#شهید
پشت چشمان تو شهریس
پراز ویرانے
هر ڪسے #چشم تو را دید
دلش ویران شد
ڪافر آمدڪہ ڪمے
ڪفربگوید ازتو
یڪ نظرڪرد بہ چشمان تو
با ایمان شد!!!
#صبحتون_شهدایی 💕
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
قسمت سی و سه
شهادت اصغر وصالی🌹
🗣علی مقدم
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#قسمت_سی_و_سوم
💫محرم سال 1359 اتفاق مهمی رخ داد. اصغر وصالی و علی قربانی با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلان غرب آمدند.
💫قرار شد بعد از شناسايی مواضع دشمن، از سمت شمال شهر، عملياتی آغاز شود.
💫آن ايام روزهای اول تشكيل گروه اندرزگو بود. قسمتی از مواضع دشمن شناسايی شده بود.
💫شب عاشورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شدند. عزادارای با شكوهی برگزار شد.
💫مداحی ابراهيم در آن جلسه را بسياری از بچه ها به ياد دارند.
💫او با شور و حال عجيبی می خواند و اصغر وصالی مياندار عزادارها بود.
💫روز عاشورا اصغر به همراه چند نفر از بچه ها برای شناسايی راهی منطقه «برآفتاب» شد.
💫حوالی ظهر خبر رسيد آنها با نيروهای كمين عراقی درگير شده اند.
💫بچه ها خودشان را رساندند، نيروهای دشمن هم سريع عقب رفتند اما علی قربانی به شهادت رسيد. به خاطر شدت جراحات، اميدی هم به زنده ماندن اصغر نبود.
💫اصغر وصالی را سريع به عقب انتقال داديم ولی او هم به خيل شهدا پيوست.
💫بعد از شهادت اصغر، ابراهيم را ديدم كه با صدای بلند گريه می كرد. می گفت: هيچ كس نمی داند كه چه فرمانده ای را از دست داده ايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلی احتياج داشت.
💫اصغر در حالی كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در ظهر عاشورا به دست آورد.
💫ابراهيم برای تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلان غرب به جا مانده بود به تهران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبا هيچ جای سالم در بدنه ماشين نبود!
💫پس از تشييع پيكر شهيد وصالی سريع به منطقه بازگشتيم.
💫ابراهيم می گفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد.
💫برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهی شد.
💫روز بعد بچه های گروه، برای اصغر مجلس ختم و عزاداری برپا كردند.
💫 بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند.
💫جواد افراسيابی و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدم های عزادار محاسن خودمان را كوتاه نمی كنيم تا صدام را به سزای اعمالش برسانيم.
#پایان
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
نہ قـــــرمز❤️ نہ ابـــــی💙
فقط #ابـراهیـــــم_هـــــادی😍
✍ابراهیم میگفت : ورزش اگر براے خدا باشد عبادت است! اما اگر بہ هرنیت دیگہ باشہ ضرر کردین.
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#تلگنرانہ🌱
بچهها!
دو دوتا چهارتای #خدا با دو دوتا چهارتای ما فرق داره؛✨
یه گناه #ترک میشه، #همه_چی به پات ریخته میشه،🌈
یه جا #حواست پرت میشه، #صد_سال راهت دور میشه!🛣
#حاجحسین_یکتا🎈
#حواسمون_باشہ✨
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
❣️مھــدے جــان
تا ڪے
سخن از شوق وصالت بزنيم
هرگوشہ ے
تقويم علامت بزنيم
از بين
تمام هفتہ پس ڪے بايد
اين جمعہ
غربت زده را خط بزنيم؟
💔 #غروب_جمعه...
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
قسمت سی و سوم
شهادت اصغر وصالی🌹
🗣علی مقدم
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#قسمت_سی_و_سوم
💫محرم سال 1359 اتفاق مهمی رخ داد. اصغر وصالی و علی قربانی با نيروهايشان از سرپل ذهاب به گيلان غرب آمدند.
💫قرار شد بعد از شناسايی مواضع دشمن، از سمت شمال شهر، عملياتی آغاز شود.
💫آن ايام روزهای اول تشكيل گروه اندرزگو بود. قسمتی از مواضع دشمن شناسايی شده بود.
💫شب عاشورا همه بچه ها در مقر سپاه جمع شدند. عزادارای با شكوهی برگزار شد.
💫مداحی ابراهيم در آن جلسه را بسياری از بچه ها به ياد دارند.
💫او با شور و حال عجيبی می خواند و اصغر وصالی مياندار عزادارها بود.
💫روز عاشورا اصغر به همراه چند نفر از بچه ها برای شناسايی راهی منطقه «برآفتاب» شد.
💫حوالی ظهر خبر رسيد آنها با نيروهای كمين عراقی درگير شده اند.
💫بچه ها خودشان را رساندند، نيروهای دشمن هم سريع عقب رفتند اما علی قربانی به شهادت رسيد. به خاطر شدت جراحات، اميدی هم به زنده ماندن اصغر نبود.
💫اصغر وصالی را سريع به عقب انتقال داديم ولی او هم به خيل شهدا پيوست.
💫بعد از شهادت اصغر، ابراهيم را ديدم كه با صدای بلند گريه می كرد. می گفت: هيچ كس نمی داند كه چه فرمانده ای را از دست داده ايم، انقلاب ما به امثال اصغر خيلی احتياج داشت.
💫اصغر در حالی كه هنوز چهلم بردار شهيدش نشده بود توفيق شهادت را در ظهر عاشورا به دست آورد.
💫ابراهيم برای تشييع به تهران آمد و اتومبيل پيكان اصغر را كه در گيلان غرب به جا مانده بود به تهران آورد. در حالي كه به خاطر اصابت تركش، تقريبا هيچ جای سالم در بدنه ماشين نبود!
💫پس از تشييع پيكر شهيد وصالی سريع به منطقه بازگشتيم.
💫ابراهيم می گفت: اصغر چند شب قبل از شهادت، برادرش را در خواب ديد.
💫برادرش گفته بود: اصغر، تو روز عاشورا در گيلان غرب شهيد خواهی شد.
💫روز بعد بچه های گروه، برای اصغر مجلس ختم و عزاداری برپا كردند.
💫 بعد بچه ها به هم قول دادند كه تا آخرين قطره خون در جبهه بمانند و انتقام خون اصغر را بگيرند.
💫جواد افراسيابی و چند نفر از بچه ها گفتند: مثل آدم های عزادار محاسن خودمان را كوتاه نمی كنيم تا صدام را به سزای اعمالش برسانيم.
#پایان
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
چه خوب شغلی بود شغل خادمی شهدا ، برایت🍁؛
چه خوب صاحب کارهای بودن شهدا 🌹، برایت؛
چه خوب مزدی دادن به تو ، شهدای صاحب کآرَت ....
و چه خوب باعث تربیت خادم الشهداء های شدی که خادمت شدن💐
تقدیم به تمامی خادمین الشهداء سراسر ایران
#شهید_حمید_سیاهکالی_مرادی
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
#شهیدانه
عشق
یعنی[مدافع حرم☝️🍃شدن
عشق
یعنی تو[سوریه ❤شهید شدن
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20
⚘﷽⚘
💠جامانده کربلای خان طومان :
🌷دلـــــــم را حوالی خان طومان جاگذاشته ام ...
در یک سحرگاه ِ سردِ زمستانی !
همانجا که ، تسبیحاتِ نماز صبحِمان ، ذکرِ یا زینب شد ..
همانجا که ستون به سمتِ خط ، پیش رفت و از نقطه ی رهایی گـــذشتیم تا باغ زیتون ...
دلــــــــم را حوالیِ خان طومان جاگذاشته ام !
همانجا که محمد آژند بر زمین افتاد ... نه ، نه ...
بر آسمان افتاد !
دلم را حوالیِ خان طومان ،کنارِ پیکرِ مرتضی جاگــذاشته ام ...
کنار خنده های محمد ...
کنار پیکر مجید ... میثم ...
کنارِاخلاصِ امیرعلی ...ساده گیِ مصطفی ...
شجاعتِ عباس و رضا .. مظلومیِ مهدی ...
نگـــاهِ حسین ...
آسمیه ...
علیرضــا ...
🌷چه غریبانه رفتند و من ، دلم را حوالی خان طومان جـــــاگذاشتم ،
همانجایی که قفسِ نـَفس را شکستند و همه جان شدند
و خدا برای من ، اینگونه رقم زد
بمانم و حسرتِ پرواز را به نظاره بنشینم ...
کـــــــاش و ای کاش که فرصتی هم ، برای پریدنِ من بود ...
آوازشان آواز بود آنان که رفتند
پروازشان پرواز بود آنان که رفتند
شهدا را یاد کنید با ذکر صلوات
https://eitaa.com/joinchat/821886993C550554dc20