ابوعلی می گفت ...
هفت سین من سین ندارد🍃
آخر "سیدابراهیم" رفته است سفر..
همیشه به ما می گفت
سر زینب به سلامت
سر نوکر به درک🌹
.
.
#شهیدصدرزاده
#شهیدابوعلی
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@yarane_ebrahim_yazd
حاج حسین یکتا .mp3
8.14M
🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷🌱🌷
#روایت_شهدایی
خودمون نخواستیم که #شهید نشدیم
🎙به روایت حاج حسین یکتا
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@yarane_ebrahim_yazd
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فرقے ندارد👇🏻
جنگ تحمیلے سال۵۹ باشد ،،
یا جنگ بیولوژیڪے سال۹۹ !
همیشه هستند ڪسانیڪه ثابت میڪنند
با سنِ ڪم هم میتوان "بزرگ" بود !!
#بزرگ_مردان_کوچک ☘
#كرونا_را_شكست_ميدهيم 💪🏼
http://eitaa.com/joinchat/2795372568C39e6bb54eb
ما مدعیانِ صف اوّل بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
#اللهم_الرزقنا_شهادت
@yarane_ebrahim_yazd
نمیـدانم چه رازی اسـت
ڪه هروقـت
#عڪس_هایتان رانگاه میڪنم
و هر چه میڪنم باز هم
خجالت از اعمالم
تمام #وجودم را فرامیگیرد
ڪاش زود دستم را بگیرید
فرشتگان به خاڪ نشسته 😢
#شبتون_شهدایی 🌱 🌸
@yarane_ebrahim_yazd
#سلام_امام_زمانم 💞
بیمار توام!
کاش که تجویز کنے
آمدنت را ...
#اللهمعجللولیکالفرج♡
@yarane_ebrahim_yazd
ڪاش اندڪے،
مثل شما
قلب هامان تحت #تســخیر خـدا بود!
تا گام هایمان
اینگونہ زمین گیر نشود!
#شهدا_همیشه_نگاهی
#صبحتون_شهدایی
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
قسمت شصتم
رضای خدا🌹
🗣عباس هادی
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#سلام_بر_ابراهیم1
#قسمت_شصتم
💫از ويژگی های ابراهيم اين بود که معمولاً کسی از کارهايش مطلع نمی شد بجز کسانی که همراهش بودند و خودشان کارهايش را مشاهده می كردند اما خود او جز در مواقع ضرورت از کارهايش حرفی نمی زد.
💫هميشه هم اين نکته را اشاره می کرد که کاری كه برای رضای خداست گفتن ندارد يا مشکل کارهای ما اين است که برای رضای همه کار می کنيم به جز خدا.
💫عرفای بزرگ نيز در سرتاسر جملاتشان به اين نکته اشاره می کنند که اگر کاری برای خدا بود ارزشمند می شود يا اينكه هر نفسی که انسان در دنيا برای غير خدا کشيده باشد در آخرت به ضررش تمام می شود.
💫در دوران مجروحيت ابراهيم به يکی از زورخانه های تهران رفتيم. ما در گوشه ای نشستيم.
💫با وارد شدن هر پيشکسوت صدای زنگ مرشد به صدا در می آمد و کار ورزش چند لحظه ای قطع می شد.
💫تازه وارد هم دستی از دور برای ورزشکاران نشان می داد و با لبخندی بر لب، در گوشه ای می نشست.
💫ابراهيم با دقت به حركات مردم نگاه می كرد بعد هم برگشت و آرام به من گفت: اينها را ببين که چطور از صدای زنگ خوشحال می شوند.
💫بعد ادامه داد: بعضی از آدم ها عاشق زنگ زورخانه اند اينها اگر اينقدر که عاشق اين زنگ بودند عاشق خدا مي شدند ديگر روی زمين نبودند بلكه در آسمان ها راه می رفتند!
💫 بعد گفت: دنيا همين است، تا آدم عاشق دنياست و به اين دنيا چسبيده حال و روزش همين است اما اگر انسان سرش را به سمت آسمان بالا بياورد و کارهايش را برای رضای خدا انجام دهد مطمئن باش زندگيش عوض می شود و تازه معنی زندگی كردن را می فهمد.
💫بعد ادامه داد: توی زورخانه خيلی ها می خواهند ببينند چه کسی از بقيه زورش بيشتر است و چه کسی هم زودتر خسته می شود.
💫اگر روزی مياندار ورزش شدی تا ديدی کسی خسته شده، برای رضای خدا سريع ورزش را عوض کن.
💫من زمانی مياندار ورزش بودم و اين کار را نکردم، البته منظوری نداشتم اما بی دليل بين بچه ها مطرح شدم ولی تو اين کار را نکن!
💫ابراهيم می گفت: انسان بايد هر کاری حتی مسائل شخصی خودش را برای رضای خدا انجام دهد.
💫آگاه باش عالم هستی ز بهر توست غير از خدا هر آنچه بخواهی شکست توست
🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁🍁
💫نزديک صبح جمعه بود. ابراهيم با لباس های خون آلود به خانه آمد!
خيلی آهسته لباس هايش را عوض کرد.
💫بعد از خواندن نماز، به من گفت: عباس، من ميرم طبقه بالا بخوابم.
💫نزديک ظهر بود که صدای درب خانه آمد. كسی بدون وقفه به در می كوبيد!
💫مادر ما رفت و در را باز كرد.
💫زن همسايه بود. بعد از سلام با عصبانيت گفت: اين ابراهيم شما مگه همسن پسر منه!؟ ديشب پسرم رو با موتور برده بيرون بعد هم تصادف کردند و پاش رو شکسته!
💫بعد ادامه داد: ببين خانم، من پسرم رو بردم بهترين دبيرستان. نمی خوام با آدمهائی مثل پسر شما رفت و آمد کنه!
💫مادر ما از همه جا بی خبر بود. خيلي ناراحت شد. معذرت خواهی کرد و با تعجب گفت: من نمی دانم شما چي ميگی! ولی چشم، به ابراهيم ميگم شما ببخشيد..
💫من داشتم حرف های او را گوش می کردم. دويدم طبقه بالا! ابراهيم را از خواب بيدار کردم و گفتم: داداش چيکار کردی؟!
💫ابراهيم پرسيد: چطور مگه، چی شده!؟
💫پرسيدم: تصادف کرديد؟
💫يكدفعه بلند شد و با تعجب پرسيد: تصادف!؟ چی ميگی؟
💫گفتم: مگه نشنيدی، دم در مامان محمد بود. داد و بيداد می کرد..
💫ابراهيم کمی فکر کرد و گفت: خب خدا را شکر، چيز مهمی نيست!
💫عصر همان روز، مادر و پدر محمد با دسته گل و يک جعبه شيرينی به ديدن ابراهيم آمدند. زن همسايه مرتب معذرت خواهی می کرد.
💫مادر ما هم با تعجب گفت: حاج خانم، نه به حرفهای صبح شما، نه به کار حالای شما!
💫 او هم مرتب می گفت: به خدا از خجالت نمی دونم چي بگم، محمد همه ماجرا را برای ما تعريف کرد.
💫محمد گفت: اگر آقا ابراهيم نمی رسيد، معلوم نبود چی به سرش مي آمد. بچه های محل هم برای اينکه ما ناراحت نباشيم گفته بودند ابراهيم و محمد با هم بودند و تصادف کردند!
💫حاج خانم، من از اينکه زود قضاوت کردم خيلی ناراحتم تو رو خدا منو ببخشيد. به پدر محمد هم گفتم که خيلی زشته آقا ابراهيم چند ماهه مجروح شده و هنوز پای ايشون خوب نشده ولی ما به ملاقاتشون نرفتيم، برای همين مزاحم شديم.
💫مادر پرسيد: من نمی فهمم، مگه برای محمد شما چه اتفاقی افتاده!؟
#ادامه👇👇
#ادامه👇👇
💫آن خانم ادامه داد: نيمه های شبِ جمعه بچه های بسيج مسجد، مشغول ايست و بازرسی بودند.
💫محمد وسط خيابان همراه ديگر بچه ها بود. يكدفعه دستش روي ماشه رفته و به اشتباه گلوله از اسلحه اش خارج و به پای خودش اصابت ميکنه.
💫او با پای مجروح وسط خيابان افتاده بود و خون زيادی از پايش می رفت.
💫آقا ابراهيم همان موقع با موتور از راه می رسد. سريع به سراغ محمد رفته و با کمک يکی ديگر از رفقا زخم پای محمد را می بندد بعد او را به بيمارستان می رساند.
💫صحبت زن همسايه تمام شد. برگشتم و ابراهيم را نگاه کردم. با آرامش خاصی کنار اتاق نشسته بود.
💫او خوب می دانست کسی که برای رضای خدا کاری انجام داده، نباید به حرف های مردم توجه ای داشته باشد.
#پایان
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
وقتی برای خدا باشی،❤️
تو را آنقدر مشهور می کند که
عالم تو را بشناسد...
ثمرۀ اخلاص و معامله با خدا این است.☘
#رفیق_شهیدم ؛ #ابراهیم_هادی❤️
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@yarane_ebrahim_yazd
💫 بِسْمِ اللهِ النّور
آفتابِ پس از باران است؛ شعبان!
که وقتی میتابد؛
قلبها را به حلولِ رنگین کمانی از عشق ،
مهمان میکند..
این ...
تازه، سرفصلِ اولِ ضیافتی باشکوه است!
استشمام عطر خوشبوي رمضان از پنجره ملکوتي شعبان گواراي وجود پاکتان
صدقه، نماز و روزه اول ماه شعبان فراموش نشود.
التماس دعا
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@yarane_ebrahim_yazd
پدر مهربانم
به مهربانیت قسم دستم را رها مکن!
التماس گرانبهایی است...
از تو میخواهم خودت را و از خدا
میخواهم تو را...
مگر یک شیعه چه سرمایهای با ارزش تر
از امامش میتواند داشته باشد؟
حواسم باشد
همانطور که برای آمدن شما دعا میکنم، ماندن خودم را هم از خدا بخواهم!!
که کم نبودند
مدعیانی که امامشان را تنها گذاشتند...
🔹اللهم عجل لوليک الفرج
🔸بحق سيدتنا الزينب علیها السلام
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
دیگران چون بروند از نظر از دل بروند
تو چنان در دل من رفته
که جان در بدنی ...
#صبحتون_بخیـــــر
#دلاتـــــون_شھـــــدایـــــے
#روزتون_معطر_با_عطر_و_بوی_شهدا
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@yarane_ebrahim_yazd
رجب با همه ی رحمت و رزق و روزی که برای ما داشت ؛ رفت ...
و حالا شعبان آغوشش رو به روی ما باز کرده...
شعبانی که از همان روزهای ابتدایی اش مبارک است برای ما نوکر ها...
#شعبان_مبارک
#کرونا_را_شکست_میدهیم
#در_خانه_بمانيم
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
#کتاب_سلام_بر_ابراهیم1
قسمت شصت و یکم
اخلاص🌹
🗣عباس هادی
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
@yarane_ebrahim_yazd
#سلام_بر_ابراهیم1
#قسمت_شصت_و_یکم
💫با ابراهيم از ورزش صحبت می كرديم. می گفت: وقتی برای ورزش يا مسابقات کشتی می رفتم، هميشه با وضو بودم. هميشه هم قبل از مسابقات کشتی دو رکعت نماز می خواندم.
💫پرسيدم: چه نمازی؟!
💫گفت: دو رکعت نماز مستحبی! از خدا می خواستم يک وقت تو مسابقه، حال کسی را نگيرم!
💫ابراهيم به هيچ وجه گرد گناه نمی چرخيد براي همين الگوئی برای تمام دوستان بود.
💫حتی جایی که حرف از گناه زده می شد سريع موضوع را عوض می کرد.
💫هر وقت می ديد بچه ها مشغول غيبت کسی هستند مرتب می گفت: صلوات بفرست! و يا به هر طريقی بحث را عوض می کرد.
💫هيچگاه از کسی بد نمی گفت، مگر به قصد اصلاح کردن.
💫هيچ وقت لباس تنگ يا آستين کوتاه نمی پوشيد.
💫بارها خودش را به کارهای سخت مشغول می کرد.
💫زمانی هم که علت آن را سؤال می کرديم می گفت: برای نفس آدم، اين کارها لازمه.
💫شهيد جعفر جنگروی تعريف می کرد: پس از اتمام هيئت دور هم نشسته بوديم. داشتيم با بچه ها حرف می زديم.
💫ابراهيم در اتاق ديگری تنها نشسته و توی حال خودش بود!
💫وقتی بچه ها رفتند. آمدم پيش ابراهيم. هنوز متوجه حضور من نشده بود.
💫با تعجب ديدم هر چند لحظه، سوزنی را به صورتش و به پشت پلک چشمش می زند! يکدفعه با تعجب گفتم: چيکار می کنی داش ابرام؟!
💫تازه متوجه حضور من شد. از جا پريد و از حال خودش خارج شد! بعد مكثی كرد و گفت: هيچی، هيچی، چيزی نيست!
💫گفتم: به جون ابرام نميشه، بايد بگی برا چی سوزن زدی تو صورتت.
💫مکثی کرد و خيلی آرام مثل آدم هائی که بغض کرده اند گفت: سزای چشمی که به نامحرم بيفته همينه.
💫آن زمان نمی فهميدم که ابراهيم چه می کند و اين حرفش چه معنی دارد ولی بعدها وقتی تاريخ زندگی بزرگان را خواندم ديدم که آنها برای جلوگيری از آلوده شدن به گناه خودشان را تنبيه می كردند.
💫از ديگر صفات برجسته شخصيت او دوری از نامحرم بود.
💫اگر می خواست با زنی نامحرم، حتی از بستگان، صحبت كند به هيچ وجه سرش را بالا نمی گرفت.
💫به قول دوستانش: ابراهيم به زن نامحرم آلرژی داشت!
💫و چه زیبا گفت امام محمد باقر(ع): از تیرهای شیطان سخن گفتن با زنان نامحرم است.
💫ابراهيم به اطعام دادن نيز خيلی اهميت می داد. هميشه دوستان را به خانه دعوت می کرد و غذا می داد.
💫در دوران مجروحيت که در خانه بستری بود، هر روز غذا تهيه می کرد و کسانی که به ملاقاتش می آمدند را سر سـفره دعوت می کرد و پذيرائی می نمود و از اين کار هم بی نهايت لذت می بُرد.
💫به دوستان می گفت: ما وسيله ايم، اين رزق شماست رزق مؤمنين با برکت است..
💫در هيئت ها و جلسات مذهبی هم به همين گونه بود. وقتی می ديد صاحبخانه برای پذيرائی هيئت مشکل دارد، بدون کمترين حرفی برای همه مهمان ها و عزادارها غذا تهيه می کرد.
💫می گفت: مجلس امام حسين علیه السلام بايد از همه لحاظ كامل باشد.
💫شب های جمعه هم بعد از برنامه بسيج برای بچه ها شام تهيه می کرد. پس از صرف غذا دسته جمعی به زيارت حضرت عبدالعظيم يا بهشت زهرا سلام الله می رفتيم.
💫بچه هاي بسيج و هيئتی، هيچ وقت آن دوران را فراموش نمی کنند.
💫هر چند آن دوران زيبا و به يادماندنی طولانی نشد!
💫يک بار به ابراهيم گفتم: داداش، اين همه پول از کجا میياری؟! از آموزش و پرورش ماهی دو هزار تومان حقوق می گيری، ولی چند برابرش را برای ديگران خرج مب کنی!
💫نگاهی به صورتم انداخت و گفت: روزی رسان خداست در اين برنامه ها من فقط وسيله ام.
💫من از خدا خواستم هيچ وقت جيبم خالی نماند. خدا هم از جائی که فکرش را نمی کنم اسباب خير را برايم فراهم می کند.
#پایان
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
حاج آقا مجتبی به نقل از حضرت_علی(ع) می گفتند: «که منتهی رضای الهی تقوی ست.
شهادت خوب است و تقوا بهتر؛ تقوایی که در قلب است و در رفتار بروز می کند.»
مرد تویی که چون عشق علی را در دلت داشتی علیوار زندگی کردی
و بنای زندگی ات را گذاشتی بر تقوایی که امام علی(ع) فرموده بود...
شهید مدافع حرم
شهید روح الله قربانی
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🌼
🍃🌹 آقا جان
دوباره عطر #جمعه
کوچه ها را می نوازد
چه زیبا می شود
آن جمعه ای که
قرار است #مهدی زهرا بیاید 🤲 🌼🍃
🌷 اَللّهُــمَّ عَجـِّـل لِوَلیِّــکَ الفَــــرَج 🌷
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
🍃بِسْمِ رَبِّ الّشُّهَداءِ وَالْصِّدّیقینْ🍃
براے خدایے شدن باید شهدایے شد.
🌷🇮🇷🌷
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی
💠استاد پناهیان:
🌷از #شهدا_مدد_بگیرید !!
مدد گرفتن از شهدا رسمِ
دست به خاک قبر شهدا بگذاریم
بگیم #حسین!
به حق این شهدای خودت به ما نگاه کن
واسطه قرار بدیم شهدا رو ..
🍃🌸شهدا را یادکنیم با ذکرصلوات🌸🍃
اللهم صل علی محمد وآل محمد و عجل فرجهم
@yarane_ebrahim_yazd
#گروه_فرهنگی_شهید_ابراهیم_هادی