eitaa logo
یاران حضرت صاحب الزمان (عج)
68 دنبال‌کننده
10.3هزار عکس
11.6هزار ویدیو
374 فایل
بسم رب المهــ³¹³ـدے(؏ـج)♥️🌿. سلام علیکم وقتتون بخیر.🖐🏻 خیلی خوش آمدید به این کانال. 🌹 #مادراین‌کانال : #انواع‌عکس‌نوشته‌ها #وکلیپ‌هاونوشته‌ها #درمورد_مهدویت‌_قرار_داده‌ایم. لینک تمامی پیج و کانال های مهدوی ما👇 https://zil.ink/reza_jowkar_m_n
مشاهده در ایتا
دانلود
بخونید قشنگه✨ سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند🤗 رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم😐 دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم😠 دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم🙂 تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی✋🏼💔 از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم🕊 هنوز باورم نشده که اومدم 🕌💔 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری پانزده ساله عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟😊 و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم😔✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭😭😭 مادر خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این 😊 منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران بماند...🙂
حتما بخونید خییلی قشنگه ✨ سلام من جوانی بودم که سال‌ها با رفتارم دل امام زمانم رو به درد آوردم😔و خیری برای خانواده‌ام نداشتم همش با رفقای ناباب و اینترنت و ... شب تا صبح بیدار و صبح تا بعدازظهر خواب زمانی که فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی اومد منم از این باتلاق انحراف و بدبختی بی‌نصیب نماندم و اگر قرار باشد فردای قیامت موبایل بر اعمالم شهادت دهد حتی جهنم راهم نمی‌دهند😞 تا یه روز تو یکی از گروه‌های چت یه آقایی پست‌های مذهبی میذاشت، مطالبش برام جالب بودند رفتم توی اون و مثل همیشه فضولیم گل کرد و عکس پروفایلشو بزرگ کردم دیدم که غرق در خون، بدون دست و پا، با سری خورد شده از ترکش، افتاده بر خاک، کنار او عکس دوبچه بود که حدس زدم باید بچه‌های او باشند😟 و زیر آن عکس یه جمله‌ای نوشته شده بود: "می‌روم تا جوان ما نرود"✋🏼💔 ناخودآگاه اشکم سرازیر شد😭دلم شکست باورم نمی‌شد دارم گریه می‌کنم اونم من، کسی که غرق در گناه و شهواته، منه بی‌حیا و بی‌غیرت، منه چشم چرون هوس باز😔 از اون به بعد از اینترنت و بدحجابی و فضای مجازی و گناه و رفقای نابابم شدم دلم به هیچ کاری نمیرفت حتی موبایلم و دست نمی‌گرفتم تصمیم گرفتم برای اولین بار برم اولین نماز عمرمو خوندم با اینکه غلط خوندم ولی احساس آرامش معنوی خاصی می‌کردم، آرامشی که سال‌ها دنبالش بودم ولی هیچ جا نیافتم حتی در شبکه‌های اجتماعی از امام جماعت خواستم کمکم کنه ایشان هم مثل یه پدر مهربان همه چیز به من یاد می‌داد😇 نماز خوندن، قرآن، احکام، زندگی امامان و... کتاب می‌خرید و به من هدیه میداد، منو در فعالیت‌های بسیج و مراسمات شرکت میداد✌️ توی محله معروف شدم و احترام ویژه‌ای کسب کردم توسط یکی از دوستان به حرم حضرت معصومه برای معرفی شدم نزدیکای امام حسین، یکی از خادمین که پیر بود به من گفت: دلم میخواد برم کربلا ولی نمی‌تونم، میشه شما به نیابت از من بری؟ پول و خرج سفر و حق الزحمه شما رو هم میدم، زبونم قفل شده بود! من و کربلا؟ زیارت امام حسین؟💔 اشکم سرازیر شد😭 قبول کردم و باحال عجیبی رفتم هنوز باورم نشده که اومدم 🕌 پس از برگشت تصمیم گرفتم برم که با مخالفت‌های فامیل و دوستان مواجه شدم، اما پدرم با اینکه از دین خیلی دور بود و حتی نماز و روزه نمی‌گرفت قبول کرد✋🏼 حوزه قبول شدم و با کتاب‌های دینی انس گرفتم👌 در کنار درسم گاهی تبلیغ دین و احکام خدارو می‌کردم و حتی سراغ دوستان قدیمی ناباب رفتم که خدا روشکر توانستم رفیقام و با خدا آشتی بدم😍✋🏼 یه روز اومدم خونه دیدم پدر و مادرم دارن گریه میکنن😭منم گریه‌ام گرفت، تابحال ندیده بودم بابام گریه کنه! گفتم بابا چی شده؟ گفت پسرم ازت ممنونم گفتم برای چی؟ گفت: من و مامانت یه خواب مشترک دیدیم😔 تو رو می‌دیدیم با مرکبی از نور می‌بردن بهشت و ما رو می‌بردن و هر چه به تو اصرار می‌کردن که وارد بهشت بشی قبول نمیکردی و میگفتی اول باید پدر و مادرم برن بهشت بعد من✋🏼 👈یه آقای نورانی✨آمد و بهت گفت: آقا سعید! همین جا بهشون نماز یاد بده بعد با هم برین 🌸 و تو همونجا داشتی به ما نماز یاد میدادی😔 پسرم تو خیلی تغییر کردی دیگه نیستی همه دوستت دارن❤️تو الان آبروی مایی ولی ما برات مایه ننگیم میشه خواهش کنم هر چی یاد گرفتی به ما هم یاد بدی منم نماز و قرآن یادشون دادم و بعد از آن خواب، پدر و مادرم نمازخوان و مقید به دین شدند💔😍 چند ماه بعد با دختری عقد کردم💍 یه روز توی خونشون دیدم که خیلی برام بود گریه‌ام گرفت😔 نتونستم جلوی خودم رو بگیرم صدای گریه‌هام بلند و بلندتر شد😭 👈این همون عکسی بود که تو بود👉 خانمم تعجب کرد و گفت: سعیدجان چیزی شده؟ مگه صاحب این عکس و میشناسی؟ و من همه ماجرا رو براش تعریف کردم✋🏼 خودش و حتی مادرش هم گریه کردند😭 خانمم گفت: میدونی این عکس کیه؟ گفتم: نه گفت: این منم مات و مبهوت، دیوانه‌وار فقط گریه می‌کردم مگه میشه؟😳😭 آره شهیدی که منو هدایت کرد، آدمم کرد، آخر به عقد💍من درآورد💔😔 چند ماه بعد با چند تا از دوستانم برای اسم نوشتیم تابستون که شد و حوزه‌ها تعطیل شدند ما هم رفتیم خانمم باردار بود و با گریه گفت: وقتی نه حقوق میدن نه پول میدن نه خدماتی، پس چرا میخوای بری؟ همان جمله شهید یادم اومد و گفتم: میرم تا جوانان ایران نرود شادی روح شهدا صلوات 🌺 اللهم صل علی محمدوآل محمدوعجل الفرجهم🤲🌺
. 🤔 ای بااااباااا من در تربیت بچه خودم ماندم حالا بروم دیگری را درست کنم یا مسئولین را درست کنم⁉️😒😣 🔍 شنیده اید می‌گویند حرف ملای ده را کسی نمی‌خواند❓یک ضرب المثل است. حرف بزرگ ده را کسی نمی‌خواند😑 گاهی وقتها دیده اید مثلا حاج آقای این میرود آن مسجد سخنرانی میکند حاج آقای آن مسجد را دعوت میکند مسجد خودش بیاید سخنرانی کند⁉️ چرا بعضی این کار را می‌کنند⁉️ چون وقتی کسی دیگر می آید حرف میزند این همان نیست😃 خب حالا ممکنه بچه، حرف مامان و بابا را آنقدری که باید شاید نخرد🙃 مامانم هست دیگه❗️ بابام هست دیگه❗️ ولی وقتی ای هم همان مطلب را داد، طرف میفهمد نه بابا من فکر می‌کردم افکار مامان بابام قدیمی هست، سنتی بیخودی میخواهند گیر بدهند😒 بعد می‌بیند همه دارند می‌گویند همین را😳 می‌بیند مامان بابا در تربیت تنها نیست😩 عزیزم! پسرم! دخترم! گلم! ببین همه دارند همین حرف رامی‌گویند، همه می‌‌گویند ، همه می‌گویند ❌ معلم می‌گوید، معلم فیزیک می‌گوید، بگوید، غریبه رهگذر در خیابون بگوید، کاسب محل می‌گوید، آقای ریشو می‌گوید، اون آقای ریش نداره می‌گوید، خانم مانتویی می‌گوید، خانم چادری بگوید، اصلاح طلب بگوید، اصول گرا، پرسپولیسی بگوید، استقلالی بگوید ووو.. این طرف ببیند نه بابا همه با هر نگاهی دارند همین حرف را به من می‌زنند🧐 پس مامانم میگوید، بابام می‌گوید🙄 ولی وقتی مامان بابای خودم حرفی را میزنند خیلی حساب نمی‌کنم، دیگری بگوید حساب میکنم🤓 چرا چون از بس پدر و مادر امر و نهی کرده اند تأثیرش کم شده عادی شده، روزمره شده خدای ناکرده برایمان حالا همه شما باید در تربیت فرزند من به من کمک کنید، چون حرف من برایش شده، ولی شماها که رهگذر، غریبه، معلم، هم محل، هستید بگید این حرف شماها را میخرد💶💰 منم متقابلا قول میدهم در بچه شما به شما کمک کنم. هر کسی در تربیت فرزند دیگری به اوکمک کند. اصلا کی گفته قرار است که مامان و بابا بچه شان را به تنهایی تربیت کنند❓ما و شما اگر خوب تربیت شدیم مطمئن باشید نتیجه این است که همان حرفی که از می‌شنیدیم از دیگرانی هم شنیدیم همان ها را، همان را و فهمیدیم که خب پس پدر راست می‌گوید🤭 شعرش چیست ⁉️ توی ده ، حسنی تک و تنها بود، باباش هر چی میگفت بریم حموم، ناخناتو بگیر، موهاتو کن هر چی میگفت این گوش نمیداد🙉 میگفت پدر است دیگر...😌 ولی وقتی دید تذکر میده، باهاش بازی نمیکنه، الاغه بهش سواری نمیده🐴 غازه تحویلش نمی‌گیره🦆 همه میگن، موی بلند، روی سیاه، وا بیا برو حموم 🛁🚿 دیگه لازم نشد باباش دو بار بگه😉 اجرایی حرف پدر و مادر در ، این است که همه بگن👌مگه شما عموها و داییها و عمه ها و خاله های این بچه نیستید⁉️ (إنما المؤمنون اخوه)چرا بهش نمیدهید⁉️ چرا همونجور که دلم برای بچه خودم می سوزد، دلم برای بچه دیگران نمی‌سوزه؟؟ 🤨 تا دل آنها هم متقابلا برای بچه من بسوزد💔 مشکل الان پدر مادرها این است که می‌خواهند خودشان بچه را کنند، نمی‌شود🤷🏻‍♂ که تربیت هم کار بسیار سختی است و همین هم باعث شده خیلیها دیگه ترک بکنند🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂🤦🏻‍♂ ✍برگرفته از سخنان دکتر علی تقوی استاد حوزه و دانشگاه در برنامه تلویزیونی معروفی نو 🖥 ایتا | سروش | بله | روبیکا | گپ | آی‌گپ
3.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
اگر از عقب مسجد، صدای کودک نیامد، این محله عقبه ندارد! ⁉️ اگر ما مسجدی‌ها می‌دیدیم که کودکی به نام امام حسن روی دوش رفت چه می‌کردیم؟ 🔹 برای نسل خود را تقویت کنید! ⊰᯽⊱≈•🇮🇷•≈⊰᯽⊱
🌟بزرگی می‌گفت: 💎 و و آنچه منتسب و مرتبط با دین است(، ، ، ، و و...) نشانه خوبی از روبراه بودن است و دوست نداشتن‌شان نشانه مرضی است که باید هرچه سریعتر درمان کرد. 🔸️گر ببینی میل خود سوی سما, 🔸️پر دولت بر گشا همچون هما. 🔸️ور ببینی میل خود سوی زمین, 🔸️نوحه می‌کن هیچ منشین از حنین. ✅مجله علمی نکته های ناب مهدوی @rooshanfekr
🌟بزرگی می‌گفت: 💎 و و آنچه منتسب و مرتبط با دین است(، ، ، ، و و...) نشانه خوبی از روبراه بودن است و دوست نداشتن‌شان نشانه مرضی است که باید هرچه سریعتر درمان کرد. 🔸️گر ببینی میل خود سوی سما, 🔸️پر دولت بر گشا همچون هما. 🔸️ور ببینی میل خود سوی زمین, 🔸️نوحه می‌کن هیچ منشین از حنین. ✅مجله علمی نکته های ناب مهدوی @rooshanfekr
🔴 یکی از اعتقادات برخی از مردم این ضرب‌المثل است: « كه به خانه رواست به حرام است.» 🌀برخي از ضرب المثل‌ها چند پهلو هستند كه در برخي از موارد، داراي معناي صحيح و در برخي از موارد، داراي معناي باطلي هستند. عبارت « كه به رواست» دو جور قابل تصور است: اول اينكه مراد از «روا بودن» را «واجب بودن» بدانيم. يعني «چراغي كه در خانه است، در مسجد است». دوم اينكه مراد از «روا بودن» را «مستحب بودن» بدانيم. يعني «چراغي كه در خانه است، در مسجد است». اگر صورت اول منظور باشد ، ضرب‌المثل صحيح است، يعني اگر كار واجبي بر عهده انسان باشد، نمي‌تواند به سبب انجام يك مستحب، از انجام واجب باز بماند؛ مثلا پرداخت حق همسر و فرزندان واجب است. انسان نمي‌تواند از نفقه ايشان كه بر وي واجب است، كسر نموده و براي ساخت يا تعمير مسجد خرج نمايد. رسول خدا مي‌فرمايد:«كَفَى بِالْمَرْءِ إِثْماً أَنْ يُضَيِّعَ مَنْ يَعُول (من‌لا‌يحضره‌الفقيه، ج۳، ص ۱۶۸) ‌؛در گنه‌كاري شخص همين بس كه وي حقوق افراد تحت تكفّل خود را ضايع سازد!» مهم اینکه گاه فداکاری و ایثار را می‌توان به اهل خود آموخت و با اختیار اهل خود و انتخاب خودشان آنها را بسمت ازخودگذشتگی سوق داد در اینجا با اینکه چراغ به خانه واجب است اما اهل خانه خود مسیر را انتخاب کنند پس با اینکه چراغ به خانه واجب است ولی با انتخاب خود مستحبِ ایثار را انجام می‌دهند. مواظب باشیم این ضرب‌المثل توجیهی برای نابودی آموزه ایثار در جامعه نشود. اما اگر صورت دوم منظور باشد، فرد مكلف، بين انجام دو مستحب قرار مي‌گيرد. بهتر است كه مستحب را انجام دهد؛ مثلا از يك سو وسعت امكانات و تامين رفاه بيشتر براي افراد تحت تكفل مستحب است از سوي ديگر ساختن مسجد و تعمير مسجد هم مستحب است. رسول خدا مي‌فرمايد: كسى كه در مسجدي از مساجد خدا چراغى بيافروزد، تا وقتى كه نور آن چراغ به خاموشى نگرايد، فرشتگان و حاملان عرش الهى براى او طلب آمرزش و مغفرت‌كنند.» (ثواب‌الأعمال‌و‌عقاب‌الأعمال، ص۲۹) در اين موارد اگر فردي خواست يكي از اين دو مستحب را انجام دهد، بهتر است كه مستحب مهمتر را انجام دهد. پس انجام مستحب مهمتر، واجب نيست تا ترك آن حرام باشد. چون چراغي كه مستحب در خانه باشد، در مسجد حرام نيست، بلكه در مسجد هم مستحب است. چه بسا استحباب آن در مسجد بيشتر هم باشد. حتی گاه در خانه مستحب است اما در مسجد واجب است مثل رفع نیازمندی یک فقیر که در صورت توانایی است. @rooshanfekr
💠چگونه ڪنٻم؟💠 🌟 (ع)فرمودند: 💎 ڪسب روزۍ این هاست: 🔹 با تعظیم و خشوع 🔸خواندن سوره ب ويژه در شب و وقٺ عشاء! 🔹خواندن سورھ #«يس» و #«مُلْك» در صبح 🔸حضور در پيش از اذان 🔹هميشھ با بودݩ! 🔸انجام فجرو نماز وتر دڔ منزل 🔹و این ڪھ سخن و بیہــودھ نگـوید... بحارالاݩوار،جلد۷۳،ص۳۱۹📚 @rooshanfekr
💠 هر کسی توفیق حضور در را ندارد:💠 💎 إِذَا بَلَغْتَ بَابَ فَاعْلَمْ أَنَّكَ قَصَدْتَ بَابَ بَيْتِ مَلِكٍ عَظِيمٍ لَا يَطَأُ بِسَاطَهُ إِلَّا الْمُطَهَّرُونَ وَ لَا يُؤْذَنُ بِمُجَالَسَةِ مَجْلِسِهِ إِلَّا الصِّدِّيقُونَ 🌟 امام صادق علیه السلام می فرمایند: 💎« هر گاه به در رسیدی، بدان که به آستان خانه سلطانی بزرگ و پر شکوه آمده‌‌ای که جز پاکان بر بساط او قدم نگذارند و اجازه نشستن در وی جز به صدّیقان داده نشود.» 💮 از خداوند می خواهیم توفیق حضور شبانه روزی در خانه اش را نصیب ما بفرماید. @rooshanfekr
🍎 بدون «مسجد» ، فرزند ، تربیت نخواهد شد ✅ آیت الله خوشوقت (ره) 🔶 پدر و مادر باید دست بچه‌‌‌ها را بگیرند و بیایند مسجد. در مسجد حرف دین سالم زده می‌‌شود و عمل به دین سالم دیده می‌‌شود. مسجدی‌‌‌ها نماز می‌‌خوانند و روزه می‌‌گیرند؛ لذا بچه‌‌‌ها می‌‌بینند و با مسجد و نماز آشنا می‌‌شوند ... اما در خانه نوعاً پدر و مادر نمی‌‌توانند بچه‌هایشان را تربیت کنند... 🔶 راحت‌ترین راه تربیت این است که پدر، دست خانواده را بگیرد و به بیاورد. همه آن‌ها در چیزهایی می‌‌بینند که آن‌ها را تربیت می‌کند. بچه می‌‌بیند مردم نماز می‌‌خوانند؛ لذا نماز خواندن بر او چاپ می‌‌خورد. می‌‌بیند در ماه رمضان همه روزه می‌‌گیرند، چاپ می‌‌خورد. می‌‌بیند عده‌ای منبر می‌‌روند و از ولایت امیرالمؤمنین می‌‌گویند، چاپ می‌‌خورد. می‌‌بیند روضه می‌‌خوانند و گریه می‌کنند، چاپ می‌‌خورد. 🔶خلاصه، همه‌ی این‌ها مربی است. بدون زحمت، خود به خود بچه‌‌‌ها بار می‌‌آیند. انسان می‌‌بیند بعد از مدتی بچه نماز می‌‌خواند و حمد و سوره‌اش هم درست شده است. اما اگر بخواهی آن‌ها را به نیاوری و خودت آن‌ها را درست کنی، حتی اگر بیست و چهار ساعت هم بنشینی، درست نمی‌‌شود. 🔶در بدون زحمت هم یاد می‌‌گیرد، هم با آدم‌های خوب معاشرت می‌کند و خستگی‌اش در می‌‌رود و اُنسش تأمین می‌‌شود، و هم تربیت و تعلیم یاد می‌‌گیرد. اگر در اثر نیامدن پدر و مادر به مسجد، بچه هم نیاید، در بیرون، تربیت اسلامی نخواهد شد... بنابراین باید پدر و مادر حواسشان جمع باشد و بچه‌‌‌ها را به عنوان امانت بپذیرند و تربیت کنند. @rooshanfekr
📝 🌟 امام صادق علیه السلام: 💎نشستن مؤمن در مانند کردنش می‌باشد. @rooshanfekr