#فوق_العاده_زیبا
✍حکایت رفتن هارون مکّی داخل تنور گداخته به امر امام صادق علیه السّلام
در مناقب ابن شهر آشوب آورده است:
یکی از شیعیان خراسان خدمت امام صادق علیه السّلام در مدینه رسید و از اوضاع و احوال خراسان و شیعیان آنجا بیاناتی خدمت حضرت ارائه داد، و در ضمن گفتار از فداکاری و جاننثاری و بذل مال و جان در راه تثبیت خلافت و امامت حضرت صادق علیه السّلام دادِ سخن داد و با لحن معترضانه عرض کرد: ”یا بن رسول اللَه، چرا نسبت به احقاق حقّ و ابطال ظلم و جور و گرفتن حقّ خلافت از این خلفای جور اقدام نمیکنید، در حالیکه شیعیان شما در خراسان در انتظار دستور و فرمان شما بیصبرانه روزگار میسپرند و چشم به اراده و اوامر شما دوختهاند؟“
امام صادق علیه السّلام خدمتکار را صدا زدند و فرمودند: تنور پخت نان را از آتش ملتهب نماید. چیزی نگذشت که شعلههای آتش از داخل تنور زبانه کشید و تنور چنان گداخته گردید که حرارت آن را احساس نمودند.
در این هنگام امام صادق علیه السّلام به آن مرد خراسانی فرمودند: ”برخیز و در میان آتش قرار گیر!“ آن مرد از شنیدن این سخن چنان وحشتزده گشت که در مقابل امام علیه السّلام به جزع و فزع درآمد و عرض کرد: ”یا بن رسول اللَه، این چه دستوری است که میفرمایید؟ شما را به حقّ اجدادتان بر من رحم کنید و ما را به این زبانههای آتش مسپارید.“ امام صادق علیه السّلام او را معاف نمودند و سخن را در موضوعی پیش کشیدند.
مدّتی نگذشته بود که هارون مکّی، از اصحاب خاصّ و سرّ آن حضرت، به درون خانه آمد و به حضرت سلام کرد، حضرت پاسخ سلام او را دادند و قبل از آنکه بنشیند به او فرمودند: ”برو و در داخل تنور بنشین!“
هارون مکّی کفش خود را به کناری نهاد و یکسره به سمت تنور رفت و داخل آن قرار گرفت. اینبار مرد خراسانی از وحشت و دهشت این قضیّه، چنان مضطرب و پریشان گشت که از حضرت تقاضای عفو هارون مکّی را نمود. حضرت توجّهی به کلام او نکردند و به سخنان خویش ادامه دادند و از احوال شیعیان خراسان از او پرسش مینمودند، تو گویی حضرت خود در خراسان و در میان شیعیانشان حضور داشتهاند. پس از مدّتی رو کردند به مرد خراسانی و فرمودند: ”برو و از نزدیک رفیقت را داخل تنور مشاهده کن و ببین چه بر سر او آمده است!“
مرد خراسانی حرکت کرد و به سر تنور آمد و دید هارون مکّی در میان شعلههای آتش و زغالهای گداخته نشسته و با آنها بازی میکند. امام صادق به هارون فرمودند: از تنور بیرون آید، و سپس به مرد خراسانی فرمودند: ”در خراسان چند نفر از شیعیان ما مانند این مرد وجود دارد؟“
مرد خراسانی عرض کرد: ”یا بن رسول اللَه، قسم به خدا دو نفر از میان آنها یافت نمیشود.“
حضرت فرمودند: ”اگر ما پنج نفر مانند این شخص یار و یاور داشتیم قیام می نمودیم.