همراه ماشین دود شدن و بر هوا رفتن، من و محیا برگشتیم عقب، اولین آبادی که رسیدیم، قیامت کبری را به چشم خودمون دیدیم، همونجا محیا، صادق را به دنیا آورد، مادر صادق مرده بود، شکمش را بریدیم و... منیژه به اینجای حرفش که رسید، بغضش ترکید و شروع به گریه کرد، حال مهدی هم دست کمی از منیژه نداشت. مهدی ترمز کرد، ماشین متوقف شد، مهدی بچه را از دست منیژه گرفت و همانطور که پیاده میشد گفت: بریم درمانگاه، بقیه اش را اونجا تعریف کن. توی نوبت دکتر نشسته بودند که منیژه همه چی را برای مهدی تعریف کرد و بعد، آرام حلقه محیا را از انگشتش بیرون آورد و به مهدی داد. مهدی حلقه را توی مشتش گرفت و داخل مطب شد، صادق را روی تخت گذاشت و دکتر مشغول معاینه شد. مهدی نفهمید که دکتر چی گفت و وقتی به خود آمد که پاکتی دارو به دست داشت و جلوی ماشین ایستاده بود و خبری از منیژه نبود. مهدی، بوسه ای از گونه صادق که حال گریه کردن هم نداشت گرفت و او را به خودش چسپانید و زیر لب گفت: تو آخرین یادگار محیا هستی...باید برم...باید بفهمم چه بلایی سر محیای من اومده و با زدن این حرف سوار ماشین شد و به سمت خانه مامان رقیه حرکت کرد. جلوی خانه توقف کرد، نگاهی به در خانه خودشان کرد، خانه ای که بعد از رفتن محیا، از یاد مهدی هم رفت و دیگر قدم به انجا نگذاشته بود. کلید خانه مامان رقیه را از جیبش بیرون آورد و در را باز کرد. آقا رحمان که خودش را با درختان مشغول کرده بود جلو دوید و با تعجب نگاهی به کودک در آغوش مهدی کرد و گفت: سلام آقا...رقیه خانم هم الان اومدن. مهدی سری تکان داد و به طرف ساختمان رفت... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی ⃟🇮🇷
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۷۴ #قسمت_هفتاد_چهارم🎬: منیژه نگاهش به بیسیم افتاد و گفت: تورو خدا، بچه مریض هست، بزارید
۷۵ 🎬: مهدی تقه ای به در هال زد و رقیه، چادر دستش را روی مبل انداخت و همانطور که روسری اش را درست می کرد به سمت در هال امد و گفت: چی شده باز آقا رحمان؟! پرده را کنار زد و چهره آفتاب سوخته مهدی را با کودکی در آغوش دید، لبخندی زد، در را باز کرد و گفت: به به! خوش آمدی پسرم و بعد با اشاره به کودک گفت: این بچه چیه؟! مهدی وارد هال شد و همانطور که بچه را به سمت رقیه میداد گفت: این قاصد خوش خبر از طرف محیاست!! رقیه می خواست بچه را بگیرد که با شنیدن اسم محیا انگار پاهایش سست شد و همانطور که می لرزید کنار دیوار نشست و گفت: خودت میدونی، عباس عراق را زیر و رو کرد اما خبری از محیا به دستش نرسید،چی میگی تو؟! مهدی کنار رقیه زانو زد و گفت: خوب طبیعیه، نباید خبری از محیا به دست میاورد، چونکه محیا اصلا به عراق نرسیده.. رقیه که انگار با تمام وجودش واژه هایی را که از دهان مهدی بیرون می آمد، می خورد گفت: چی میگی مهدی؟! یعنی چه؟! مهدی صادق را به طرف رقیه داد و گفت: این یه نشانه از طرف محیاست که امروز خدا خواست و به دستم رسید، اسمش صادق هست، بچه محیا که منم می خوام براش پدری کنم. رقیه که انگار گیج شده بود صادق را گرفت و همانطور که دست به گونه داغش می کشید گفت: وای چقدر تب داره! و با سرعت از جا بلند شد و گفت: داروها دستت را بده، همینجا من به بچه میرسم بگو چی به چیه؟! مهدی هر چه را از منیژه شنیده بود برای رقیه گفت و رقیه اشک ریخت و گریه کرد و تازه یاد اون برگه ازمایشی افتاد که درست روز مرگ ننه مرضیه توی کوچه دیده بود، بغض گلویش را فرو داد و زیر لب گفت: مامان برات بمیره، کجایی که این روزهای بی پناهی و مادر شدنت، کنارت باشم؟! مهدی شیشهٔ شیر صادق را تکان داد و به سمت رقیه داد و گفت: مامان! این خیلی غلیظ نیست؟! رقیه نگاهی به شیشه شیر کرد وگفت: نه خوبه! حالا بگو برنامه ات چیه؟! کاش عباس هم اینجا بود و با هم یه فکری برمیداشتین... مهدی لبخندی زد و گفت: عباس یه مرد واقعی هست، کی باورش میشه یه عراقی بیاد تو جبهه جنگ برای ایران بجنگه؟! رقیه خیره به عکس عباس که روی دیوار بود شد و گفت: عباس طرف حق را میگیره، یعنی فکر کنم تمام عراقی های شیعه اینجور باشن، حزب بعث را جزء عراق ندونین، اونا هم یکی مثل شاه ایران! خودفروخته و مهرهٔ استکبار هستن.. مهدی سری تکان داد و گفت: درست میگی! من باید به جبهه برگردم، باید به دنبال محیا بگردم، می خوام برم سمت خرمشهر،چون آخرین جایی که محیا دیده شده اونجا بوده... رقیه با نگرانی نگاهی به دست مهدی کرد و گفت: تازه از جبهه اومدی، هنوز وضع دستت هم خوب نشده، عباس هم که رفته جبهه، خرمشهر هم که هنوز اسیر دست این بعثی های بی دین هست، چکار می تونی بکنی؟! مهدی نفسش را محکم بیرون داد و گفت: خیلی از مردم توی خرمشهر اسیر شدند، باید به هر طریقی خودم را به اونجا برسونم، دستمم چیزیش نیست، خرمشهر راه های نفوذ داره، با اهل فن میریم جلو، اگر تونستم عباس را هم پیدا میکنم و در جریان میذارم، شما فعلا به صادق برس، نگاه کن پلاک و زنجیر محیا هم به گردنش هست و بزار بمونه تا محیا به صادق برسه.. ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی. هضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی 🇮🇷 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
روزت را با گوش دادن به قرآن آغاز کن، تا برکت قرآن را در زندگیت احساس کنی ☑️ نشر =صدقه جاریه🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نیایش_صبحگاهی 🌷خدایا شکرت که در پرتو عشق و لطف تو نیروی کائنات ، هم اکنون از طریق افکار مثبت من سرگرم کارهاست، تا عالیترین خیر و صلاحم را به انجام برساند... همه ی امور به پنجره ی ذهن من بستگی دارد... 🌷نور قلبم...ای خدای مهربانم، مرا یاری ده، تحملم را افزون، قولم را صدق ، قلبم را پاک گردان ، الهی تو یگانه ی منی، پناهم باش... الهی_آمین🤲
📣 بانوی رودسری بیش از ۲ میلیارد ریال طلا اهدا کرد مدیرعامل جمعیت هلال احمر گیلان : 🔺یک گردنبند و النگو توسط یک بانوی رودسری برای کمک به محور مقاومت اهدا شد. 🔺این بانوی رودسر مقداری طلا به ارزش ۲۰۸ میلیون تومان معادل ۲ میلیارد و ۸۰ میلیون ریال به دفتر نمازجمعه شهرستان رودسر جهت کمک به جبهه مقاومت اهدا کرد. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🌸 امیرالمؤمنین عليه السلامـ: جهاد درى است از درهاى بهشت كه خداوند آن را براى دوستان ويژه خود گشوده است. جهاد جامه تقواست و زره محكم خداوند و سپر مطمئن او. 📚 نهج البلاغة، خطبه ۲۷ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔴ضربه بزرگ اطلاعاتی محور مقاومت به رژیم صهیونیستی به دست آذربایجانی‌ها 🔹به گزارش رژیم صهیونیستی تمامی اهداف عملیاتی که در وعده صادق یک و دو و طی یک سال اخیر مورد اصابت موشک و خرابکاری قرار گرفته است از اهداف شناسایی شده تیم اطلاعاتی آذربایجانی‌ها بوده است. 🔹آذربایجانی‌ها توانستند در قلب اسرائیل برای اهداف عملیاتی خاکی و آبی ایران، حزب‌الله و انصارالله دو سال اقدامات اطلاعاتی بدون نقص انجام بدهند و ضربه بزرگی به حیثیت امنیتی رژیم صهیونیستی وارد نمایند. 🔸چند روزی است که شوک عجیبی به جامعه امنیتی و اطلاعاتی رژیم کودک‌کش اسرائیل وارد شده است. رژیم در بیانیه رسمی اعلام کرد که چنین ضربه اطلاعاتی در تاریخ اسرائیل مشاهده نشده است. ایران توانسته به دست آذربایجانی‌ها در داخل اسرائیل به حساسترین مراکز امنیتی و نظامی اسرائیل نفوذ کند. این تیم 7 نفره در طول دو سال 700 اقدام امنیتی علیه ما انجام داده است و با شناسایی مراکز نظامی و امنیتی اسرائیل و افراد مهم زمینه را برای اقدامات بعدی ایران فراهم نماید. 🔸آنها حتی توانسته‌اند بعد از هر عملیات میزان ضربه به مرکز را ارزیابی و به ایران گزارش دهند. اسرائیل در بیانیه خود می‌افزاید که تیم دستگیر شده هفت نفر یهودیان مهاجر آذربایجانی بوده است که با ماموران ایرانی به نام اورخان و الخان در ارتباط بوده‌اند. 🔸شیخ توحید ابراهیمی بنیانگذار نهضت مقاومت اسلامی آذربایجان حسینیون طی یک سخنرانی در این موضوع این ضربه بی‌نظیر امنیتی آذربایجانی‌ها را یک هفت اکتبر اطلاعاتی بر علیه رژیم صهیونیستی نامید و افزود: اسرائیل از جایی ضربه خورد که حتی فکرش را نمی‌کرد و این ضربات ادامه خواهد داشت. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔰اعتراف ارتش رژیم صهیونیستی به کشته و زخمی شدن 4 نظامی دیگر خود در جنوب لبنان 🔸ارتش رژیم صهیونیستی در سایه سیاست هدفمند سانسور شدید تلفات نظامی خود و اعلام قطره چکانی آن، به کشته شدن یک نظامی و زخمی شدن سه نظامی دیگر خود در جنوب لبنان در درگیری با رزمندگان حزب الله اعتراف کرد. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 گریه و زاری سربازان دشمن اشغالگر صهیونیستی هنگام تخلیه کشته ها و مجروحان. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 اعتراض متفاوت طرفداران تیم رئال سوسیداد در مقابل تیم مکابی اسرائیل 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar