eitaa logo
یاران وفادار
169 دنبال‌کننده
7.4هزار عکس
3.9هزار ویدیو
6 فایل
این کانال در راستای گفتمان انقلاب اسلامی ، همدلی و وحدت هم محلی ها و هموطنان گام بر می دارد
مشاهده در ایتا
دانلود
دوشنبه🌸 ۱۷ دی ۱۴۰۳ ه.ش _ ۵ رجب ۱۴۴۶ قمری سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیانات ارزشمند رهبر معظم انقلاب درباره اهمیت خواندن نماز شب 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مجددا گوش دهید .... ارزش چند بار شنیدن و مقایسه کردن دارد. .... کم حجم است .... 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
⚠️سنگر سازی دشمن در ذهن‌ها! 🔺امروز دیگر میدان نبرد تنها خاک و خون نیست؛ و میدان جنگی شده‌اند که در آن، دشمن بی‌صدا اما هوشمندانه حمله می‌کند. ▪️این جنگ، است. رویکردی برای تغییر ذائقه فرهنگی و تخریب پایه‌های هویتی جامعه. 🚫با خلق و جایگزینی واژه‌ها، دشمن تلاش می‌کند مفاهیمی برخلاف آیین ملی و دینی ما را در قالبی جذاب و مثبت به جامعه القا کند. ▪️بی‌حیایی می‌شود "خوش‌برخوردی"! ▪️خیانت و هرزگی به‌عنوان "آزادی" تعریف می‌شود! ▪️و بی‌حجابی نام "آراستگی" به خود می‌گیرد! ▫️حیا و عفاف برچسب "خجالتی بودن" و "امّل بودن" می‌خورند. ▪️حتی امر به معروف و نهی از منکر، ستون اخلاقی جامعه، به‌صورت "فضولی" تحقیر می‌شود!!! ‼️این تغییرات رسانه‌ای تاثیرگذار، و را نسبت به واقعیت‌ها تغییر می‌دهند و ارزش‌های بیگانه را جایگزین باورهای اصیل می‌سازند. در چنین جنگی، کشته‌ها کسانی هستند که با میل خود به ارزش‌های تحریف‌شده تن می‌دهند. ⚠️در جهانی که حتی الگوریتم‌ها هم علیه ما برنامه‌ریزی شده‌اند، نیاز به شناخت عمیق و هوشیاری مضاعف داریم. ✓ باید ذهن‌ها را قوی کنیم. ✓ فرهنگ خودی را بازآفرینی نماییم. ✓ و از برای تقویت بهره ببریم. 📌در این جنگ، پیروزی با کسانی است که هویت‌شان را حفظ می‌کنند.        با ما همراه باشید 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‌ 🖤 سیاهدانه رو اینطوری بخور 😳 ‌ 💣 بمبِ اتمِ این ترکیب 💥 ‌ ❣ دقیقا همین نکات ریزه که رعایتش شفا و درمان الهی رو همراه خودش داره 👌🏼 ‌ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
♦️امام خمینی: پنجاه سال عبادت کردید و خدا قبول کند، یک روز هم یکی از این وصیتنامه ها را بگیرید و مطالعه کنید و تفکر کنید.. دیدن کلیپ بالا رو از دست ندید 👆 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️ دیدار مادربزرگ فلسطینی با نوه‌اش پس از به شهادت رسیدن پدر و مادر کودک 🔵 نبرد آخر 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
|تو تمام امید منی🫂🥹| قدرتت رو شکر، بزرگی و رحمتت رو شکر منو محکمتر از همیشه تو آغوشت بگیر بهت احتیاج دارم دستمو بگیر 🤲 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
این خروس از جوجگی تو پادگان بزرگ شده 🤣🤣🤣 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سندروم همگانی تحلیل های احمقانه؛ هرچی مزخرف تر و بی منطق تر، مقبول تر 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
ترکیبات عرق چهل گیاه و خواص درمانی آن‌ ها   🔴آرتیشو (کنگر فرنگی): سرشار از ترکیبات آنتی‌ اکسیدانی مانند سینارین و سیلیمارین است که نقش مهمی در محافظت از کبد و بهبود بیماری‌ های کبدی ایفا می‌ کنند. این گیاه به تقویت فرآیند سم‌ زدایی بدن نیز کمک می‌ کند. 🔴آویشن: دارای خواص ضد عفونی‌ کننده و آرام‌ بخش است. ترکیبات موجود در آویشن برای بهبود مشکلات تنفسی مانند برونشیت و سرفه مؤثر هستند. همچنین، ویتامین C و ویتامین A موجود در آن به تقویت سیستم ایمنی کمک می‌ کنند. 🔴اسطوخودوس: حاوی لینانول است که با بهبود گردش خون و تنظیم ضربان قلب، به سلامت قلب و کاهش فشارخون کمک می‌ کند. این گیاه همچنین خاصیت آرام‌ بخش دارد و برای رفع اضطراب مفید است. 🔴اترج: با داشتن آنتی‌ اکسیدان‌ ها و ویتامین C، سیستم ایمنی را تقویت کرده و التهاب‌ ها را کاهش می‌ دهد. همچنین به بهبود سلامت قلب و کاهش استرس کمک می‌ کند. 🔴بادرنجبویه: ترکیبات آرام‌ بخش این گیاه به کاهش اضطراب، بی‌ خوابی و سردرد های عصبی کمک می‌ کنند. همچنین در رفع مشکلات گوارشی ناشی از استرس نقش دارد. 🔴بادیان (انیسون): سرشار از فیبر و ترکیبات فعال است که عملکرد دستگاه گوارش را بهبود می‌ بخشد. این گیاه برای رفع نفخ، یبوست و هضم بهتر غذا مفید است. 🔴بولاغ اوتی (آب‌ تره): منبع غنی ید و ویتامین C است که در بهبود عملکرد غده تیروئید و افزایش ایمنی بدن مؤثر است. 🔴بهار نارنج: این گیاه آرام‌ بخش طبیعی به کاهش استرس و اضطراب کمک کرده و در تنظیم ضربان قلب و فشار خون مؤثر است. 🔴به‌ لیمو: روغن‌های فرار موجود در این گیاه برای رفع بی‌خوابی و آرامش ذهن مفید هستند. همچنین به بهبود عملکرد سیستم ایمنی بدن کمک می‌ کند. 🔴بومادران: ترکیبات ضد التهابی این گیاه برای کاهش تورم و درد های مفصلی مفید است. 🔴بنفشه معطر: دارای خواص آرام‌ بخش و انرژی‌ زا است که به کاهش خستگی جسمی و روحی کمک می‌ کند. 🔴پر سیاوشان: این گیاه سنتی برای درمان سرفه، تقویت سیستم ایمنی و بهبود علائم سرما خوردگی مفید است. 🔴پونه: ضد عفونی‌ کننده قوی که با تقویت سیستم ایمنی و مبارزه با عفونت‌ ها از بدن محافظت می‌ کند. 🔴خرفه: غنی از ویتامین‌ ها و مواد معدنی است که عملکرد دستگاه گوارش را بهبود می‌ بخشد و از نفخ جلوگیری می‌ کند. 🔴دارچین: ترکیبات آنتی‌ اکسیدانی و ضد التهابی موجود در دارچین به کاهش التهاب‌ های بدن کمک می‌ کنند. 🔴رازیانه: منبعی غنی از ویتامین‌ ها و مواد معدنی که به تقویت سلامت استخوان‌ ها، رفع نفخ و کاهش درد قاعدگی کمک می‌ کند. 🔴زیره سبز و زیره سیاه: این گیاهان برای کاهش وزن و کنترل کلسترول خون بسیار مفید هستند. زیره سبز به متابولیسم بدن کمک کرده و زیره سیاه فیبر بالایی برای تنظیم گوارش دارد. 🔴زنیان: مفید برای سلامت کلیه‌ ها و رفع سنگ کلیه. این گیاه خاصیت ضد التهابی نیز دارد. 🔴زوفا: خواص ضد باکتریایی و ضد ویروسی دارد و برای بهبود سرفه و گلودرد مؤثر است. 🔴زنجبیل: یک ضد التهاب قوی که در رفع احتقان و بهبود سرماخوردگی کاربرد دارد. 🔴سنبل‌ الطیب: دارای خاصیت آرام‌ بخش و ضد درد است که برای رفع بی‌ خوابی و تسکین سردرد مفید است.  🔴سیر: آنتی‌ بیوتیک طبیعی که سیستم ایمنی را تقویت کرده و در پیشگیری از بیماری‌ ها مؤثر است. 🔴شاهتره: خاصیت سم‌ زدایی و پاکسازی بدن را دارد. همچنین برای سلامت پوست و کاهش التهاب مفاصل مفید است. 🔴شوید: به کاهش کلسترول و تقویت سلامت دندان‌ ها و استخوان‌ ها کمک می‌ کند. 🔴شیرین‌ بیان: برای بهبود مشکلات معده از جمله زخم معده و رفلاکس بسیار مؤثر است. 🔴کاسنی: به دلیل فیبر بالا برای سلامت دستگاه گوارش مفید بوده و خاصیت ضد التهابی دارد. 🔴کاکوتی: به تقویت تنفس و ضد عفونی کردن مجاری تنفسی کمک می‌ کند. 🔴کلپوره: خاصیت ضد اسپاسم دارد و برای بهبود دستگاه گوارش مفید است. 🔴کیالک: برای تقویت عروق خونی و سلامت قلب مفید است. 🔴گزنه: دارای خاصیت ضد التهابی بوده و به بهبود جریان خون کمک می‌ کند. 🔴گشنیز: ضد سرطان، ضد التهاب و تقویت‌ کننده سیستم ایمنی است. 🔴گل ختمی: برای تقویت پوست و مو بسیار مؤثر بوده و خاصیت ضد التهابی دارد. 🔴گل سرخ: با آنتی‌ اکسیدان‌ های قوی از سلامت پوست محافظت می‌ کند. 🔴گل گاوزبان: به آرامش اعصاب و بهبود سرما خوردگی کمک می‌ کند. 🔴مخلصه: برای تقویت سیستم ایمنی و کاهش تب کاربرد دارد. 🔴مرزنجوش: بهبود اسپاسم‌ های عضلانی و سلامت گوارش از خواص این گیاه است. 🔴مرزه: دارای خواص ضد باکتری و ضد التهابی است. 🔴نعناع: در کاهش درد های گوارشی و بهبود هضم بسیار مؤثر است. 🔴نسترن: با ویتامین C بالا، برای تقویت سیستم ایمنی و کنترل فشار خون مفید است. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥شهبازی، مجری صداوسیما:علی ضیا کفر می‌گوید! ✖️یک عده کاسبی‌شون با آه و ناله و بد کردن حال مردم است و شادی و بشکن بالا بندازشون پای برج ایفل. ✖️حال مردم را خراب نکنید و پول ها رو جمع کنید و برید پاریس. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
😱 نامه عجیب محمدرضاشاه به پادشاه عربستان و برادر خطاب کردی وی‌ و توصیه کردن به ترویج فساد! هدف شاه از ترویج‌ ولنگاری در ایران حفظ تاج و تختش بود استاد محمدحسین 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴وقتی خوابی، شاید بشود بیدار شوی ولی اگه خودت را به خواب بزنی، نه... 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 تیر شبکه انگلیسی برای اختلاف‌افکنی بین شیعه و سنی به سنگ خورد! تودهنی مهدی نخل‌احمدی کارشناس ضد ایرانی به مجری بی‌بی‌سی: 🔺امامان جمعه و روحانیون، هتاکی یکی از مداحان را محکوم کردند که این اقدام آن‌ها حرکتی مثبت است. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
❌️دکتر عباسی خطاب به عبدالناصر همتی: 🔻ثابت می کنم که شما یا هیچی از مسائل مالی و تحریم و چرخه یوترن (U.Tern) مثل ظریف که رفت تعهدات برجام رو بدون حل کردن مسئله «یوترن» یا معافیت معامله با دلار را امضا کرد، نمیدانی...!! و یا اگر میدانی و باز هم تحریم ها رو به FATF مرتبط می‌کنی، پس..!!! 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
یاران وفادار
سکوت دربارۀ ادعای گروگان‌گیری ۲۹ ماهه شکسته می‌شود؟ 🔸چندی است ماجرای گروگان‌گرفتن ۲۹ ماهۀ ۹ نفر از
🔴 پرده دیگر از ماجرای گروگانگیری وحشت‌انگیز در رشت هدف اصلی گروگانگیرها این بود که اموال این خانواده را به نام خود بزنند. علم‌خواه به هفت صبح می‌گوید گروگانگیرها بالای 30 میلیارد ضرر مالی به آن‌ها زده‌اند. او در این باره توضیح می‌دهد: «یک قسمت اموال به اسم خانمم بود. یک قسمت هم برای پدر همسرم و برادر همسرم. هم اموال منقول و هم غیرمنقول. آن‌ها برای بالا کشیدن این اموال از ما وکالت گرفتند. زمانی که می‌خواستند همسرم را برای گرفتن وکالت ببرند، دست‌های همه ما را از پشت بستند و بچه کوچکمان را خواستند از لوستر آویزان کنند و گفتند اگر کوچک‌ترین حرکتی بکنید بچه‌هایتان و خودتان را می‌کشیم. همسر من هم ساکت رفت و ساکت آمد.» او در پاسخ به این سوال که دفتردار آشنای گروگانگیران بود یا نه گفت: «من 10 سال با همان دفترخانه کار می‌کردم و دفتردار من را می‌شناخت. با این حال... نمی‌دانم چه بگویم.» جزئیات این پرونده و چگونگی گروگانگیری این خانواده و شکنجه‌های شدید روحی و روانی آن‌ها مدتی پیش در یکی از رسانه‌های گیلان منتشر شد اما آنچه که برای همه یک علامت سوال باقی ماند این بود که چطور خانواده علم‌خواه موفق شدند از دست گروگانگیرها آزاد شوند. آنطور که این وکیل دادگستری به «هفت صبح» می‌گوید یک درگیری داخلی بین گروگانگیرها باعث شد ماجرا برای پلیس لو برود. گروگانگیرها تمام خانه آقای علم‌خواه را دوربین مداربسته کارگذاشته بودند و از طریق موبایلشان حرکات آن‌ها را چک می‌کردند. پلیس وقتی آن موبایل را باز کرد با فیلم‌های دوربین مداربسته که در گوشی او ذخیره شده بود، مواجه شد. علم‌خواه در ادامه توضیح می‌دهد:‌«پلیس آن پسر را دستگیر کرد و از طریق او موفق شد باقی گروگانگیرها را دستگیر کند. آن‌ها همچنین از طریق رصد کردن گروگانگیرها خانه ما را پیدا کردند و ما را نجات دادند.» علم‌خواه درباره لحظه‌ای که پلیس آن‌ها را پیدا کرد می‌گوید: «وضعیت روحی خیلی بدی داشتیم. دهانمان قفل شده و نمی‌توانستیم حرف بزنیم. فقط گریه می‌کردیم. پلیس‌ها هر چه به ما می‌گفتند صحبت کنید، داد بزنید و بگویید که چه بر سر شما آمده ما نمی‌توانستیم.‌وقتی دیدند وضعیت روانی ما خیلی افتضاح هست با ماشین خودشان ما را به اداره آگاهی بردند و از ما پرستاری کردند تا کمی توانستیم حرف بزنیم.» به گفته علم‌خواه تا به حال 7 نفر دستگیر شده‌اند و در بازداشت موقت هستند. همه آن‌ها سابقه داشتند و همین کار را پیش از این در هشتگرد انجام داده بودند. آن‌ها آن زمان دستگیر شده بودند اما با قرار وثیقه آزاد و به رشت فرار کرده بودند. این وکیل دادگستری می‌گوید آن‌ها می‌خواستند قبل از فرارشان همه خانواده را به قتل برسانند و بعد سراغ گروگانگیری بعدی بروند. زنی که در دسته گروگانگیرها بود اهل اطراف رشت بود و دیگران اهل شهرهای دیگر بودند. آن‌ها باهم نسبت خانوادگی نداشتند و به خاطر این کار باند تشکیل داده بودند./ هفت‌صبح 🆔 @Gilan_Press
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥‌ نطق بی سابقه رئیس مجلس عراق خطاب به نتانیاهو: ای حرامزاده! ما را تهدید می‌کنی؟! ما ملتی هستیم که شهادت را افتخار و عزت می‌دانیم 🔸محمود المشهدانی رئیس مجلس عراق: فلانی می‌گوید که "در آتش بازی می‌کنید و می‌ترسم که شما را بسوزاند." و من به او می‌گویم: ای حرامزاده! این راه ماست! ما را به مرگ تهدید می‌کنی؟! 🔸ما ملتی هستیم که شهادت را افتخار و عزت می‌دانیم؛ ما مردمی هستیم که عاشق شهادتیم و به آن ارج می‌نهیم. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب🍄 قسمت ۱۶۹ کی تموم میشه؟خدایا من به درک ولی حواست به آبرو وبچم باشه!کاش حا
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۷۰ او حرفی نزد.گفتم: _نسیم تو رو خدا برو لباسامو بیار برم.میفتم میمیرم خونم میفته گردنتها او باز هم پشت به من زانو بغل نشسته بود. تسبیحم رو دوباره از مچم وا کردم و ذکر گفتم.جز گفتن ذکر کاری از دستم ساخته نبود!نگرانیم ازیک چیز بود. و اون این بود که او تلفنی با چه کسی هماهنگ میکرد اینجا بیاد؟! مسعود که در اتاق روی تخت افتاده بود!!پس دیگه چه کسی قرار بود به دیدنم بیاد؟ شاید سحر..شاید هم کامران! !با اضطراب پرسیدم: _نسیم  اونی که قراره بیاد اینجا کیه؟ چرا جوابم رو نمیداد. داشتم دیوونه میشدم.روی زانوهام راه رفتم و خودم رو بهش رسوندم.زیر شکمم درد میکرد. خدایا بچه مو به خودت میسپارم.این بچه امانته. منو شرمنده ی حاج کمیل نکن. شونه ش رو تکون دادم. _نسیم؟!!نسیم..تو رو خدا تو رو به هرکی میپرستی چادرو روسریمو بده برم. 🍃🌹🍃 بالاخره زبون واکرد. مثل کسی که با خودش حرف میزنه یا هزیون بگه!: _الان میرسن! گفتم: _کیا؟؟نسیم کیا میخوان بیان اینجا. گفت: _به زودی میفهمی..فقط از یک چیز حسرت میخورم..که نقشه م اونطوری که دلم میخواست پیش نرفت.. با وحشت و اضطراب چشم به صورتی دوخته بودم که مثل یک جنازه به یک نقطه خیره بود.ادامه داد: _گفتم که..تو واقعا خوش شانسی..قرار نبود باهات درگیر شم،قرار نبود حالتت عادی باشه..اگه اون شربتو خورده بودی نقشه م عالی پیش میرفت.تو هم مثل من آواره میشدی و اون آخونده ولت میکرد تو همون آشغالدونی قبلی.. آب دهانم رو قورت دادم!گفتم: _اون هیچ وقت منو ول نمیکنه! میخواستی با اون شربت منو بکشی؟ 🍃🌹🍃 بلند بلندخندید.از ترس بدنم تکانی خورد. گفت: _احمق..فکر کردی فیلمه که بکشمت؟؟! نه قرار بود مست شی.. با تعجب تکرار کردم: _مست شم؟ مست شم که چی؟؟ او انگار دوباره جون گرفت.دور اتاق چرخید و گفت: _تا خودشون به چشم ببینند که عسل خانوم تغییر نکرده! فقط گولشون زده. با تمسخر خندیدم.گفتم: _واقعا نسیم تو یک احمقی!! فکر کردی حاج کمیل باور میکنه حرفهاتو؟ او با اطوار درکلمات گفت: _اشتباه نکن قرار نیست بشنوه قراره ببینه.. 🍃🌹🍃 وجودم پراز اضطراب شد. نگاهی به درو دیوار خونه کردم.لابد او قصد داشت فیلم بگیره از من و به حاج کمیل نشون بده .ولی اینکار احمقانه بود چون حاج کمیل میفهمید که من هیچ خطایی نکردم!پرسیدم:_چطوری؟؟ او خنده ی کوتاه و حرص در بیاری کرد و گفت: _وقتی بیاد اینجا و ببینه در چه حالی اون وقت چهره هر دوتون دیدنیه.البته الان یک کم تاثیرش کمتره چون مست نیستی!!ولی من هرکاری میکنم تا بدبخت شی..آبرو تو میبرم. دلم قرص بود که حاج کمیل حرفهای او را باور نمیکنه و درس درست وحسابی ای به او میده.با پوزخندی گفتم: _واقعا تو موجود رقت انگیزی هستی نسیم.روز به روز داره اون کله ی پوکت پوکتر میشه! تو فکر کردی با این کارهاموفق میشی منو از چشم حاج کمیلم بندازی؟ فکر کردی دنیا مثل فیلمهای فارسی وانه که همه چیز غیر منطقی وغیر معقولانه پیش بره؟! نه احمق جون!حاج کمیل به من اعتماد داره.اون اولا هیچ وقت رو حساب حرف تو اینجا نمیاد دوما اگر هم بیاد محاله سناریوی مسخره ی تو رو باورکنه.بزار بهت بگم آخر این قصه چی میشه.آخر این قصه تو دستگیر میشی و با حقارت تموم داخل زندون میفتی.. او صورتش برافروخته شد ولی خیلی زود خودش رو کنترل کرد با لبخندی تهدید آمیز نگام کرد. _مثل اینکه یادت رفته این من بودم که همیشه نقشه میکشیدم و با نقشه های من، تو ده سال با خیال راحت تو تهران چرخ زدی وپول به جیب زدی.پس مطمئن باش نقشه های من همیشه حساب شده ست.و درمورد پیش بینی آخر قصه تم باید بگم نگران نباش.من پی همه چیزو به تنم مالیدم.آره شاید به زندون بیفتم ولی وقتی از پشت میله ها به این فکر میکنم که زندگیت از هم پاشیده میشه خیالم راحت میشه. دیگه واقعا خوف به دلم افتاد. اما مراقب بودم او متوجه لرزش صدام نشه.گفتم: _خب مثلا چه نقشه ای کشیدی؟! او روی یکی از مبلها  نشست و خیره به چشمهام گفت: _باشه پس بزاربهت بگم تا بفهمی کارم درسته! من درست از بعد از شب عروسیتون یک نامه در خونه ی پدرشوهرت مینداختم.«که من فلان پسرم.این دختر همه چیز منه.زنمه.بهم برش گردونید.»تا به اون هفته پنج شیش بار نامه انداختم و بهشون هشدار دادم مراقبت باشن.تو داری گولشون میزنی..تو هنوزم با دوستای گذشته ت ارتباط داری. وبعد خودم وارد ماجرا شدم! کاری کردم منو با اونها رو در رو کنی!! ههههه قیافه ی پدرشوهرت بعد از دیدن من دیدنی بود.واااای فکر کن الان اینحاببینتت..خدا چی میشه.. ضربان قلبم شدت گرفته بود.دست و پاهام آشکارا میلرزید. یاد حرفهای پدر شوهرم افتادم. 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟
یاران وفادار
🍄رمان جذاب #رهایی_ازشب 🍄 قسمت ۱۷۰ او حرفی نزد.گفتم: _نسیم تو رو خدا برو لباسامو بیار برم.میفتم می
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۷۱ یاد دیروز افتادم و جمله ی او به حاج کمیل. حالا تازه داشتم معنی حرفها ونگرانیهاش رو درک میکردم.با بهت و ناباوری چشمهاش رو که با لذت به حال و روزم میخندید نگاه کردم.با لحنی پیروزمندانه گفت: _هااان؟؟ چیشد؟!هنوزم میخوای بگی نمی‌ترسی؟ امروزم یک نامه رسیده دستش.و اینبار با آدرس اینجا!! 🍃🌹🍃 زنگ آیفون به صدا در اومد. با وحشت از جا پریدم.پرسیدم: _کیه؟؟ او به سمت آیفون رفت و با پوزخندی گفت: _نگران نباش غریبه نیستن آشنان!! با وحشت به سمتش دویدم! _حاج کمیل وپدرشن؟؟ او خنده ی عصبی ای کرد. _نه واسه اومدن اونا زوده. همه چیز حساب شده ست. طوری نقشه چیدم که یک تیر و دونشون بشه.با یک حرکت، هم انتقامم رو از تو میگیرم هم از عاملین اصلی فلج شدن مسعود!! 🍃🌹🍃 از حرفهاش سر در نمی آوردم! اصلا من چرا از او میپرسیدم؟آیفون که تصویری بود. چشم دوختم به آیفون. چهره ای مشخص نبود. فقط ظاهرا پیدا بود که مردند.‌ یقه ش رو گرفتم. _بگو اینا کین؟؟؟ بگو کی هستن نسیم وگرنه خداشاهده برام هیچی مهم نیست. او خودش هم انگار ترسیده بود.آب دهنش رو قورت داد. _خیلی دیرشده عسل خیلی..من با تحویل دادن تو به اونها معامله کردم. با حرص و وحشت گردنش رو گرفتم و تکونش دادم: _بهت میگم با کیا؟؟ دِ حرف بزن بی شرف! گفت: _با چندنفر از دوست پسرای قبلیت! همونایی که مسعود و زدن.. باورم نمیشد..انگشتهام شل شد و از روی گردنش پایین افتاد.گفت: _نگران نباش قبل از اینکه خطرجدی ای تهدیدت کنه پدرشوهرت میرسه و اونا گرفتار قانون میشن.اینطوری شاید از بار گناه خودتم کم شه. عقب عقب رفتم به سمت در اتاق..با نا امیدی وبیحالی گفتم: _الهی آتیش بگیرینسیم.. چادرم. چادرمو بهم بده.. گفت: _کلید ندارم. و با شتاب به طرف در خونه دوید و در رو باز کرد. 🍃🌹🍃 من با نا امیدی و اضطراب فقط به دو رو برم نگاه میکردم تا شاید پارچه ای لچکی چیزی پیدا کنم و روی سرم بندازم.اینجا آخر خط بود اینجا آخر اضطرار بود.من مضطر بودم!دستم از هر امداد و امدادگری کوتاه بود.باید جیغ میکشیدم تا شاید همسایه ها نجاتم بدند ولی من زبانم به دهانم نمیچرخید. مثل کابوسهایی که در این مدت میدیدم! که هرچه سعی میکردم جیغ بکشم نمیتونستم. با زبانی لال در درونم کسی فریاد زد: یا اماااام زماااااان مضطر عاااااالم  نجاتم بده …نزار چشم نامحرم به روی ذریه ی مادرت بیفته..نزار دشمن ذریه ت دلشاد شه. 🍃🌹🍃 صدای سلام و خوش آمدگویی اونها از پشت در می اومد.به سمت مبل دویدم تا بین صندلیها پنهان شم که چشمم افتاد به کیفم و حاجت روا شدم.کیفم رو باز کردم و چادر تاشده وچانه داری که بازکردم و روی سرم انداختم.من که توانی نداشتم.قسم میخورم چادر سرم کردند. 🍃🌹🍃 همان لحظه دو مرد مقابلم ایستادند. اما از نسیم خبری نبود.میلاد و حمید با چشمهایی کثیف و شیطنت بار نگاهم میکردند. ادامه👇👇
👆ادامه قسمت ۱۷۱ 👇 میلاد گفت: _هی ببین کی اینجاست؟!!!!نمازمیخوندی حاج خانوم؟ نکنه مزاحم شدیم؟ حمید که از همون ابتدای دوستی هرزتر و وقیح تر بود در جواب میلاد گفت: _من که فکر میکنم این یک لباس جدیده برای سورپرایز کردن ما!! بنظرم بهتر از لباس خوابه؟ مخصوصا اگه… از وقاحت و بی ادبی او تمام بدنم خیس عرق شد.کاش هرکسی اینجا بود جز حمید..حمید بیمار بود.حیوون بود.بی شرم و خدانترس بود. نسیم لباس بیرون پوشیده در حالیکه مسعود رو روی ویلچر حمل میکرد رو کرد به پسرها وگفت: _خب دیگه من دارم میرم..کلید اون خونه هه رو رد کن بیاد. حمید کلید و کف دستش انداخت وگفت: _ایول خوشم اومد.نمیدونی چقدر دلم عسل میخواست.اصلا قندم افتاده .. او همینطوری وقیح و بیشرم حرف میزد و من مثل یک بره ی بیچاره بین دوتا مبل به دیوار چسبیده بودم و تسبیحم رو فشار میدادم. نسیم کجا میرفت؟ چطور میتونست منو با اینها تنها بزاره.؟با التماس رو به نسیم گفتم: _نسیم کجا داری میری؟؟ ایناااا از من چی میخوان؟ نسیم از خدا بترس. نسیم اصلا نگاهم نمیکرد.رو به آنها با التماس گفت: _قول دادید بهش آسیبی نرسونید.فقط فیلم بگیرید و برید.. حمید کف دستش رو به هم مالید: _آخخخخ چه فیلمی بشه این فیلم.. خدایا نه…قرارمون این نبود.. من نمیدونستم اعتماد صادقانه ی من به بنده ت اینقدر برام گرون تموم میشه. من نمیدونستم قراره این قدر بیچاره بشم!! من بد بودم .من سزاوار تنبیه بودم حاج کمیل چه گناهی کرده بود؟ گناه این بچه چه بود؟ نسیم ضبط رو روشن کرد و تا آخرین شماره صدا رو زیاد کرد و به سمت در خونه رفت. تازه از خواب بیدار شدم! خون در رگهام غلیان کرد.با صدای بلند جیغ کشیدم _کمکککککککککک……… و به طرف در دویدم قبل از اینکه به در برسم میلاد بازومو گرفت و پرسید: _کجا؟؟؟؟...... 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 🇮🇷
یاران وفادار
👆ادامه قسمت ۱۷۱ #رهایی_ازشب👇 میلاد گفت: _هی ببین کی اینجاست؟!!!!نمازمیخوندی حاج خانوم؟ نکنه مزاحم ش
🍄رمان جذاب 🍄 قسمت ۱۷۲ _کجا؟؟؟؟ شما یک بدهکاری کوچیک به ما داری.. من بی توجه به او با تمام توان التماس نسیم رو صدا زدم: _نسیمممممممم بابات به عزات بشینه نسیمممممم. نسیم منو از دست این گرگها نجاتم بده…نسیممم بچم…. نسیمممم زنگ بزن پلیس..تو روخدا زنگ بزن ولی نسیم رفت و میلاد در رو قفل کرد. 🍃🌹🍃 از همون کنار در چیزی بلغور کرد ولی اینقدر صدای ضبط زیاد بود که هیچی نمیشنیدم.حمید خواست نزدیکم شه که میلاد دستش رو گرفت و فکر کنم گفت: _فعلا نه! من دیگه امیدی نداشتم!عقب عقب میرفتم وتمام سلولهام خدا رو صدا میزد.زیر لب با بچم حرف میزدم: نترس مامان نترس.یادت باشه ما تو آغوش خداییم.پس فقط تماشا کن و نترس! گرچه اینها رو به بچم میگفتم ولی دروغ چرا؟ صدای شومی در درونم میگفت خبری از اون آغوش نیست! دل نبند..تو دیگه تموم شدی.دیگه برام مهم نبود که حاج کمیل منو ببینه درموردم چه فکری میکنه! اگر بلایی سرم میومد دیگه زندگی معنی ای نداشت..در ده سال غفلت و تاریکی عفتم رو حفظ کردم حالا اگر بی عفت میشدم میمردم.چه با حاج کمیل چه بی او!! 🍃🌹🍃 خوردم به یک دیوار کوتاه. اوپن آشپزخونه بود! دویدم و از روی جا قاشقی روی ظرفشویی چاقو برداشتم. میلاد کنار اوپن ایستاد! نگاهی به سراپای من انداخت و گفت: _خیلی دلم میخواست بازم ببینمت! ببینم چه ریختی شدی!اونروزها فک میکردم از من پولدارتری.تریپم بهت نمیخوره! وقتی نسیم گفت هیچی نداشتی تعجب کردم. ایول واقعا بهت.چه خوب ادا بچه مایه دارها رو در میاوردی.اون موقعها زبون داشتی یکی اینقدر!! طنازی و دلربایی میکردی.حالمو خراب میکردی.الان دیدنت با این سرو شکل یک کم واسم عجیبه!!واقعا توبه کردی یا از ترس گذشته ت پناه بردی به ازدواج؟! حمید مشروب به دست پشت سرش ظاهر شد! _نه داداش!!من که میگم ازدواجش الکیه. لابد میخواسته شوهرشو بتیغه.. وبعد در حالیکه شیشه رو بالا میکشید گفت: _اصلا شاید ازدواجشم دروغ باشه چون تا جاییکه من میدونم این خوشش نمی اومد شبا با کسی باشه. 🍃🌹🍃 حرفهای حمید اونقدر رکیک و زشت بود که برای آخر عمرم بسم بود! این اون گذشته ی من بود!! گذشته ای که دنبالم اومده بود و میخواست بهم بفهمونه حتما نباید خودت رو در اختیار کسی قرار بدی تا بهت انگ بخوره همونقدر که رو درگیر خودت کنی انگار که دیگه چه فرقی میکرد چه اتفاقی بیفته؟؟ چشمهام رو بستم. خدا اینجا توی این خونه نبود. من از آغوش او سقوط کرده بودم.کی و کجا نمیدونم! ولی اینجا خدا نبود! من بودم و تسبیح الهام و یک بچه ی سه ماهه!!از همین حالا خودم رو تصور میکردم که زیر چنگال اونها الوده شدم و…اشکم به پهنای صورتم ریخت. چشمم رو باز کردم.دستی نزدیک صورتم بود.دستهای کثیف حمید بود که قصد داشت صورتم رو نجس کنه. دوباره در درونم فریاد کسی رو شنیدم که میگفت: خدا اینجاست! مقاومت کن!نزار ناامیدی به اونها فرصت بده.چاقو رو مقابل او گرفتم و با تهدید گفتم: _اگر دستت به من بخوره زنده نمیمونی! 🍃🌹🍃 آفرین این شد! اگر اونها میفهمیدند که ترسیدم همه چیز تموم میشد اونها دونفر بودند و ما هم دونفر!! حمید و میلاد با هم هم باهم.. زور ما خیلی بیشتر از این دونفر بود. حالا حسش میکردم.اینو از صدایی که نمیلرزید و دستی که محکم چاقو رو چسبیده بود حس کردم. او با دیدن چاقو عقب رفت و با چشم هرزو مستش گفت: _اوه اوه چه عصبانی! کاریت ندارم که بابا..میخواستم دلداریت بدم.دلداری که اشکالی نداره خوشگل خانوم؟ بعد دستهاشو با حالتی منزجر کننده و چندش اور باز کرد و گفت: _بیا در آغوش اسلام..   و غش غش خندید..عجیب بود که دیگه نمیترسیدم. نمیدونم قرار بود چطوری اینها ناکام بمونند.. شاید مثل سپاه ابرهه خداوند از آسمان بجای سنگ سقف رو نازل میکرد بر سرشون و یا شاید جان اونها رو در همون لحظه میگرفت.گفتم: _برو گمشو از این خونه بیرون .گمشو وگرنه میزنمت.. او با حرکتی سریع یه بشکن زد کنار گوشم: _بیا بزن بینم؟! ما چاقو خورده تیم جیگر.. ژووووون.... عقب تر رفتم و چاقو رو محکم چسبیده بودم حمید به میلاد گفت: _داش میلاد فیلم بگیر که میخوام بلوتوث کنم واسه شوهرش! میلاد گوشیش رو درآورد و  مشغول گرفتن فیلم شد.حمید مثل یک گرگ به کمین نشسته به سمتم اومد . 🍃🌹🍃 وحشت به همه ی وجودم رخنه کرد! چقدر احساساتم متغیر بود در این دقایق پایانی! زیر لب زمزمه کردم: خدااا مراقبم باش..بی عفت بشم اون دنیا گله تو پیش خودت میبرم.. از حرفم اشکم در اومد. چاقو رو در هوا چرخوندم! _بخدا بیای جلو میزنم. او مست تر از این حرفها بود که چاقو رو درک کنه.گفت: _بزن… 👈 .... ✍ نویسنده ؛ « » 🌟اللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّدوَآلِ مُحَمَّد وَعَجِّل فَرَجَهُم🌟 نهضت کتابخوانی شهید ابراهیم هادی 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
......کار خوب باید برای خدا باشه و بس ! تخم مرغ شانسی ها رو دیدین که می فروشن ، گاه ده تاشو میخرین ولی آنچه میخواین توش در نمیاد !! گاه انجام کارهای خوب هم ده تاشو انجام میدین ، چیزی توش در نمیاد ! اما یازدهمی رو انجام دادین ، یهو می بینین ، گره از مشکلاتت باز کرده !‌ تو از ده تا تخم مرغ شانسی نمیدونی کدومش خوبه و کدومش بد ! و خدا هم از ده تا کار خوب که تو فکر کردی خوبه ، اونی که برای رضای خدا بوده رو قبولش میکنه ! مواظب باشیم که کارها رو خالصانه برای خدا انجام بدیم . نویسنده : رمزی . تهران 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 وقتی پزشکیان پای درس دکتر ثابتی نشسته بود. (گفتگو سال۱۴۰۰) 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
بسم الله الرحمن الرحیم {بلکه زندگی دنیا را ترجیح می دهید ولی آخرت بهتر و ماندگارتر است} بل توثرون الحیات الدنیا والاخره خیر وابقی سوره مبارکه اعلی خدایا دنیا را نه بزرگترین دغدغه ما قرار نده و نه به وسعت علم ما. سرنوشت ما هم جهنمی نیست و بهشت را سرا و منزل ما قرار ده و کسانی را که به ما رحم نمی کنند بر ما تحمیل مکن.. آمین🤲🏻♥️ 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
سه شنبه🌸 ۱۸ دی ۱۴۰۳ ه.ش _ ۶ رجب ۱۴۴۶ قمری سوره مبارکه الأحزاب آیه ۲۳ مِنَ المُؤمِنينَ رِجالٌ صَدَقوا ما عاهَدُوا اللَّهَ عَلَيهِ ۖ فَمِنهُم مَن قَضىٰ نَحبَهُ وَمِنهُم مَن يَنتَظِرُ ۖ وَما بَدَّلوا تَبديلًا﴿۲۳﴾ در میان مؤمنان مردانی هستند که بر سر عهدی که با خدا بستند صادقانه ایستاده‌اند؛ بعضی پیمان خود را به آخر بردند (و در راه او شربت شهادت نوشیدند)، و بعضی دیگر در انتظارند؛ و هرگز تغییر و تبدیلی در عهد و پیمان خود ندادند. 🇮🇷کانال یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar
بسم الله الرحمن الرحیم به اطلاع می‌رساند که حافظ کل قرآن کریم، شهید علی یوسفی، در تاریخ ۱۷ دی ۱۴۰۳ ،حین انجام مأموریت در کردستان (دیواندره) به شهادت رسیده است. مراسم تشییع پیکر این شهید بزرگوار روز چهارشنبه ۱۹ دی ساعت ۸ صبح در رشت، ستاد فراجای استان، با حضور جانشین فراجا، سردار رضایی، برگزار خواهد شد، سپس پیکر شهید به شهرستان لنگرود اعزام می‌شود. 🇮🇷 یاران وفادار انقلاب اسلامی https://eitaa.com/yaran_vafadar