eitaa logo
یاران وفادار
164 دنبال‌کننده
7.3هزار عکس
3.8هزار ویدیو
6 فایل
این کانال در راستای گفتمان انقلاب اسلامی ، همدلی و وحدت هم محلی ها و هموطنان گام بر می دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
دنیا بدن‌ها را فرسوده و آرزوها را تازه میکند مرگ را نزدیک، و خواسته‌ها را دور و دراز می‌سازد؛ کسی که به آن دست یافت، خسته می‌شود و آنکه به دنیا نرسید، رنج می‌برد.. حکمت۷۲ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️جنگ لاشخورها؛ شکاف عمیق میان سران رژیم صهیونیستی از زبان خبرنگار بی‌بی‌سی! 🔹‌مئیر شیتریت، وزیر پیشین رژیم صهیونیستی: تنها راه برای اسرائیل این است که کشور فلسطین را قبول کنیم؛ نتانیاهو دوست نزدیک من بود، هرچه در گذشته برای اسرائیل انجام داده بود را نابود کرد. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
نجات عابد توسط زن بدکاره_488.mp3
5.8M
🎧نجات یک عابد توسط زن بدکاره 🎙 حجت الاسلام 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
‌°•°•° ثروتمندی‌از پنجره‌اتاقش به‌بیرون‌نگاه کردو مردی‌را دیدکه‌در سطل‌زباله‌ دنبال‌چیز‌ی‌می‌گردد. گفت،خداروشکرفقیرنیستم مردفقیراطرافش‌را نگاه‌کرد‌و دیوانه‌ای‌با رفتار‌جنون‌آمیزدر خیابان‌دید وگفت، خدارو‌شکر دیوانه‌نیستم آن‌دیوانه‌درخیابان آمبولانسی‌دید‌که بیماری‌راحمل‌می‌کرد گفت،خداروشکربیمار‌نیستم مریضی‌دربیمارستان دید که‌جنازه‌ای‌را به سردخانه‌می‌برند گفت،خدارو شکر زنده‌ام فقط‌یک مُرده‌نمی‌تواند ازخداتشکر‌کند🌱❤️ خداروبرای‌تمام‌آنچه‌که‌هستید ودارید‌شاکرباشیدツ🌼 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
همیشه باشیم ، انسان‌هایی که به داشته‌هایشان فکر می‌کنند، آرامش و نشاطی نصیبشان خواهد شد که پیوسته باعث افزایش این نعمت‌ها در زندگی‌شان می‌شود اما در مقابل افرادی که همواره به نداشته‌هایشان می‌اندیشند، آنچنان اضطراب و استرسی به همراه دارند که هر روز وضعیت‌شان نسبت به روز قبل بدتر خواهد شد ، شکرگزاری به درگاه خدای مهربان نه تنها از دیدگاه اعتقادی قابل تحسین است بلکه از نظر علمی نیز اثبات گردیده که انسان‌های شاکر زندگی آرام و موفقی دارند چرا که انسان جذب کننده بیشترین و شایع‌ترین افکار خویش می‌باشد و اگر به زیبایی‌ها و نعمت‌های اطرافش بیندیشد،‌ نعمت‌های بیشتری را جذب خود می‌نماید ، پس با شکرگزاری‌ به درگاه خدای مهربان و تفکر درباره داشته‌های خود، موجی از نعمت‌ها و برکات را به زندگی خود هدیه نماییم. اگر نادان‌ها تحقیرمان کردند ما لبخند بزنیم به سطحی نگریشان و اعتماد به‌نفس‌مان را تقویت کنیم اگر تنگ نظران کارمان را بی‌ارزش شمارند ما مصمم‌تر شویم که داریم کاری می‌کنیم که مورد تنگ نظری واقع شده و این خود دستاورد کمی نیست. اگر کج‌اندیشان دلسردمان کنند ، ما ناامیدی را به مبارزه با امید دعوت کنیم و انگیزه‌ها را مرور می‌کنیم اگر اطرافیان بجای همراهی دشمنی کنند ما خوداتکایی را تمرین کنیم و خوشبین و صبور باشیم. گاهی حسادت برخی، مهر تاییدی است بر درستی کارمان... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴🔻شهید سید هاشم صفی الدین: تجربه ما نشان می دهد که اسرائیل دائما در موضعی است که وقتی شما را ضعیف می‌بیند، حاضر نیست به شما رحم کند و هنگامی که شما را قوی می‌بیند، حاضر است هر امتیازی بدهد... 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
جمعه🌸 ۴ آبان ۱۴۰۳ ه.ش _ ۲۱ ربیع الثانی ۱۴۴۶ قمری سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🌷 امام صادق (علیه السلام) : مومن از چهار ناحیه در اذیت و رنج میباشد : همسایه ای که او را آزار دهد. شیطانی که در مقام گمراه کردن او باشد. منافقی که از او ایراد گیری کند. مومنی که بر او حسد برد. و این آخری از همه بر او دشوارتر است زیرا به خاطر حسادتش بر او تهمت و افتراء زند و مردم هم از او که مومن است میپذیرد و گمراه میشوند. عین الحیاة ، ص ۲۴۵ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
امام کاظم سلام الله علیه فرمودند: مَنْ حَسُنَ بِرُّهُ بِإخْوانِهِ وَ أهْلِهِ مُدَّ فی عُمُرِهِ. هر کس با برادران و خانواده اش نیکوکار باشد، عمرش طولانی می‌شود. تحف العقول ص ۳۸۸ مفاتیح الحیاة صفحه ۲۳۸ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بی نهایت مهم استدعا دارم تا آخر ببینید 🔻افشای شیخ قمی از ناگفته‌های سّری از مرگ پروژه هوش مصنوعی در جهان به واسطه عملیات 💯نبینی ضرر کردی💯الحق که فلسطین کلید رمزآلود ظهور است ... 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پوتین: باید کشور مستقل فلسطین ایجاد شود 🔹در سیارۀ زمین هیچ‌کس وجود ندارد که بی‌طرف باشد به چیزی که در فلسطین اتفاق می‌افتد. 🔹باید از گسترش دامنۀ مناقشه جلوگیری کنیم و با دقت کامل وضعیت را کنترل کنیم و با همۀ طرف‌های درگیر کار کنیم. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شیری که تبدیل به گربه شد 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿 آقایون کم نگذارید❌ اگه میخواین زندگیتون قشنگ بشه👇 جلوی دیگران خانمتونو اکرام کنید ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🍃🌸🍃🌸🍃🌸 📝عبد الرحیم قصیر می گوید : از امام سوال کردم: آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمود‌ : بله از خداوند اجازه می گیرد. خداوند نیز به او اجازه می دهد و دو تا فرشته به همراه او می فرستد به صورت بعضی از پرندگانی که روی دیوار می نشینند به دیار آنان می آید و به ایشان نگاه می کنند و کلامشان را می شنوند. 🔹اسحاق بن عمار می گوید : به امام موسی کاظم (ع) عرض کردم : آیا روح مومن به دیدار خانواده اش می آید ؟ فرمودند : بله. عرض کردم : هر چند وقت یک بار به ملاقات ایشان می آید ؟ فرمودند : به اندازه فضیلت و قدر و منزلتی که هر کدام دارند . 🔸بعضی هر روز ، بعضی هر دو روز یک بار و بعضی هر سه روز یک بار و هرکدام که منزلتشان کم است هر جمعه. عرض کردم : در چه ساعتی می آیند ؟ فرمودند : هنگام ظهر و مانند آن. عرض کردم : در چه صورت و قیافه ای می آیند ؟ فرمودند : در شکل گنجشک یا کوچکتر از آن. 🔹خداوند فرشته ای را هم با او می فرستد تا آنچه مایه خوشحالی اوست به او نشان می دهد. و آنچه مایه ناراحتی اوست از او می پوشاند. 📚. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔴 سردار تنگسیری: قلم پای متعدیان به خاک ایران را می‌شکنیم 🔹فرمانده نیروی دریایی سپاه در اجتماع بسیجیان شهرستان ابوموسی:جزایر پاره‌ای از تن ایران اسلامی است و همچنان ایرانی باقی می‌ماند. 🔹ما همواره پیام و دست صلح و دوستی را به‌سمت همسایگان دراز کرده‌ایم، اما هرکس در هر جایگاهی بخواهد به این کشور تعدی کند و یا قدمی اشتباه بردارد آن قدم را خواهیم شکست و چشم ناثوابش را کور می‌کنیم. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🌷"بسم رب شهداوصدیقین"🌷 سَلامْ بر آنانۍ که اَوَلْ از ســیم خاردار نَـفْسـْ گُذَشْتَنْـ و بَـعْد از سیم خار دار دشْمَنــــْ🥀 ... ✋💔 یه سلام از راه دور به حضرت عشق...❤️ به نیابت از شهید والامقام 🕊 داداش محسن❤️ اَلسَّلامُ عَلَی الْحُسَیْنِ وَعَلی عَلِیِّ بْنِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَوْلادِ الْحُسَیْنِ وَعَلی اَصْحابِ الْحُسَیْن 📿 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
🔥تهمت ☄تهمت و بهتان از جمله اعمال زشت و زننده ای است که خود شیطان هم از آن بیزار است. شیطان با این که از کارهای زشت و اعمال انسان استقبال می کند، اما در برخی موارد هم از کارهای انسان دوری می جوید. تهمت زدن هم به قدری زشت و نا پسند است که شیطان هم از آن خجالت می کشد. با اقدام به تهمت زنی وجهه اشخاص در جامعه یا به عبارتی آبروی فرد از بین می رود. عمل بهتان آثار بدی را هم برای تهمت زننده و هم برای شخص تهمت زده شده به دنبال دارد. 🌪برخی افراد بدون هیچ دلیلی به دیگران تهمت می زنند بدون این که بتوانند چیزی را اثبات کنند. 💥پس اگر از فردی در برابر فردی دیگر پرسشی شود و از او خواسته شود که موضوعی نامعلوم را اثبات کند، این عمل بهتان یا تهمت زنی نامیده نمی شود. به همین خاطر برای شفاف سازی و دوری از گناه پیش از هر چیزی از خود فرد سوال کنید.  در روایات مختلفی از امامان نیز آمده است که نبایستی به شنیده های مردم اکتفا کرد ،به این علت که حضرت علی (ع) فرموده اند: بین حق و باطل چهار انگشت(ازچشم تاگوش) فاصله وجود دارد. ‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌↯ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۷۸ #قسمت_هفتاد_هشتم 🎬: عباس و مهدی و آقای سعادت و سه نفر از بچه ها وارد کانالی شدند که ر
۷۹ 🎬: محیا کارتونهای مملو از دارو را به هم ریخت، سرانجام با در دست داشتن چند نمونه قرص که اکثرا قرص خواب بودند به سمت آشپزخانه آمد قرص ها را از پوسته اش جدا کرد و داخل بشقاب مشغول له کردنشان شد و بعد به سمت باقی مانده مواد سمبوسه گوشت رفت، و پودر قرص ها را قاطی مواد کرد و می خواست چند پیراشکی گوشت بپزد. بعد از غروب آفتاب بود محیا نماز مغرب و اعشایش را خواند و از جا برخاست ، هماتطور که چادر سرش بود، به طرف آشپزخانه رفت و ظرفی را که چند سمبوسه در آن به چشم می خورد برداشت و به سمت در رفت، در را باز کرد و از ساختمان بیرون رفت از پله ها پایین رفت و راهی را که مدت ها بود می پیمود در پیش گرفت، وارد حیاط ساختمان کناری که گویا زمانی برای خودش مدرسه ای کوچک بود رفت و وارد حیاط شد ولی این بار به جای این که به سمت ساختمان فرماندهی برود یعنی ساختمانی که فرمانده عزت در آنجا مستقر بود برود به سمت زیر زمین رفت نقشه ای کشیده بود که باید آن را عملی می کرد‌. محیا آهسته و با احتیاط از پله های زیر زمین پایین رفت روبروی دری که آنجا دیده می شد چند صندلی زده بودند. محیا خیره به سرباز تنهایی که روی یکی از صندلی ها نشسته بود، شد. او کاملا متوجه بود نگهبان آنجا آن نگهبانی نیست که چند ساعت قبل او را دیده بود، با شک و تردید جلو رفت گفت: سلام سرباز نگاهی از روی تعجب به او انداخت و گفت: سلام خانم دکتر! اینجا چه کار می کنید؟ انگار همه سربازها آنجا محیا را می شناختند ولی محیا سربازان را نمی شناخت، چون مدام عوض می شدند محیا نگاهی سوالی به اطراف انداخت در همین حین صدای پایی از پشت سرش درست روی پله ها بلند شد محیا به عقب برگشت و لبخندی زد و به طرف سرباز رفت، ظرف غذا را به سمت او داد و گفت: دیدم امروز از این سمبوسه ها خوشتان آمد این تعداد اضافه شده بود، گفتم برایتان بیاورم بالاخره شما هم اینجا خدمت می کنید. سرباز با خوشحالی ظرف غذا را گرفت و به طرف رفیقش رفت و گفت: چه خانم دکتر مهربانی، باورت می شود دستپختش معرکه است، خیلی خوشمزه بود، مزه اش هنوز زیر دندانم است و با این حرف نگاهی به محیا کرد و هم با نگاه و هم با کلامش از او تشکر کرد محیا سری تکان داد و گفت: نوش جان! من باید پیش فرمانده عزت بروم انگار با من کار داشتند و با این حرف به سرعت از پله ها بالا آمد. محیا با رنگی پریده، وارد اتاق فرمانده عزت شد و فرمانده نگاهی به او کرد و گفت: انگار رنگت پریده است، چرا دیر آمدی؟ محیا گفت حالم خوش نبود بفرمایید امرتان چیست؟! آیا کسی زخمی شده؟ فرمانده قهقهه ای زد همانطور که از روی صندلی بلند می شد، میز را دور زد و جلوی میز ایستاد و گفت: نه کسی زخمی نشده خبرهای زیادی دارم شاید برای تو خبرهای خوبی باشد. محیا سرش را بالا گرفت و با تعجبی در کلامش گفت: چه خبرهایی؟! خبرهای خوش برای من! فرمانده عزت سری تکان داد و گفت: بله برای شما! شاید به گوش تو خورده باشد که قرار است من از اینجا بروم و این رفتن من باعث آزادی تو هم می شود، چون من تصمیم گرفتم تو را به سمت شهرت تکریت بفرستم من باید به میدان جنگ بروم و در آنجا مثل خرمشهر نیست، شرایط این نیست که تو در آنجا باشی وگرنه تو را حتما همراه خودم می بردم و با اشاره به شکم برآمده محیا گفت: و البته وضعت مناسب جبهه نیست ما مردان عرب رگ غیرت و تعصب داریم! درست است نیم تو ایرانی است اما پدرت عراقی است و به همین خاطر تصمیم گرفتم فردا صبح با رفتن خودم تو را نیز آزاد کنم و به سمت خانواده پدریت بفرستم فکر می کنم این چند ماه برای تنبیهت کافی باشد محیا لبخندی زد و ناباورانه به او نگاه کرد و ناخودآگاه اشک از چشمانش فرو ریخت، فرمانده عزت با اشاره دست او را مرخص کرد و گفت: برو برو استراحت کن تا فردا... ادامه دارد.. 📝به قلم:ط_حسینی 🇮🇷
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۷۹ #قسمت_هفتاد_نهم🎬: محیا کارتونهای مملو از دارو را به هم ریخت، سرانجام با در دست داشتن
۸۰ 🎬: نیمه های شب بود محیا آرام پرده را به کناری زد و از آن بالا حیاط مقر سربازان بعثی را نگاهی انداخت، همه جا در سکوتی مطلق فرو رفته بود انگار که همه خواب بودند فقط یکی از لامپهای طبقه دوم روشن بود. محیا پرده را پایین انداخت به نظرش الان فرصت خوبی بود برای اجرای دومین گام از نقشه اش، پس خیلی بی صدا از ساختمان بیرون آمد. وارد حیاط مقر سربازان شد. آهسته آهسته مثل روحی در تاریکی به سمت زیر زمین حرکت کرد، فضای حیاط با چند لامپ کم نور روشن بود محیا همانطور که نگاهش به سقف روبه رو که سربازی در حال نگهبانی به چشم می خورد، بود. بی صدا و با احتیاط حرکت کرد و خودش را به پله های زیرزمین رساند و همانطور که دست به دیوار گرفته بود آرام آرام پایین رفت جلوی در اتاقی که اسیران ایرانی را زندانی کرده بودند، هر دو سرباز در خوابی عمیق فرو رفته بودند، یکی از آنها همان سربازی که با او آشنا بود درست جلوی در زندان، روی زمین دراز به دراز خوابیده بود و آن یکی روی صندلی گردنش شل شده بود. محیا آرام بدون این که صدایی ایجاد کند از روی سربازی که روی زمین خوابیده بود گذشت آنها میله ای آهنین برای چفت کردن در به دستگیره های در زده بودند. محیا با یک دست در را جلو کشید و با دست دیگر میله آهنین را از دستگیره در بیرون آورد، صدای تلق ریزی به هوا بلند شد سربازی که روی صندلی بود، اندکی شانه اش را تکان داد، اما بیدار نشد محیا آرام در را باز کرد داخل اتاق شد، اسیران ایرانی که از باز شدن در متعجب شده بودند، هر سه از جا برخاستند و در فضای نیمه تاریک اتاق خیره به محیا شدند، محیا جلو رفت. یکی از اسیران ایرانی جلو آمد و گفت: یا حضرت عباس تو دیگه کی هستی؟ جنی یا آدمیزادی؟ محیا دستش را روی دماغش گذاشت و گفت: هیس! صحبت نکنید، هر لحظه ممکن است کسی برسد ،خواهش می کنم همین الان از اینجا بروید و بعد به طرف آقای سعادت برگشت و گفت: منم محیا همسر آقا مهدی، شناختین؟ آقای سعادت سری تکان داد و گفت: بله ما برای نجات شما به اینجا آمدیم آقامهدی هم همراه ما بود. محیا همانطور که صدایش از خوشحالی می لرزید گفت: یعنی... یعنی آقا مهدی هم الان اینجاست؟! خرمشهر هست؟ آقای سعادت سری تکان داد و گفت: بله خرمشهر بود، الان هم منتظر این است که ما شما را به او برسانیم محیا سرش را به دو طرف محکم تکان داد و گفت: نه نمی شود! خطرناک است من اگر بخواهم همراه شما بیایم همه ما کشته خواهیم شد. سعادت قدمی جلو برداشت و گفت: ما برای نجات شما آمدیم،حالا که شما را دیدیم پا پس بکشیم؟! محیا نفسش را محکم بیرون داد و گفت: اینک خطری من را تهدید نمی کند، شما باید خودتان را نجات دهید... سعادت به میان حرف محیا دوید و‌گفت: امکان ندارد، یا باشما یا ما هم نمی رویم. محیا که انگار عصبی شده بود با اشاره به خودش، گفت: من با این وضعیتم نمی توانم بیایم، اگر هم بیایم باعث لو رفتن شما میشوم و ممکن است همگی کشته شویم در صورتی که شما می توانید الان با پوشیدن لباس این دو نگهبان به راحتی از اینجا فرار کنید، درضمن، قرار است مرا فردا آزاد کنند، البته من را به شهر پدری ام تکریت عراق میفرستند و از آنجا راحت می توانم به طریقی خودم را به ایران برسانم. سعادت همانطور که با تعجب حرفهای محیا را گوش می کرد گفت: واقعا فردا شما را آزاد می کنند یا اینکه این را می گویید تا ما فرار کنیم؟! محیا با لبخند گفت: به جان مهدی، قرار است فردا آزاد شوم، فردا فرمانده عزت می رود و احتمالا با ماشین او من هم تاجایی میرسانند و این را هم بگویم، قرار است فردا شما را به عنوان فرماندهان ارشد نظامی ایرانی جلوی فرمانده جدید و همراهانش تیرباران کنند... پسرک نوجوان خنده ریزی کرد و گفت: فرماندهان ارشد؟! آقای سعادت سری تکان داد و گفت: پس اگر قرار است فردا شما با فرمانده عزت بروید، ما میتوانیم بین راه شما را به نوعی برباییم، و رو به دونفر دیگر گفت: باید زودتر برویم و آقا عباس را در جریان بگذاریم و نقشه ای درست بکشیم. محیا با شوق نگاهی به آنها کرد و زیر لب گفت: آقا عباس... ادامه دارد... 📝به قلم:ط_حسینی ⃟🇮🇷
یاران وفادار
#دست_تقدیر ۸۰ #قسمت_هشتاد🎬: نیمه های شب بود محیا آرام پرده را به کناری زد و از آن بالا حیاط مقر سرب
۸۱ 🎬: هنوز پرده سیاه شب بر آسمان بود که ولوله ای در حیاط مجاور به پا شد محیا که به هر صدایی قلبش فرو‌می ریخت و برای خواندن نماز صبح بیدار شده بود متوجه سر و صدا شد به سمت پنجره آمد و پرده را کمی کنار زد. جوش و خروشی پنهانی در حیاط برپا بود محیا ابتدا فکر کرد که متوجه فرار اسیران شدند، نگاهش را به زیر زمین دوخت کسی به آنجا نمی رفت گویا سربازان خود را مهیای استقبال از کسانی می کردند که قرار بود صبح زود به آنجا بیایند. محیا نمازش را خواند و بی هدف داخل ساختمان قدم میزد، گاهی نفسش تنگ می شد و روی تخت می نشست اما بی قرار بود و نمی دانست عاقبت امروز به کجا می کشد. در همین حین در ساختمان را زدند، محیا خودش را به تخت رساند و خوابید و طوری وانمود کرد که خواب است. سربازی وارد ساختمان شد و بلند گفت: خانم دکتر، قهوه عراقی را آماده کردین؟! محیا که قرار بود فیلم بازی کند تا برای فرار ایرانی ها به او مشکوک نشوند با صدایی خسته گفت: ببخشید، حالم خوب نبود از دیشب که افتادم نتونستم پا شم، الان آماده می کنم. سرباز اوفی کرد و گفت: خوب بجنب، هر لحظه ممکن هست که مهمان ها برسند فرمانده نمی خواد... محیا از جا بلند شد و همانطور که با سنگینی به سمت آشپزخانه می رفت گفت: باشه خیلی زود آماده میکنم. سرباز در حالی که سینی حاوی کتری مملو از قهوه را به دست داشت وارد ساختمان شد و احساس کرد چیزی غیرعادی در جریان است، در اتاق فرمانده عزت باز بود و صدای فریاد او به گوش می رسید. سرباز با سرعت خودش را به اتاق رساند سینی را روی میز گذاشت و پایی چسپاند، فرمانده عزت بی توجه به او از جلوی سرباز رد شد و همینجور که زیر لب بد و بی راه می گفت راه خروج از ساختمان را در پیش گرفت. فرمانده عزت حرف هایی را تند تند با خود تکرار می کرد و از پله ها پایین رفت،سربازان هم مانند موشهایی که در خود فرو رفته بودند به دنبال او روان شد ند، یعنی چی ؟! اسیرا چجوری فرار کردند؟! من باید با چشم خودم ببینم آن دو نگهبان الدنگ کجا بودند زمانی که فرار کردن؟! سرباز در زیر زمین را باز کرد فرمانده داخل شد و نگاهی به دو سرباز که با لباس زیر کف اتاق دراز به دراز افتاده بودند کرد و رو به سرباز گفت: اینا مردن؟! سرباز شانه ای بالا انداخت و به یکی از انها اشاره کرد و گفت: این فکر کنم زنده است چون خرو پف می کرد، نگاه کنید سینه اش بالا و پایین میشه... فرمانده شوت محکمی به سرباز زد و گفت: پاشو احمق!! و باز لگدی محکم تر به او زد و رو به سرباز کنارش گفت: برو دنبال خانم دکتر سریع... سرباز چشمی گفت و بیرون رفت و یکی از سربازان کف اتاق آرام پلک هایش را باز کرد، فرمانده خم شد روی صورتش و گفت: کی به شما حمله کردند؟! چه جوری حمله کردند؟ چطور در را باز کردند؟! چطور فرار کردند؟! سرباز که انگار سوال های پشت سر هم فرمانده گیجش کرده بود با لحنی خوابالود گفت: کی فرار کرده؟! فرمانده عزت از سوز درونش لگد محکم تری به او زد به طوریکه تمام خواب یکدفعه از کله اش پرید و مانند فنر از جا جست و ایستاد و همانطور که احترام نظامی می گذاشت نگاهش به لباس هایش افتاد و گفت: کو لباسام؟! فرمانده سیلی محکمی به صورت سرباز زد و گفت: احمق! از من می پرسی لباسات کجاست؟! بگو ببینم چه جوری لختتان کردند و بعد فرار کردند. سرباز چشمانش را ریز کرد و گفت: چیزی...چیزی یادم نمیاد فقط خواب افتادم و بعد نگاهی به سرباز کنارش کرد و گفت: حمود!!! حمود هم خواب افتاده؟! فرمانده عزت که انگار چیزی به ذهنش رسیده بود گفت: شما دوتا دیشب چی خوردین هااا؟! ادامه دارد... 📝به قلم: ط_حسینی نهضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی 🇮🇷 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
جمعه سید الایام است،تا می توانید صلوات بر محمد و آل مطهرش هدیه فرمایید. 🍀🍏🌿 الّلهم 🍀🍎🌿 صلِّ 🍀🍏🌿 علی 🌿🍎🍀 محَمَّدٍ 🌿🍏🍀 وآل 🍀🍎🌿 محَمَّد 🍀🍏🌿وعَجِّل 🍀🍎🌿 فرَجَهُم 🍀🍏🌿 الّلهُمَّ 🍀🍎🌿 صلِّ 🍀🍏🌿 علی 🌿🍎🍀 محَمَّدٍ 🌿🍏🍀 وآل 🍀🍎🌿 محَمَّد 🍀🍏🌿وعَجِّل 🍀🍎🌿 فرَجَهُم 🍀🍏🌿 الّلهُمَّ 🍀🍎🌿 صلِّ 🍀🍏🌿 علی 🌿🍎🍀 محَمَّدٍ 🌿🍏🍀 وآل 🍀🍎🌿 محَمَّد 🍀🍏🌿وعَجِّل 🍀🍎🌿 فرَجَهُم 🍀🍏🌿 الّلهُمَّ 🍀🍎🌿 صلِّ 🍀🍏🌿 علی 🌿🍎🍀 محَمَّدٍ 🌿🍏🍀 وآل 🍀🍎🌿 محَمَّد 🍀🍏🌿وعَجِّل 🍀🍎🌿 فرَجَهُم 🍀🍏🌿 الّلهُمَّ 🍀🍎🌿 صلِّ 🍀🍏🌿 علی 🌿🍎🍀 محَمَّدٍ 🌿🍏🍀 وآل 🍀🍎🌿 محَمَّد 🍀🍏🌿وعَجِّل 🍀🍎🌿 فرَجَهُم
🛑 آیت الله مجتهدی (ره): تا زنده ای و دستت می رسد کاری بکن، بـه فکر خودت بـاش و یک کـاری بـرای آخــرتـت انجام‌بده که مبادا دست خالی از دنیابروی! 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
👆 افشاگری ریک وایلز مجری آمریکایی: سیاست‌مداران آمریکایی به دختران کوچک آمریکایی تجاوز میکنن ♦️رهبران ما پست و بی‌ارزشن اف‌بی‌آی آمریکا فاسده دادگاه عالی آمریکا فاسده رسانه‌های خبری آمریکا فاسد هستند کل کشور ما فاسده ما به یهودیان اجازه دادیم آمریکا را آلوده کنند 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
🔴هلاکت ۲ نظامی و خودکشی خلبان ارتش اسرائیل ♦️رسانه‌های رژیم اسرائیل از کشته شدن دو نظامی ارتش این رژیم در درگیری‌های جنوب لبنان خبر دادند. یکی از این افراد به نام مردخای آرمئل است. ♦️شوفال بن ناتان نیز از شهرک رحالیم در کرانه باختری بوده و او نیز در درگیری با حزب‌الله کشته شده است. ♦️رسانه‌های رژیم اسرائیل همچنین از خودکشی خلبان ارتش این رژیم به دلیل اختلالات روحی ناشی از جنگ غزه خبر دادند. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
✡ کوکاکولا، یک نوشیدنی با سابقه‌ای تاریک! 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar